در حیرت

نقد فیلم: چیزهایی هست که نمی دانی!

پنجشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۰، ۱۱:۵۰ ب.ظ
"چیزهایی هست که نمی دانی" درباره بسیاری از چیزهایی است که ما می دانیم و فراموش کرده ایم. درباره فکرها و آرمان هایی که هر یک از ما در نوجوانی و جوانی داشته ایم و حالا جز طعم شیرینشان چیزی از آنها در خاطرمان نیست.علی در این فیلم نماد همه کسانی است که روزگاری پر از انرژی بوده اند برای تغییر جهان. برای آنکه دنیا را مطابق آنچه در ذهن دارند بسازند و آن را تبدیل به جایی خوب برای زندگی کنند. اما آرام آرام که پا به عرصه زندگی گذاشته اند، دیده اند دنیا بی رحم تر از آن است که گمان می کرده اند. آن قدر بی رحم که عده ای برای پول آدم آتش میزنند و زنی برای معاش تنش را می فروشد. همین واقعیات برای کسی مثل او کافی است تا دست از تلاش برای تغییر کشیده باشد و حالا فقط ناامیدانه و بی تفاوت نظاره گر اتفاقات اطرافش باشد.اتاق "علی" حصاری است که او دور خود کشیده است. جایی ساده و ساکت که شاید تنها مأمن او باشد. با پنجره ای که رو به دیواری باز می شود و دیواری نمناک و بادکرده. از تمام سال های شور و شوق جوانی او، جز چند موسیقی کلاسیک و عاداتی مثل قهوه خوردن و یک کافه قدیمی چیزی باقی نمانده است. او در دنیای خودش فرورفته است و هر روز در این مرداب بیشتر فرو می رود.در دنیای فیلم "همه چیزهایی که نمی دانی" همه به دنبال معجزه اند. معجزه ای که زندگی شان را متحول کند. اما هیچ کس برای این معجزه تلاشی نمی کند و برعکس همه در تکاپوی گریز از زلزله اند. گویی زندگی می کنند تا زنده باشند و تمام هم و غمشان فرار از بدبختی است. شاید همه فراموش کرده اند که از خوشبختی بپرسند و در جستجویش باشند.برای علی اما، کم کم معجزه از راه می رسد. طوری که او را آدمی می کند که دیگران را بفهمد و برایشان دل بسوزاند. این معجزه چیزی نیست جز عشق. عشقی که او را از غارش بیرون می کشد و به او می فهماند که باید برای چیزهایی که دیگران نمی دانند هست، کاری کند. این چنین است که به بام تهران می رود و به جای دریچه رو به حیاط خانه اش، پهنه یک شهر را به نظاره می نشیند."عشق" برای او زلزله ای است که در محدوده پناهگاه امنش رخ می دهد تا آن را ویران کند. زلزله ای که با وقوعش بنای دیگری را محکم می کند. چرا که دل تنها بنایی است که اگر بلرزد استواتر می شود. شاید همین معجزه ای است که همه به دنبالش هستند و به انتظارش نشسته اند. اما تنها آدم های کمی قدرش را می دانند و ارجش می نهند.
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی