در حیرت

۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۰ ثبت شده است

کاش که عید تعطیل می شد!

دوشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ
نوروز و مراسم نوروز بگونه ای تکوین یافته که شاید برای بیشتر مردم ما تداعی کننده یک شروع مجدد است. رسوم ما  و تعاملات اجتماعی ما با طراوت بهار در ایران همراه می شوند و آنگونه می نمایند که گویی به راستی با گذر از خط سال تحویل چیزی تغییر می کند. نوروز به راستی یک رسم  موفق و کارآمد در میان انبوه رسوم ناکارآمد و از کاربرد افتاده و به روز نشده امروز ایران است. اما در عمل این رسم خوب هر ساله با مشکلات خاص خود همراه است: 1.در نوروز تعاملات اجتماعی به صورت نجومی زیاد می شود. بنابراین هر آسیب و آفتی که در در جامعه آسیب زده و آفت دیده ما وجود دارد در نوروز هم بیشتر دیده می شود  و فصلی از چشم و هم چشمی ها، تجمل گرایی ها، اسراف ها و افراط ها و تصادفات رانندگی و.... را در جامعه می گشاید. 2.رسوم نوروز فشارهای مالی تازه ای بر خانواده ها وارد می کند. این مساله برای خانواده هایی که فاقد پشتوانه مالی و پس انداز کافی هستند عید را به کابوس سالانه بدل می کند. مخصوصا که این افزایش هزینه ها با صفر شدن درآمد برای اکثریت مشاغل آزاد همراه است. 3.شاید مهمترین معضلی که با حلول نوروز بر جامعه ما عارض می شود، توقف اکثر فعالیت های اقتصادی آن هم به مدت پنج درصد از سال است. در ایام نوروز می توان به جرات گفت که بیش از نیمی از اقتصاد کشور کاملا از حرکت باز می ایستد و صنعت نیمه جان  و اقتصاد نحیف ما را با سکته ای خفیف مواجه می کند. این را آنگاه به خوبی حس خواهید کرد که پروژه های با اهمیت اقتصادی را که در روزهای عید به حالت کما می روند از نزدیک مشاهده کرده باشید. این مساله بر اقشار بسیار ضعیف از جمله کارگران روز مزد فشار اقتصادی زیادی می آورد. از زبان یک کارگر ساده یک زمانی شنیدم که به زبان طنز می گفت:"کاش که عید را تعطیل می کردند!!"
  • حیران

نقد فیلم: چیزهایی هست که نمی دانی!

پنجشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۰، ۱۱:۵۰ ب.ظ
"چیزهایی هست که نمی دانی" درباره بسیاری از چیزهایی است که ما می دانیم و فراموش کرده ایم. درباره فکرها و آرمان هایی که هر یک از ما در نوجوانی و جوانی داشته ایم و حالا جز طعم شیرینشان چیزی از آنها در خاطرمان نیست.علی در این فیلم نماد همه کسانی است که روزگاری پر از انرژی بوده اند برای تغییر جهان. برای آنکه دنیا را مطابق آنچه در ذهن دارند بسازند و آن را تبدیل به جایی خوب برای زندگی کنند. اما آرام آرام که پا به عرصه زندگی گذاشته اند، دیده اند دنیا بی رحم تر از آن است که گمان می کرده اند. آن قدر بی رحم که عده ای برای پول آدم آتش میزنند و زنی برای معاش تنش را می فروشد. همین واقعیات برای کسی مثل او کافی است تا دست از تلاش برای تغییر کشیده باشد و حالا فقط ناامیدانه و بی تفاوت نظاره گر اتفاقات اطرافش باشد.اتاق "علی" حصاری است که او دور خود کشیده است. جایی ساده و ساکت که شاید تنها مأمن او باشد. با پنجره ای که رو به دیواری باز می شود و دیواری نمناک و بادکرده. از تمام سال های شور و شوق جوانی او، جز چند موسیقی کلاسیک و عاداتی مثل قهوه خوردن و یک کافه قدیمی چیزی باقی نمانده است. او در دنیای خودش فرورفته است و هر روز در این مرداب بیشتر فرو می رود.در دنیای فیلم "همه چیزهایی که نمی دانی" همه به دنبال معجزه اند. معجزه ای که زندگی شان را متحول کند. اما هیچ کس برای این معجزه تلاشی نمی کند و برعکس همه در تکاپوی گریز از زلزله اند. گویی زندگی می کنند تا زنده باشند و تمام هم و غمشان فرار از بدبختی است. شاید همه فراموش کرده اند که از خوشبختی بپرسند و در جستجویش باشند.برای علی اما، کم کم معجزه از راه می رسد. طوری که او را آدمی می کند که دیگران را بفهمد و برایشان دل بسوزاند. این معجزه چیزی نیست جز عشق. عشقی که او را از غارش بیرون می کشد و به او می فهماند که باید برای چیزهایی که دیگران نمی دانند هست، کاری کند. این چنین است که به بام تهران می رود و به جای دریچه رو به حیاط خانه اش، پهنه یک شهر را به نظاره می نشیند."عشق" برای او زلزله ای است که در محدوده پناهگاه امنش رخ می دهد تا آن را ویران کند. زلزله ای که با وقوعش بنای دیگری را محکم می کند. چرا که دل تنها بنایی است که اگر بلرزد استواتر می شود. شاید همین معجزه ای است که همه به دنبالش هستند و به انتظارش نشسته اند. اما تنها آدم های کمی قدرش را می دانند و ارجش می نهند.
  • حیران
بالاخره "جدایی نادر از سیمین" توانست با تکمیل موفقیت های زنجیره ای اش، مهم ترین جایزه سینمایی سال را از آن خود کند و برای اولین بار افتخار کسب اسکار را برای ایران به ارمغان آورد. درباره جدایی و موفقیت هایش قبلتر گفته ام و نمی خواهم تکرار مکررات کنم. در اینجا ضمن تبریک، سخنان اصغر فرهادی را در هنگام دریافت جایزه می آورم: «ایرانیان بسیارى در سرتاسر جهان در حال تماشاى این لحظه‌اند و گمان دارم خوشحالند. نه فقط به خاطر یک جایزه‌ مهم یا یک فیلم یا یک فیلمساز. آن‌ها خوشحالند چون در روزهایى که سخن از جنگ، تهدید، و خشونت میان سیاستمداران در تبادل است نام کشورشان ایران از دریچه‌ باشکوه فرهنگ به زبان مى‌آید. فرهنگى غنى و کهن که زیرگرد و غبار سیاست پنهان مانده. من با افتخار این جایزه را به مردم سرزمینم تقدیم مى‌کنم. مردمى که به همه‌ فرهنگ‌ها و تمدن‌ها احترام مى‌گذارند و از دشمنى کردن و کینه ورزیدن بیزارند.»(نقل از سایت خبر آنلاین)چقدر خوب بود روزی نام ایران دیگر به واسطه مسائل هسته ای، خشونت و سرکوب در صدر اخبار قرار نمی گرفت. و ای کاش روزی بیاید که شنیدن نام ایرانی فرهنگ و هنر را به ذهن متبادر کند. اصغر فرهادی با استعداد و هنر خود قدم مهمی در این راه برداشت. از او سپاسگزارم.
  • حیران

عاقبت آنها هم گیر خواهند کرد

شنبه, ۶ اسفند ۱۳۹۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ
این موضوع را چند وقت پیش دریافتم و پیش بینی کردم، اما نمی توانستم با اطمینان بیانش کنم تا اینکه امروز این مطلب را دیدم و مطمئن شدم. اصولا پرندگان نیاز به فضای پرواز دارند. مگر مرغهای خانگی که سرشان به زمین است و به دانه چیدنشان و اگر در قفس یک در یک هم باشند و دان و آبشان جور باشند همین جور می خورند هیچ غمی ندارند. اما کبوتران عرصه پرواز می خواهند و در هر قفسی قرار بگیرند دیر یا زود بالشان به دیواره قفس گیر خواهد کرد و تحمل قفس محدود کننده برایشان سخت خواهد بود(تا اینجایش الهام گرفته از وبلاگ دغدغه ها بود). در این مملکت برای بسیاری از مردم عرصه تنگ است. قفس کوتاه نظری و دگم اندیشی محدودشان کرده. اما پرندگان تنها از طیف مخالفان و معترضان به حاکمیت و اندیشه حاکمیت نیستند. بسیاری از وابستگان به حاکمیت نیز پر پرواز دارند و آرزوی اوج آسمان. هر چه پیش می رویم و هر چه دایره تنگ نظری عده ای محدود تر می شود، تحمل این قفس برای این پرندگان نیز تنگ می شود. در سالهای آینده با تشدید محدودیتها و وقوع فجایعی مانند "اینترنت ملی"، ریزش مهم دیگری(در کنار رویشها که قطعا بیشتر از ریزشها هستند!!!) خواهیم داشت. کسانی که سرانجام توان تحمل قفس ساخته شده توسط همفرانشان را از دست خواهند داد. مخلص کلام اینکه سیستم به رفتارش ادامه می دهد چرا که ساختارش ثابت باقی مانده(حذف نخبگان و بها دادن به تندروها، عالما ملجم و جاهلها مکرم).
  • حیران