در حیرت

۱۴ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

یلدا چه فرخنده شبی!

پنجشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۱، ۱۲:۴۲ ب.ظ
چند قدم مانده به یلدا... به شبی خاطره انگیز و بلند... به سپیدی ... به زمستان... به کوتاهی تدریجی زمان... به اناری که دلش قصه یک رنگی است... پ.ن1: درباره یلدا بسیار گفته اند و نوشته اند. اینکه ریشه اش چه هست و از کجا آمده است و فلسفه اش چیست. به نظرم اما اصل و اساس وجود و تداوم یلدا به دور هم بودن و گرمی محبتی است که از بودن در کنار عزیزمانم حس میکنیم. پس قدرش را به این واسطه بدانیم و ارجش نهیم. پ.ن2: دعا کنیم که هر یلدایی که میگذرد سیاهی های وجودمان کمتر شود و دلمان مثل انار یکرنگتر. پ.ن3: ...!!! (خود سانسوری!) برای من امسال بلندترین شب سال با بلندترین روز زندگی ام یکی شده است. تمام امروز را نوشته ام در اتاق و اشک ریخته ام. هیچ وقت او را نمی بخشم که این چنین تنهایم گذاشت. من یلدا را با سوگ شروع کرده ام و شاید تمام زمستان را باید در سوگ بگذرانم. سوگی که به این آسانی فراموش نخواهد شد و به سادگی غبارش از روی روح و دلم شسته نمی شود. من خود با این راه موافقت کردم. چرا که هنوز آنقدر او را دست دارم که نتوانم اذیت شدن هایش را ببینم. چرا که برای سوال هایش جوابی اطمینان بخش نداشتم. چرا که خود را به او ترجیح دادم. پس همچنان در عجز و سوگ خود باقی می مانم. هر چند روزهایم به بلندی یلدا و به سیاهی شب ها شده باشد.
  • حیران
بی بی سی توانایی بسیار زیادی در ارائه  اخبار به روز و معتبر با کیفیت عرضه بالا مخاطبان خود دارد. این توانایی را  مرهون شبکه گسترده خبرنگاران حرفه ای و غیر حرفه ای خود و نیروهای هوشمند، آموزش دیده و با انگیزه اش است.  از سوی دیگر بی بی سی در ارائه  چهره بی طرف و قابل اعتماد از خودش بسیار موفق است. با اطمینان می توان گفت که اکثر مخاطبان بی بی سی در ایران(کسانی که به این رسانه رجوع می کنند و به آن به چشم دشمن نگاه نمی کنند) اخبار بی بی سی را از هر رسانه ای قابل اعتمادتر می دانند. تقریبا همه(دوست و دشمن) قبول دارند که  اخبار بی بی سی دقت بالایی دارد و از بین موافقان این شبکه بسیاری کاملا باور دارند که این رسانه کاملا بی طرف است و رسالت حرفه ای خود را دنبال می کند. این رسانه در جلب اعتماد خود من وقتی موفق شد که در وسط یک حادثه ای که ابعاد رسانه ای ملی داشت قرار گرفتم و فردای حادثه با مرور رسانه ها متوجه شدم که تمامی رسانه های موافق و مخالف اخباری بسیار مغایر با واقعیت بودند، به جز اخبار بی بی سی که کاملا دقیق و منصفانه جزئیات قضیه را شرح داده بود. از قدرت ارائه به مخاطبان و توانایی جلب اعتماد مردم که بگذریم، یک قابلیت مهم بی بی سی القای برداشت خود از واقعیت به مخاطب است. به این معنی که بدون اینکه مخاطبی که به این شبکه اعتماد کرده است مظنون شود، موضوع را به گونه ای ارائه می دهد که مخاطب آنچه رسانه می خواهد را از قضیه برداشت می کند. مثلا بسیار شاهد بوده ام که در برنامه های بی بی سی فارسی معمولا مجری های این شبکه حرف در دهان افرادی که با آنها مصاحبه می کنند می گذارند، بسیار اتفاق می افتد که ترتیب ارائه اخبار و وقت صرف شده برای ارائه یک خبر بی اهمیت یا تاریخ گذشته بگونه ای بسیار عجیب و سئوال برانگیز است، یا اینکه در یک گزارش جنبه های موافق نظر خود را با تاکید و بزرگنمایی بیان می کنند و با جنبه های  نا موافق خبر خیلی نمی پردازد و معمولا در حوادث و وقایعی که در ایران اتفاق افتاده است اخبار بی بی سی در جهت تشدید تبعات آن حادثه بوده است(مانند وقایع سال 88 و یا تنشهای اقتصادی سال جاری). مهمترین شاهد این قضیه وقایع پس از انتخابات ایران و یا وقایع سوریه و بطور خاص بحرین است1. ادامه دارد.....   پا نوشت: در مورد این مسائل معمولا بی بی سی اخبار خود را در جهت تهییج مساله در جامعه ایران بیان می کرد و بگونه ای که گویی حاکمیت ایران قافیه را باخته و عن قریب کار تمام است. اما در عمل هر چه پیش رفت حاکمیت بیشتر مسلط شد و مخالفان در دامهایی که حاکمیت پهن کرده بود گرفتار شدند. بگذریم که در مثل مناقشه نیست. مثال بارز دیگر پیش بینی قیمت دلار 7000تومانی  بود.  یا مثلا مساله در مورد بحران سوریه که بی بی سی از جنایتهای مخالفان زیر سبیلی عبور می کند در حالی که جنایتهای اسد را غیر قابل بخشش می نماید. یا جریان بحرین که تقریبا از سوی بی بی سی پیگیری نمی شود و ندرتا تحلیل خاصی در موردش پخش می شود، حال اینکه وقایع بحرین بصورت دنباله دار ادامه داشته و هیچگاه متوفق نشده است.
  • حیران

درباره بی بی سی-مقدمه

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ
از اثرات مهم و تاریخ ساز بی بی سی بر تاریخ جهان که بگذریم، در تاریخ ایران بی بی سی آنقدر مهم بوده است که هم شاه آریا مهر آنرا عامل انقلاب می دانست و هم رهبر انقلاب وی را دست "انگلستان خبیث" در وقایع تلخ ساال 88 می شمرد. هیچ کس در توانمندی فوق العاده این ابر رسانه شکی ندارد. مجموعه ای که طیف گسترده ای از برنامه ها  را در سایت و رادیو و تلوزیون برای چندین زبان و فرهنگ با کیفیتی معمولا بسیار بالا از لحاظ محتوا و ظاهر پخش می کند. در اینجا قرار است که به چند جنبه قابل توجه این رسانه بپردازیم بدون اینکه سعی خاصی در تخطئه یا تطهیر این رسانه داشته باشیم.
  • حیران
در قسمت پیشینِ این نوشتار دو تکنیک روانشناختی در تبلیغات محصولات تجاری ذکر شد. "شرطی" سازی یک برند برای مخاطب و "برجسته سازی" ارزش و نقش یک محصول از طریق پیوند آن با نیازها و اعتقادات اساسی و بنیادی افراد دو روش مطرح و رایج در تبلیغات تجاری هستند. با این پیش فرض که در رقابت‌های سیاسی هم یک حزب/ تئوری و شخصیت باید طوری تبلیغ شود که به مذاق مردم خوش آید، می‌توان به اهمیت نقش دین در جامعه‌ای که اکثریت مردمش دیندار هستند پی برد. در این قسمت به طور موردی استفاده از دین در روش‌های تبلیغاتی سیاسی  و عواقب آن بررسی می‌‌شود.یکی از وقایع مهم تاریخ شیعه واقعه عاشوراست. شور و شوقی که از این واقعه در میان مردم وجود دارد، باعث شده است وسیله بسیار مناسبی برای جلب مخاطب و تحکیم جایگاه یک فرد یا مسلک سیاسی در جامعه دینداران باشد. همین باعث شده، در ماه محرم بر منابر، پوسترها، سخنرانی‌ها و نوشته‌ها و حتی دعاها ردپای روشنی از تبلیغ به نفع یا ضرر یک شخص و جریان سیاسی را شاهد باشیم. فقط کافی است پیوندی از آنچه مورد نظر است با شخصیت‌های مورد نفرت یا محبوب و موقعیت‌های پیش و پس از عاشورا برقرار شود. به خاطر دارم در دوران اصلاحات در محافل و مجلات اصلاح طلب بسیار از این سخن منسوب به امام حسین (ع) استفاده می‌شد که من برای اصلاح امور امت جدم قیام کرده‌ام. بدین ترتیب با تکرار کلمه اصلاح و مشابهت ان با نام جریان سیاسی اصلاح طلبان تلاش می‌شد بین حس مثبت ناشی از حادثه عاشورا و جنبش اصلاحات تداعی معنی ایجاد شود.مورد دیگر مربوط به پوستری است که در آن شمر را روزگاری در صفین در جبهه امام علی(ع) و در عاشورا رویاروی امام حسین(ع) معرفی کرده است و بعد نتیجه گرفته است که فقط زمان می‌توانست شمر را بشناساند. در واقع در این تبلیغ آشکارا رویگردانی و حذف مسئولان و عوامل مؤثر در انقلاب در این روزها امری عادی در تاریخ شیعی شمرده شده است و سعی شده بین شخصیت منفوری چون شمر و کسانی که در یکی دو سال گذشته در برابر حکومت قد علم کرده‌اند مشابهت و پیوندی برقرار شود.اما مهم‌تر از موارد فوق وقتی است که یک تئوری و گروه سیاسی طوری معرفی می‌شود که گویی رد یا تأیید آن‌ها منجر به رد و تأیید یکی از مبانی و اصول اعتقادی شیعه می‌شود. از جمله این موارد حرف‌های گفته شده در مستندی است که در آن پیش‌بینی‌های نزدیک به ظهور را با شخصیت‌ها و جریان‌های حاضر در سیاست ایران یکی کرده‌اند. هر چند اکنون پس از زیاده‌روی این نوع رویکرد و آشکار شدن تضادها و بیعرضگی‌های دولت این نوع تبلیغ قابلیت باورپذیری خود را از دست داده است. اما وقتی در منابر و محافل گفته شود که آقای احمدی نژاد همان شعیب ابن صالح موعود است که به یاری سید خراسانی می‌آید بین اعتقاد به ظهور و ایشان تناظری برقرار می‌شود که گویی رد یکی منجر به رد دیگری خواهد شد. در این موارد با استفاده از تکنیک برجسته سازی، یک عنصر سیاسی (اعم از شخص/حزب یا تئوری) به سطح بالاترِ مبانی دینی ارتقاء می‌یابد و جایگاه بسیار محکمی در میان مردم دیندار خواهد یافت.به نظر می‌رسد در جامعه ما بی شمار می‌توان مثال‌هایی از این دست را ذکر کرد. در واقع به دلیل عمق نفوذ دین در میان مردم، چنین استفاده‌ای از آن بسیار مؤثر و نتیجه بخش است و همین باعث تکرار آن به روش‌ها و شکل‌های متفاوت می‌شود.اما باید خاطر نشان کرد در بلند مدت این گونه استفاده از دین نتایجی بر ضدّ آن خواهد داشت. چنانچه اگر مسلک و شخصیت سیاسی وقتی بر سرکار است غیرعقلانی و غیر اخلاقی عمل کند با پیوند ایجاد شده بین آن و یکی از اجزاء دین، دین هم زیر سؤال می‌رود و خدشه دار می‌شود. اگر در طی نسل‌ها تبلیغات این چنینی آنقدر گسترده شود که بین دین و یک تئوری/شخصیت سیاسی پیوند محکم و معنی داری (چه به لحاظ عاطفی و چه عقیدتی) شکل گیرد، عواقب و نتایج حاکمیت آن شخص/ عقیده سیاسی گریبانگیر دین را هم خواهد گرفت و مردم دیگر کاستی‌ها و خطاهای زمان حال را برآمده از دین می‌دانند.در این شرایط دین گریزی و دین ستیزی در جامعه گسترش خواهد یافت و هر روز عده بیشتری از مؤمنان نسبت به دین و کارکردهایش بدبین خواهند شد. به این ترتیب دین که روزی مایه اعتبار و محبوبیت بوده به ضد خود تبدیل شده و در جامعه یک ارزش منفی و ناپسند تلقی می شود.شاید زمان آن رسیده است که دینداران با نگاهی به این نوع استفاده ابزاری از دین و عواقب محتمل، بیشتر دغدغه دین را داشته باشند تا سیاست یا علاقه به شخصیت‌های سیاسی را. این طور شاید بتوان دین را به نه در حکم یک ابزار بلکه به عنوان منبع و چشمه‌ای زندگی بخش حفظ کرد تا نسل‌های بعدی هم از آب زلال آن بهره‌مند شوند.
  • حیران
در تبلیغات تجاری تکنیک‌های روانشناختی زیادی وجود دارد تا بتوان به حداکثر اثرگذاری بر مخاطب رسید. هدف نهایی این روش‌ها این است که یک محصول یا برند تجاری برای مخاطب آشنا و پسندیده به نظر آید و آنقدر مورد اقبال و اطمینان او واقع شود که از میان انبوه محصولات و برندهای دیگر همان یکی را انتخاب کند.یکی از تکنیک‌های متداول در این گونه تبلیغات برقراری پیوندی بین یک محصول و چیزی خوشایند در زندگی و اطراف مخاطب است. در این شیوه با تکرار یک ارتباط معنی دار بین احساسات خوشایند فرد و نام یا عملکرد یک برند، همبستگی بین آن دو در ذهن فرد به وجود می‌آید. اگر بخواهیم اصطلاح روانشناسی آن را به کار ببریم ذهن مخاطب "شرطی" می‌شود به طوری که با دیدن یا شنیدن نام آن محصول، احساسات مثبت و درونی فرد هم برانگیخته می‌شوند. به این ترتیب فرد تمایل بیشتری به خرید یا استفاده از آن محصول پیدا خواهد کرد. آگهی‌های بازرگانی تلویزیونی پر است از کاربرد این روش. مثلاً در تبلیغی با برقراری ارتباط بین نام تجاری یک چای و محیط گرم و صمیمی خانواده از حس خوب و مثبت فرد از خانواده برای بیشتر دوست داشتن آن چای استفاده می‌شود.تکنیک دیگر رایج در تبلیغات، بالابردن ارزش و اهمیت یک محصول/ برند تجاری با القای آن در جایگاهِ یکی از کالاها و وسایل ضروری و مهم برای زندگی انسان است. در این موارد معمولاً با کمک گرفتن از ابعاد مهم جسمی، روحی یا فرهنگی محیط زندگی مخاطب، به او این گونه می‌فهمانند که یک محصول یا برند تجاری برای او حیاتی است و اگر از آن محصول استفاده نکند یک وجه مهم و ضروری از زندگی خود را نادیده گرفته است. چنین روشی را می توان "برجسته سازی" نامید. یعنی قائل شدن ارزشی به مراتب بیشتر از اندازه واقعی برای یک کالا در زندگی افراد. درباره این روش می‌توان به تبلیغ آب معدنی اشاره کرد. در تبلیغی برای این محصول نشان داده می‌شد که نوشیدن آب‌ شیر غیر بهداشتی است و استفاده از آب معدنی با ویژگی‌های خاصّ آن برند ضامن سلامتی جسمی افراد است. در واقع در این روش جایگاه یک برند یا کالا به سطحی اساسی و زیربنایی برای مخاطب ارتقاء داده می‌شود و اهممیت مضاعف و ویژه‌ای می‌یابد.امروزه در دنیا، تنها در تجارت و رقابت اقتصادی نیست که از چنین روش‌هایی برای اثرگذاری بر مخاطب استفاده می‌شود. در دنیای سیاست هم به وفور می‌توان کاربرد روش‌های فوق را دید. با دیدی اقتصادی در سیاست هم یک تئوری، حزب یا شخصیت همچون کالایی است که باید مخاطب به آن اعتماد و تمایل داشته باشد. حال اگر در جامعه‌ای، دین در پوست و خون مردم جاری باشد می‌توان ازحضور دین هم به این منظور استفاده کرد. به این طریق می‌توان چنان یک مسلک یا عقیده سیاسی را تبلیغ کرد که جای محکمی در ذهن‌ها و دل‌های مردم پیدا کند.در جامعه ایران به دلیل شأن و منزلت دین در میان مردم، چنین کاربردی از دین بسیار رایج است. اگر به رقابت‌های سیاسی احزاب و افراد در انتخابات دقت کنید، موارد بسیاری از استفاده از روش‌های فوق را می‌توانید ببینید. در قسمت دوم این نوشته به طور جزئی تری به این موارد پرداخته خواهد شد.
  • حیران

توجیه استعفای یک وزیر

پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ
هر چه فکر می کنم نمی فهمم چرا باید بخاطر یک حادثه یک وزیر استعفا دهد و یا برکنار شود. بحث عزل و حتی استیضاح که در یک دولت گل و بلبل به طریق اولی منتفی است. اما انصافا استعفا هم حقش نیست. آنچه گذشت صرفا یک حادثه بود که ممکن بود در هر زمان دیگری هم رخ دهد. مخصوصا که دلیل اول حادثه قطعا اشتباهات فردیست و دلیل دومش هم کمبود بودجه برای تجهیز مدارس روستایی بوده است. یک نگاه این است که کشور ما پر از مشکلات ساختاری است که اغلب آنها از قبل به ارث رسیده اند و بسیاری از آنها ریشه در اجتماع و یا ناکارآمدی مجموعه دولت(این دولت و پیشینیان)دارند و تعویض صدها وزیر هم اثری در حل مشکلات ندارد. تنها حسن آن گرفتن ژست مسئولیت پذیری میباشد که آن هم اصولا در این کشور و این دولت و این حاکمیت وجود ندارد. بنابراین از خیر این ژست نیز می توان گذشت. نگاه دیگر این است که اگر وزیر بی کفایت است و این حادثه جزء تامه و تیر خلاص برای وی است، خوب است که از این حادثه بهره برداری کرد و وی را از صندلی اش بلند کرد. اما اگر کاردان است، به زیان کشور است که یک اتفاق، مردی با کفایت را در این قحط الرجال موجود، از یک پست استراتژیک و آینده ساز کشور برکنار کرد. زاویه نگاه دیگر این است که در کشور ما که سیستم ها به خوبی شکل نگرفته اند، هر گونه جابجایی مدیران اصلی،  منجر به تعلل و تاخیر در بسیاری از امور مجموعه های دولتی می شود و تغییر مدیر به خودی خود کاری بسیار گران و پر هزینه است. بنابراین با وجود ضایعه اتفاق افتاده دخل تعویص وزیر به خرجش نمی ارزد.
  • حیران

ای کاش آنها جامعه شناسی می‌خواندند

سه شنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۱، ۰۸:۳۵ ب.ظ
این متن برگرفته از یک پست حذف شده از یک وبلاگ خیلی خوبه که بنده با اندکی تغییر(که بنا به مصلحتی انجام شد) در اینجا نقل کردم: آنها تحلیل ساده‌ایی از شرایط دارند و همه چیز برایشان در دو جبهه حق و باطل است، علاقه‌ایی به درک پیچیدگی‌ها ندارند، از نظر آنها استکبار جهانی یک هیات از آدم‌های پلید یهودی و فراماسون هستند که هر سال یک جای مخفی جلسه می‌گذارند و برای سال بعد جهان را مدیریت می‌کنند و هر چه شما بگویید که عرصه بین‌المللی صحنه رقابت بین دولت- ملت‌ها براساس قواعد دیپلماتیک و منفعت طلبی است و هیچ قدرتی نمی‌تواند همه حرکت‌های این بازی از جمله قحطی در فلان کشور یا جنگ داخلی بهمان کشور را درست و سر موقع پیش بینی کند و جهان را به میل خود مدیریت کند، به خرجشان نمی‌رود.  آنها عاشق مدینه فاضله‌اند و حاضر نیستند بشنوند که مدرنیته یک روند کلی جهانی است که نمی‌شود متوقفش کرد، با سیاستگذاری سنجیده می‌شود آن را کند یا تسریع یا بعضی جنبه‌هایش را تعدیل کرد اما از اساس فرقی نمی‌کند و مثلا بدحجابی زنان بخشی از فرآیند گسترده‌تر سکولاریسم و غربی شدن است و گیرم که دولت خاتمی این روند را کند نکرد اما مسئولش هم نیست و نمی‌شود با بخشنامه‌های یک شبه درمانش کرد. همان‌طور که این چند سال برنامه گشت ارشاد کاری نکرد. اگر آنها جامعه شناسی سیاسی خوانده بودند می‌دیدند که چطور دارند طبق الگوی کلاسیک بعد از انقلاب حرکت می‌کنند (نگاه کنید به کالبد شکافی چهار انقلاب کرین برینتون)، که انقلابی بودن مدام ممکن نیست چون خلاف ذات جامعه است که محتاج ثبات است، که حکومت‌های ایدئولوژیک، ناخواسته توتالیتر و استبدادی‌اند. ای کاش آنها جامعه شناسی می‌خواندند. پ.ن1: متن کامل این پست را می توانید از اینجا بخوانید.
  • حیران

دوران تحول

يكشنبه, ۱۹ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ
دوران تحول منطقه گذار Transition Zone در این دوران دائما پدیده های جدید وارد زندگی می شوند. انسانها باید دائما بیاموزند که با پدیده های جدید چگونه سر کنند. دوره ای که جامعه دارد تغییر می کند و از حالتی به حالتی متفاوت در می آید. وقتی زندگی انسانها و شیوه تفکرشان، به دنبال یکدیگر دائما تغییر کردند، ناگزیر روابط میان انسانها نیز باید تغییر کند. در این میان جامعه باید بتواند متناسب با نیاز جامعه و شرایط زندگی، روابط میان افراد خود را تنظیم کند.  یا به عبارت دیگر جامعه باید قدرت تولید "هنجارهای" جدید و کارامد برای زمان حال را داشته باشد. در غیر این صورت جامعه پر می شود از آدمهایی که تکلیف خودشان را نمی دانند. آدمهایی که جامعه یادشان نداده چگونه خواسته شان را دنبال کنند و ابزارشان را در اختیارشان قرار نداده است. مثلا: جوانی که در محیطی سنتی بزرگ شده است و خود در دوران گذار فهمیده است که برای انتخاب همسر، باید ابتدا وی را بشناسد  و آنگاه با وی ازدواج کند، می داند که چه می خواهد و چه باید بکند، اما جامعه ابزارها و کانالها  و رسومات  و هنجارهای مطلوبی برای وی تعبیه نکرده است.   یا فردی که رسوم پوسیده، بی مصرف و بعضا بسیار ضایع را در فرایند ترحیم اموات(مراسمات و رسومات سوگواری) می بیند، اما فردا روزی که پدرش مرد، مجبور است دقیقا به همان دستورالعمل کذایی که همه اجرا می کنند را اجرا کند.   یا آنهایی که رسوم  و هنجارهای اجتماعی به ظاهر دینی را همان دین فرض می کنند و علی رقم اینکه نمی توانند از دین صرفنظر کنند، دلشان با دین آن چنانی همراه نمی شود.   یا زنی که توانایی، شعور و درکش بیش از بسیاری از مردان است، اما ناگزیر باید همیشه تحت لوای ضعف و حقارت آقا بالاسرها زندگی بگذارند. یا....
  • حیران
بعضی فیلم‌ها درست مثل آیینه‌اند. می‌توانی خود را تمام قد در آن‌ها ببینی. با همان جزئیات واقعی که هر روز صبح در زندگی روزمره‌ات با آن‌ها رو در رو می‌شوی. "زندگی خصوصی آقا و خانم میم" یکی از همین فیلم‌هاست. فیلمی که روایتگر زندگی یک خانواده در درونی‌ترنی لایه‌های آن است. فیلمی روان و هموار که با بازی‌های خوب مثلث فرخ نژاد، کرامتی و حاتمی کیا تماشاگر را با شخصیت‌های فیلم همراه می‌کند و آهسته آن‌ها را به دنیای درونی‌شان راه می‌دهد.محسن ( با بازی فرخ نژاد) و آوا (با بازی مهتاب کرامتی) زوجی هستند که برای یک قرارداد کاری به تهران می‌آیند و در یکی از هتل‌های معروف تهران ساکن می‌شوند. محسن سعی دارد با تغییر ظاهر و منش خود و همسرش شبیه آدم‌هایی شود که در مناسبات اقتصادی با آن‌ها در ارتباط است. آدم‌هایی که از طبقه مرفه و قشر مدرن جامعه به حساب می‌آیند و به آسانی افرادی مثل او و همسرش را که از طبقه متوسط جامعه هستند در جمع خود راه نمی‌دهند. تمام گره فیلم در همین سعی محسن و کشمکش‌های او با خود و خانواده‌اش شکل می‌گیرد و ادامه می‌یابد."زندگی خصوصی آقا و خانم میم" به خوبی روایتگر سرگردانی و بحران هویت مرد ایرانی است. مردی که در میانه‌ی دنیای مدرن و سنتی قرار گرفته است و هم می‌خواهد در دنیایی که موفقیت و خودنمایی از ارزش‌های آن است سری در میان سرها باشد و هم نمی‌تواند و نمی‌خواهد یکسره ارزش‌های سنتی خود را رها کند. فیلم به خوبی از پس روایت چنین تناقض‌هایی در رفتار و گفتار شخصیت اول فیلم بر آمده است و حتی فراتر از آن توانسته جنبه‌هایی از این بحران هویت را در سطح روانشناختی و روحی او به نمایش بگذارد.هنر روح ا... حجازی در مقام کارگردان فیلم این بوده است که اثرات تضادی فرهنگی را در زندگی خصوصی یک زوج به گونه‌ای روایت می‌کند که ردپایی از شعار زدگی و قضاوت در آن دیده نمی‌شود. تماشاگر در این فیلم گویی خود نفر چهارمی است در جمع خانواده سه نفره محسن و آوا. شخصیتی که فقط نظاره‌گر همان اتفاقاتی است که شخصیت اصلی فیلم با آن‌ها روبروست و همین فهم همدلانه‌ای را برای او فراهم می‌کند. به گونه‌ای که بدون مرزبندی آدم‌های قصه تا آخر همراه فیلم پیش رود و به خوبی پنهان‌کاری‌ها و هذیان گویی‌های زن و مرد فیلم را می‌فهمد و درک می‌کند.با وجود اینکه حضور و بازی فرخ‌نژاد و شک او به همسرش باعث شده این فیلم شبیه "چهارشنبه سوری" اصغر فرهادی از آب در آید، اما نهایتاً گره گشایی فیلم و پایانش فیلم را از این شباهت بیرون می‌برد و "زندگی خصوصی آقا و خانم میم" را به فیلمی تبدیل می‌کند که بیانگر عمق نفوذ و اثرات تغییرات اجتماعی در روابط میان اعضای خانواده ایرانی است.شاید نمای ابتدایی و انتهایی فیلم به خوبی تمام فضا و داستان فیلم را به بیننده یادآوری می‌کند. ما هر کدام در خانواده‌های خود چون ماشینی در میانه ترافیک و تجمع دیگر خانواده‌ها به سر می‌بریم. گاهی ممکن است در طی مدتی کوتاه آنقدر تحت تأثیر اطراف خود قرار بگیریم که دیگر ماشین خود را امن ندانیم و بیرون زدن از آن را ترجیح دهیم. شاید پس از دیدن این فیلم بهتر بتوان قدر این ماشین و سرنشینان آن را دانست و کمتر بخواهیم خود و دیگر اعضای خانواده خود را شبیه کسان دیگری کنیم.
  • حیران

تأثیر طرحواره های ذهنی در برداشت های متفاوت

دوشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۵:۰۰ ق.ظ
دوست بزرگوارم محمدرضا اسدی در مطلبی تحت عنوان "درس‌های عاشورا با عینک مکاتب فکری و سیاسی" به بیان برداشت‌های متفاوتی پرداخته است که از حادثه عاشورا وجود دارد. تفاوت‌هایی آنقدر پررنگ که تضاد در نوع برداشت از یک واقعه مشابه را نشان می‌دهند. چنین تفاوت‌هایی نه تنها برای حادثه مهم و اثرگذاری چون عاشورا پیش می آید بلکه در برداشت از متونی مثل دیوان حافظ و قرآن کریم هم وجود دارد. فقط کافی است به تفسیرهای افراد متفاوت از اشعار حافظ  با 180 درجه تفاوت که گاه او را لاابالی و گاه او را عارف و حکیمی بزرگ در تاریخ ادبیات ایران مطرح کرده‌اند، رجوع کنید. در واقع در اینجا آنچه دخیل است مکانیزمی ذهنی است که منجر می‌شود از یک واقعه یا متن آنهایی را مورد توجه قرار دهیم و در تحلیل خود بگنجانیم که قبلاً جزء عقاید و ارزش‌هایمان بوده‌اند. به چنین مکانیزمی پردازش طرحواره‌ای می‌گویند. ذهن انسان درست مثل یک بایگانی انبوه است که برای هر مفهوم یا شیء پرونده‌ای جداگانه دارد. محتویات این پرونده‌ها به تدریج از تجربه‌ها و آموخته های فرد پر و طبقه بندی شده است. به چنین ساختارهای شکل یافته‌ای از مفاهیم و دانش‌ها طرحواره می‌گویند. ما برای بسیاری از چیزها در ذهن یک طرحواره داریم. مثلاً اگر بگویند مهم‌ترین صفات یک معلم را شرح دهید شما در ذهن‌تان به تصویری از یک معلم مراجعه و صفات برجسته این تصویر را ذکر می‌کنید. این تصویر همان طرحواره شکل گرفته در ذهن برای شغل معلمی است.وجود طرحواره‌ها منجر به تفکر منظم و دسترسی آسان به اطلاعات مورد نیاز می‌شود. علاوه بر این ذهن برای مدیریت حجم انبوه اطلاعات و جزئیاتی که هرروز با آن‌ها روبروست روش خاصی دارد. هر گاه انسان با داده‌های جدیدی روبرو شود، به آن‌هایی که سازگار با یک طرحواره پیشین است توجه می‌کند و از بقیه جزئیات چشم می‌پوشد. به این ترتیب صرفاً اطلاعات همخوان با تصویرهای ذهنی و پیش‌فرض‌ها در پرونده‌ی آن مفهوم یا خاطره، بایگانی و ذخیره می‌شود. این روش همان پردازش طرحواره‌ای است. یعنی اگر به شما فیلمی نشان دهند که در آن یک معلم و یک نجار کارهای مشابهی از قبیل روزنامه خواندن، سیگار کشیدن، تماشای تلویزیون یا شطرنج بازی را انجام دهند شما کارهایی مثل روزنامه و کتاب خواندن را که جزئی از تصویر ذهنی تان از معلم است بهتر و ماندگارتر در ذهن به خاطر می سپارید.در عین فواید بسیاری که این روش برای ذهن دارد، متضمن خطاها و لغزش‌هایی است. با سپردن جریان ذهن به دست پردازش طرحواره‌ای و اضافه کردن چاشنی احساس و علاقه به آن، می‌توان چنان به یک مفهوم یا عقیده چسبید که فقط از صافی آن دنیا را دید و تحلیل کرد. در این صورت از دنیای اطراف تنها آن چیزهایی را که دوست داریم و می پسندیم برداشت می کنیم و هر روز فقط اطلاعاتی را جذب می‌کنیم که همسو با عقاید و ارزش‌هایمان هستند. چنین رویه‌ای بسیار مستعد دوری از واقعیت موجود و زمینه بسیار خوبی برای ایجاد تعصب و پیش داوری در آدمیان است.از همین روست که هر کس از ظن خود واقعه عاشورا را می‌بیند و تفسیر می‌کند. اینجا دقیقاً همان جایی است که پیش‌فرض‌ها خود را نشان میدهند. آن کس که هسته و زیربنای دین را تعبد و اطاعت از ولی می‌داند، در توجیه وقوع این رخداد عدم تبعیت از ولی زمان را مطرح می‌کند و با خوشحالی در تأیید نظرش شواهد تاریخی و روایی می‌آورد. اما برای آن کس که قیام علیه ظلم و بیداد مطرح‌ترین آموزه اجتماعی دین است، حرکت امام حسین(ع) یکسره شورشی است در ضدیت با ستمگری.به نظر می‌رسد برای رهایی از چنین دامِ ذهنی تنها یک راه وجود دارد. اینکه دائماً پیش‌فرض‌هایمان را در هر تفسیری پیش روی خود بگذاریم و آگاهانه آن‌ها را محک زنیم و سپس دنیا را از دریچه آن‌ها ببینیم. به این ترتیب کم کم حرف‌های مخالف و برداشت‌های متفاوت را در دوگانه حق و باطل رد نمی‌کنیم و نیم نگاهی هم به فرضیات دیگر خواهیم داشت. وقتی بدانیم که ذهن ما و عینکی که بر چشم داریم، در عقایدمان تأثیرگذارند دیگر نمی‌توانیم به آسانی برداشت‌های خود را کاملاً و مطلقاً حقیقت بدانیم و رأی بر خطای مخالفان خود دهیم. در این شرایط هر نظر به مثابه‌ی زاویه‌ای  جدید است که می‌تواند ما را در سنجش فاصله‌مان با واقعیت بیشتر کمک کند.
  • حیران