در حیرت

۸ مطلب در بهمن ۱۳۹۰ ثبت شده است

مدت ها بود...

جمعه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۰، ۱۰:۱۵ ب.ظ
این مطلب را برای دل خودم می گذارم. شاید برای روزی که سال ها بعد به گذشته نگاه کنم و دریابم چه روزهایی را گذرانده ام. به این امید که آن موقع به آرامش رسیده باشم. رمز مطلب: رمز موبایلم+روز تولد او است! مدت ها بود که حس می کردم کلمات محبت آمیزی که می گوید از ته دل و خالص نیست.  مدت ها بود که دیگر آن حس آرامش و امنیت و تأیید را نزدش نداشتم. مدت ها بود که دیگر او می خواست از بحث و حل مسائل فرار کند و من بودم که باید برای حرف زدن اصرار کنم. مدت ها بود که حس می کردم مانعی شیشه ای بین من و اوست. حالا فکر میکنم درست حدس زدم. شاید او دیگر از من خسته شده بود. شاید انتظارات و توقعاتش را نتوانستم برآورده کنم. چیزی که از همان ابتدا فهمیدم و بارها به او تذکر دادم. حالا می دانم رابطه مان از کجا و چگونه به اینجا رسیده است. می دانم که دیگر کسی در اطرافش (حتی مادرش) نیست که او را برای ادامه و حل مسائل راهنمایی و تشویق کند. شاید حتی برعکس همه او را پند داده اند که از من دوری کند. فکر می کنم او دیگر آن کسی که من می شناختم نیست. ما هر دو تغییر کرده ایم. من شبیه او شده ام و او شبیه من. پیش از این، او بود که حس می کرد و احساسش آنچنان قوی بود که نمی توانستم از او چیزی را پنهان کنم. آنچنان که حتی سکوت من را تشخیص می داد. حالا مدت هاست که من می توانم حس کنم و بعدتر به درستی حس خودم پی ببرم. من می توانستم از صدایش افکارش را بخوانم و تقریبا اکثر مواقع درست حدس می زدم. اما او روز تولدم هم متوجه بغضم و حسم نشد. گویی موتور حس من روشن شد و هوش هیجانی ام پرورش یافت و برعکس او هر روز خود را به خواب و بی حسی زد. حالا انگار آن مانع شیشه ای تبدیل به سنگی شده است. دیگر نه او من را حس می کند و نه من برایش مهم هستم. حالا دیگر به جای بنایی که ساخته بودیم باید آجرهای دیواری بلند و زمخت را بین خودمان بچینیم. حالا دیگر برای من و او مایی وجود ندارد. من، او شده ام و او، من!
  • حیران

فراموشی

جمعه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۰، ۰۹:۳۰ ب.ظ
می گویند ممکن است آنکه با او خندیده ای را فراموش کنی، اما فراموش کردن کسی که با او گریسته ای آسان نیست. و من گویی باید چنان بر ذهنم چیره شوم که بتوانم از عهده اش بر آیم! اما به این دلخوشم که سختی ها و رنج هاست که به رویش و رشد منجر می شود. پس باید عاقلانه بنگرم و اسب سرکش احساس را افسار بندم. این بار شاید برای فراموشی ابتدا باید خود را فراموش کنم. به گمانم هامون یا کس دیگری بود که میگفت:"حقیقت ممکن است تلخ باشد اما ناامید کننده نیست." پس باید امیدوار باشم به آموخته هایم و رشدی که از پس این فراموشی پدید می آید. پ.ن: می گویند آدمی موجود فراموشکاری است. کاش این یادآوری و فراموشی دست خود آدم بود!
  • حیران

مشروعیت سیستم سیاسی در جامعه سنتی

جمعه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ
یک سیستم سیاسی تا وقتی در یک جامعه سنتی مشروعیت دارد که پاسدار ارزشهای حاکم برجامعه باشد، یا حداقل اینگونه تظاهر کند و اینگونه به نظر آید. در چنین شرایطی هر گاه مشکلی پیش آمد سیستم سیاسی می تواند با در خطر نشان دادن ارزشها  سنت مداران جامعه را پشت سر خود بسیج کند. این سیستم زمانی مشروعیتش را از دست می دهد که یا ارزشهای حاکم بر جامعه(متاثر از تغییر نسلها و یا تحول جامعه) تغییر کند و یا اینکه اساسا بر اینکه این نظام پاسدار ارزشهای جامعه است خدشه وارد شود. یک حالت دیگر می تواند این باشد که جامعه سنتی بر اثر فشارهای طولانی (مدت که تحمل آنها برای جامعه بی ثمر می نماید)   به سمت انحطاط پیش رفته و دست از ارزشها و رویکرد ارزشی بشوید و کلا صورت مساله"دفاع از ارزشها" که عامل مشروعیت بخش است کلا پاک شود.
  • حیران

پیام رادیوئی-تلویزیونی شاه

چهارشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۰، ۰۶:۳۰ ق.ظ
آنچه در زیر می آید، متن کامل نطق تلویزیونی شاه در تاریخ 15 آبان 1357 است. درست اولین روزی که دولت نظامی ازهاری اداره امور را در دست گرفته بود. قصد داشتم متن زیر را به مناسبت سالگرد انقلاب بگذارم، اما به دلایلی ممکن نشد. فکر می کنم به لحاظ سیاسی و تاریخی متن زیر حاوی نکات فراوانی است که شایسته است مورد توجه و دقت قرار گیرند.لازم است از دوست عزیزم کوچه گرد برای تایپ این متن تشکر ویژه کنم.-------------------------------متن کامل پیام تلویزیونی شاه : (نیمه آبان 57-ساعت دوازده ظهر) «در فضای باز سیاسی که از دو سال پیش به تدریج ایجاد می شد، شما ملت ایران علیه ظلم و فساد بپا خواستید. انقلاب ملت ایران نمیتواند مورد تایید من بعنوان پادشاه ایران و بعنوان یک فرد ایرانی نباشد. متاسفانه در کنار این انقلاب دسیسه و سوء استفاده دیگران از احساسات و خشم شما، آشوب و هرج و مرج و شورش نیز ببار آورد. موج اعتصابها نیز که بسیاری از آنها بر حق بوده اخیرا ماهیت و جهت یافت تا چرخهای اقتصاد مملکت و زندگی روزمره مردم تلف شود و حتی جریان نفت که زندگی مملکت به آن بستگی دارد، قطع گردد، تا عبور و مرور روزانه و تامین مایحتاج زندگی مردم نیز تعطیل شود. ناامنی، اغتشاش و شورش و کشتار در بسیاری از نقاط میهن مان بجایی رسیده است که استقلال مملکت را در خطر انداخته است. وقایع اسفباری که پایتخت را دیروز به آتش کشید، برای مردم و مملکت دیگر قابل ادامه و تحمل نیست. در پی استعفای دولت و برای جلوگیری از اضمحلال مملکت و از بین رفتن وحدت ملی، برای جلوگیری از سقوط و هرج و مرج و آشوب و کشتار، و بمنظور برقراری حکومت قانون و ایجاد نظم و آرامش، تمام کوشش خود را در تشکیل یک دولت ائتلافی مبذول داشتم و فقط هنگامی که معلوم شد که امکان انجام این ائتلاف نیست، بناچار یک دولت موقت را تعیین کردیم. من آگاهم که بنام جلوگیری از آشوب و هرج و مرج این امکان وجود دارد که اشتباهات گذشته و فشار اختناق تکرار شود. من آگاهم که ممکن است بعضی احساس کنند که بنام مصالح و پیشرفت مملکت و با ایجاد فشار این خطر وجود دارد که سازش نا مقدس فساد مالی و فساد سیاسی تکرار شود و اما من بنام پادشاه شما که سوگند خورده ام که تمامیت ارضی مملکت، وحدت ملی و مذهب شیعه اثنی عشری را حفظ کنم، بار دیگر در برابر ملت ایران سوگند خود را تکرار می کنم و متعهد می شوم که خطاهای گذشته هرگز تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت نیز جبران گردد. متعهد میشوم که پس از برقراری  نظم و آرامش در اسرع وقت یک دولت ملی برای آزادیهای اساسی و انجام انتخابات آزاد، تعیین شود تا قانون اساسی که خونبهای انقلاب مشروطیت است بصورت کامل به مرحله اجرا در آید، من نیز پیام انقلاب شما ملت ایران را شنیدم. من حافظ سلطنت مشروطه که موهبتی است الهی که از طرف ملت به پادشاه تفویض شده است هستم و آنچه را که شما برای بدست آوردنش قربانی داده اید، تضمین میکنم، که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و بدور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود. در وضع فعلی برقراری نظم و آرامش برای جلوگیری از سقوط و اضمحلال ایران وظیفه اصلی نیروهای مسلح شاهنشاهی است که همیشه با حفظ ماهیت ملی خود متکی بر ملت ایران و وفادار بسوگندهای خود بوده و هست، باید با همکاری شما هموطنان عزیم این نظم و آرامش هرچه زودتر برقرار شود تا دولت ملی بعدی که استقرار و آزادی ها، اجرای اصلاحات وبخصوص برقراری انتخابات آزاد را بر عهده خواهد داشت در اسرع وقت کار خود را شروع کند. من و شما در این سی چند سال وقایع حساسی راد دیدهایم و خطرات بسیار را پشت سر گذاشته ایم، امیدوارم در این لحظات حساس و خطیر  وسرنوشت ساز، خداوند بزرگ ما را مشمول عنایات خو د فرماید، تا بتواینم در کنار هم به هدفهای اصلی که آسایش و  رفاه و آزادی و سربلندی و ایران و ایرانی است برسیم. من اینجا از آیات عظام و علمای اعلام که رهبران روحانی و مذهبی  جامعه و پاسداران اسلامی و بخصوص مذاهب شیعه هستند، تقاضا دارم تا با راهنمایی های خود و دعوت مردم به آرامش و نظم برای حفظ تنها کشور شیعه جهان بکوشند. من از رهبران فکری جوانان میخواهم تا با دعوت آنان به آرامش و نظم، راه  مبارزه اصولی برای برقراری یک دموکراسی واقعی را همورا کنند. من از شما پدران و مادران ایرانی که مانند من نگران آینده ایران و فرزندان خود هستید می خواه که با راهنماییهای آنان مانع شوید تا از راه شور و احساسات در آشوب و اغتشاش شرکت کنند، و بخود و به میهنشان لطمه وارد سازند. من از شما جوانان و نوجوانان که آینده ایران متعلق به شماست، میخواهم تا میهنمان را بخون و آتش نکشید و به امروز و خود و فردای ایران ضرر نزنید. من از شما رهبران سیاسی جامعه میخواهم تا بدور از اختلافهای عقیدتی و با توجه به موقعیت تاریخی حساس و استثنایی کشورمان، نیروهای خود را برای نجات میهن بکار برید. من از همه شما کارگران و کارکنان و دهقانان که با کوشش های خود چرخهای اقتصادی کشور را به حرکت در می آوردند می خواهم، تا با فعالیت هر چه بیشتر در حفظ و احیای اقتصادی کشور بکوشید. من از همه شما هموطنان عزیزم میخواهم تا به ایران فکر کنید. همه به ایران فکر کنیم.  در این لحظات تاریخی بگذارید همه با هم به ایران فکر کنیم. بدانید که در راه انقلاب ملت ایران علیه استعمار، ظلم و فساد من در کنار شما هستم. و برای حفظ تمامیت ارضی وحدت ملی، و حفظ شعائر اسلامی و برقراری آزادیهای اساسی و پیروزی و تحقق خواستها و آرمانهای ملت ایران همراه  شما خواهم بود. امیدوارم در روزهای خطیری که در پیش داریم، خداوند متعال ما را مورد عنایت و لطف خود قرار داده و همواره موید و حافظ ملک و ملت ایران باشد. انشاء الله تعالی»
  • حیران

قطعی اینترنت و مشکل پاسخ گویی

يكشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۰، ۱۰:۵۱ ق.ظ
ساعاتی است که دسترسی کاربران داخلی اینترنت به خدمات میل یاهو و جی میل قطع شده است. ظاهرا مشکل ناشی از پروتکل امن https است که در آن اطلاعات تبادلی کد می شود و به راحتی قابل ردیابی نیست. مشکل و علل ایجاد آن هر چه باشد می خواهم درباره نوع برخورد متولیان و مسئولان اندکی تامل کنم. در خبری که در سایت تابناک منتشر شده است، مدیر عامل سازمان فناوری اطلاعات از قطعی دسترسی اظهار بی اطلاعی کرده است و مدیر روابط عمومی زیرساخت، مشکل را محتوایی دانسته است که به ایشان و سازمانشان مربوط نیست. تا کنون هم هیچ سازمان یا وزارتخانه ای در این باره اطلاع رسانی نکرده است. شاید بتوان گفت بزرگترین مشکل سیاسی ما از زمانی که دولت به معنای مدرنش در ایران پیاده شد همین است که کسی پاسخگو نیست. پاسخگویی به این معنا است که هر کس برای کارهای نکرده و کرده اش حساب پس دهد. در چنین شرایطی اولاً هر که بر صندلی تکیه می زند باید وظایف و مسئولیت هایش را دقیق و مستند شده بداند و ثانیاً همان فرد دغدغه این را پیدا می کند که تا حد ممکن درصد خطای خود را در برنامه ها و تصمیماتش کاهش دهد. در نتیجه رو به کارشناسان و متخصصان می آورد. لازمه پاسخ گویی این است که افراد در پرسش آزاد باشند و در برابر حاکمان لکنت زبان نداشته باشند. به همین ترتیب با پیش آمدن ملزومات و پیش نیازهای پاسخ گویی، موجی از اصلاحات و تغییرات مثبت در سیستم اداری- حکومتی پدید خواهد آمد. تغییراتی که نتیجه اش حداقل خطا در تصمیم گیری و اجرا و حداکثر عقلانیت در فکر و عمل مسئولان خواهد بود.
  • حیران

خدمت یا خطای خاتمی

يكشنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ
صادق زیبا کلام: "هیچ ‌یک از اهدافی که ملی‌شدن نفت به‌واسطه تحقق آنها به‌وجود آمده بود، به‌بار ننشست. نه تنها هیچ‌یک از اهداف ملی‌شدن تحقق نیافت بلکه ما چند گام هم به عقب رفتیم.60 سال است ما به‌جای تجزیه و تحلیل تاریخی نهضت ملی شدن نفت، حماسه‌سرایی کرده‌ایم و فرض گرفته‌ایم که آن اقدام درست بوده.ما در مورد مساله نفت و ملی‌کردن آن و سرانجام کودتا 28 مرداد و سقوط دولت دکتر مصدق هیچ‌وقت تحلیل واقع‌بینانه مثل مورخان، صاحب‌نظران و تحلیلگران غربی نکرده‌ و صرفا حماسه‌سرایی کرده‌ایم. رویکردمان به‌جای تجزیه و تحلیل صرفا این بوده که ما فرشته، سفید، قهرمان و مظلوم بوده‌ایم و طرف مقابل‌مان اهریمن، سیاه، پلید و ظالم بوده است. "پس از جنجال رای خاتمی این مساله در این وبلاگ مطرح شد که خاتمی موفق شد از دام جایگاه و موقعیت خود و زندان توقعات هوادارانش به درآید و آنچه را که واقعا درست می داند به اجرا در آورد. دامی که مصدق از کمند آن نرست. اگر عملکرد و موقعیت خاتمی را با مصدق مقایسه کنیم دنیایی از درسهای آموزنده در آن خواهیم یافت.  مهمتر از همه اینکه مصدق یک قهرمان بزرگ بود اما بسیار محدود و ضعیف نتیجه گرفت. خاتمی قهرمان نبوده و نمی خواهد باشد، در حالی که موفق شد زمینه را برای رشد یافتن و متورم شدن اقشاری از جامعه که سر منشاء تحولات امروز و آینده سیاسی و اجتماعی کشور هستند هموار کند. بطوری که بی شک امروز ما از ثمره بذرهای پاشیده شده در دوره خاتمی بهره می بریم.
  • حیران

روزگار مجهول الهویه بودنم

جمعه, ۱۴ بهمن ۱۳۹۰، ۱۰:۱۴ ب.ظ
ماجرا از این قرار است. 25 ساله ای و فکر می‌کنی خودت را خوب می‌شناسی و توانسته‌ای واقعیات و خودت را بپذیری و با همان‌چه داری زندگی‌ات را به جای خوبی برسانی. با همه سختی‌ها و رنج‌ها برای خودت اصولی فراهم کرده‌ای و با اتکاء به همان‌ها کارها و رفتارهایت را سامان می‌دهی و رابطه‌ات را با دنیای اطرافت تنظیم می‌کنی. اما در طول 10-11 ماه اتفاقاتی می‌افتد و تجاربی به دست می‌آوری که همه‌ی این‌ها برایت  زیر سوال می‌روند. خیلی از اصولت را زیر پا می‌گذاری و بعد از یک مدت برایت شعار شده است که نباید دروغ گفت و نباید دیگران را آزرد. گذشته از این می‌فهمی که بسیاری از احتمالات را درباره خودت نادیده گرفته‌ بوده‌ای، دیگر خودت را نمی‌شناسی و فقط فکر می‌کرده‌ای که آن آدم هستی. می‌بینی قضیه پیچیده‌تر از این حرف‌هاست. خودت برای خودت می‌شوی یک مجهول. کسی که برای ساختنش زحمت کشیده بودی و سعی کرده بودی در تمام این سال‌ها ضعف‌هایش را بشناسی و برطرفش کنی برایت تبدیل به یک غریبه می‌شود.تمام زحماتت برای ساختن او را ناچیز و بی‌فایده می‌شماری. شاید باید سال‌ها و روزها و ساعت‌های بسیار بیشتر از آن وقت صرف می‌کردی تا شخصیت قابل قبولی برای خودت بیافرینی! می‌بینی تا به حال فقط نما و روکار ساختمان وجودت را آراسته بوده‌ای و داخلش چنان ترسناک و نمور است که خودت هم رغبت نمی‌کنی در آن اقامت کنی. رسیدن به توصیفات فوق در سن 25 سالگی اصلاً خوب نیست! نگاه می‌کنی به گذشته و می‌بینی زمان زیادی رفته است و تو هنوز همانی که باید، نیستی. کاش می‌شد این جور مواقع دکمه پوز زندگی را زد. کاش به قول آن ترانه می‌شد قطار زندگی را متوقف کرد و از آن پیاده شد. یا شاید به ایستگاه دیگری رفت و مسیرش را به آسانی تغییر داد!
  • حیران

چرا غرب برتر از ماست؟

دوشنبه, ۱۰ بهمن ۱۳۹۰، ۰۸:۲۶ ق.ظ
شعر زیر پاسخی است که اقبال لاهوری به پرسش فوق در قالب نظم داده است. او منتقد تقلید ظاهری و قشری از غرب برای رسیدن به همان پیشرفت و برتری است و در عین حال طلسم پیشرفت آنان را علم و فن و به عبارتی دانش و تکنولوژی می داند. شــرق را از خــود بـرد تقلید غـــرب      بایــد ایــن اقـــوام را تنقـیــــد غــــربقوت مغـــرب نه از چــنگ وربـــاب       نی زرقــص دخـــتــران بــــی حجـــابنی ز سحــر سـاحــــران لاله روست      نی ز عریان ساق ونی از قطع مـوستمحـکمـــی اورا نـــه از لادیـنی است      نــی فـــروغــش از خــط لاتـیـنی استقــوت افـــرنگ ز عـــلم وفـــن است      از همیــن آتش چـرا غش روشن استحکمت از قطـع وبرید جــامــه نیست      مــانع عــــلم وهنــــر عمــامــه نیستعــلم وفـن را ای جوان شوخ وشنگ      مغـــز مــی بـــاید نــه ملبوس فرنگ فکــر چــالاکی اگر داری بس استطبــع دراکــی اگـر داری بس است
  • حیران