دنیای آدمهای ساده: نقدی بر فیلم "حوض نقاشی"
پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۲، ۰۸:۰۶ ق.ظ
در سینمای دنیا فیلمهای زیادی درباره زندگی افراد کند ذهن ساخته شده است. فیلمهایی که عمدتاً سعی دارند، با زاویه و نگاهی متفاوت از عامهی مردم، زندگی این دسته از آدمها را به تصویر کشند. در سینمای ایران، اما "حوض نقاشی" یک نمونهی عالی از این نوع فیلمهاست. فیلمی که، با تمام سادگی در روایت و شخصیت پردازیاش، بر دل مینشیند و به همان سادگی فکر و حس بیننده را درگیر خود میکند."حوض نقاشی" فیلمی است درباره زندگی خانوادگی یک زوج کند ذهن. مرد و زن جوانی که بهره هوشی کمی دارند و فقط میتوانند از پس انجام کارهای سادهی خود برآیند. به طوری که پدر حتی نمی تواند مسائل ریاضی ابتدایی فرزندش را حل کند و مادر جز یک نوع غذای ساده چیز دیگری نمیتواند بپزد. با وجود این شرایط، این مرد و زن احساس کمبودی ندارند و در زندگی شان خوشبخت و شاد هستند. تا اینکه چالشهایی در شغل و رابطه با فرزندشان زندگی آنان را دستخوش ناملایماتی میکند و از این پس فیلم به روایت چگونگی مواجه و برخورد آنان با این مشکلات میپردازد. فیلم در میانهی این روایتِ ساده، با زیرکی، زندگی یک خانوادهی معمولی دیگر را هم به نمایش میگذارد. خانوادهای که در آن پدر و مادر هر دو تحصیل کردهاند و با این حال در کوران چالشهای زندگی از هم دور شدهاند و از لذتی عمیق در زندگی بی بهرهاند. مقایسه بین این دو خانواده با دو سطح متفاوت از تحصیلات و هوش و عقلانیت بیننده را در برابر سوالی ظریف قرار میدهد: نکند آنچه ما برای خوشبختی و شادی ضروری میدانیم اعم از ثروت، هوش و موفقیت آنچنان هم که فکر میکنیم مهم و ضروری نباشد؟شاید بتوان این تقابل معنی دار را نمایشی پررنگ از یک کشمکش در زندگی انسان دانست. آدمی همواره در زندگی با دو منبع متفاوت و گاهی متضاد روبرو است: یکی طبیعت که مثل سایر حیوانات انسان را به سمت غرایز و نیازهای ضروریاش سوق میدهد و دیگری عقل که آن را وجه تمایز انسان با دیگر موجودات میدانند. عقل با استدلال و حساب و کتابش میتواند راههایی نوین به روی انسان بگشاید، برای او نیازها و اهدافی فراتر از طبیعتش فراهم کند و با به کارگیری تخیل و تصور، زندگی را به مسیری کاملاً متفاوت از جریان طبیعت بکشاند.در فیلم "حوض نقاشی" آدمهای عادی با مشکلاتی مشابه زوج کند ذهن داستان طرفاند. اما ماحصل برخورد آنان با این مشکلات بیخوابی، تشویش و نگرانی، دوری از یکدیگر و حتی توسل به قرصهای آرامبخش است. در طرف دیگر اما، تلاش بیشتر و امتحان کردن راههایی ساده و دم دستی راهگشای مشکل بیکاری و تأمین امرار معاش خانواده به حساب میآید. بیاینکه هیچ کدام از دو آدم کم هوش سخت بگیرند و زندگی را بر خود سخت و تلخ کنند. فیلم از این زاویه تلنگری به بیننده میزند. که نکند بیشتر از آنکه محیط و شرایط بر آدمی سخت میگیرد خود او با استانداردها و خواستههایی فراتر از طبیعتش زندگی را مشکل میکند. چرا نتوان با تکیه به طبیعت ساده چنان زندگی کرد که خوشنود و راضی بود؟ همان طور که مریم و رضا (زن و شوهر کند ذهن فیلم) عمل میکنند. چرا نباید آدمی خود را و محدودیتهایش را بشناسد و آنها را همان طور که هست بپذیرد؟ مثل پسر خانوادهی کند ذهن که در جریان داستان به همین میرسد و در پایان فیلم خوشحالیاش عمیق و واقعی است.بازیهای فیلم بسیار باورپذیر و طبیعی هستند. شهاب حسینی در نقش رضا، مرد کند ذهن داستان، با تغییر توناژ صدا و بازی با دستها و حتی عضلات صورت خود به خوبی توانسته ظاهری باور پذیر از یک آدم کم هوش ارائه کند و کلاسی متفاوت از بازیگری خود را نمایش دهد. نگار جواهریان هم با چهرهی معصوم و دست نخوردهی خود به خوبی از پس نقش محوری خود در فیلم برآمده است.علاوه بر بازیها و شخصیت پردازی فیلم، فضای آن اعم از دکوپاژ، نوع فیلمبرداری و حتی موسیقیاش چنان در کنار هم جفت و جور شدهاند که فیلم بسیار طبیعی از آب در آمده است. چنانکه بیننده با شخصیتهای قصهی فیلم همذات پنداری میکند و با جریان آن همراه میشود. شاید حتی در لحظاتی از فیلم بیننده فراموش کند با فیلمی سینمایی روبروست که بازیگران حرفهای و چهرههای آشنایی در آن ایفای نقش میکنند."حوض نقاشی" به تمام دلایل فوق فیلم ارزشمندی در سینمای ایران محسوب میشود. فیلمی که آرام و بی ادعا داستان خود را روایت میکند و بیننده را، در میانهی مشکلات کوچک و بزرگ زندگیاش، به درون دنیای متفاوتی میبرد: دنیای زندگیِ آدمهای ساده. شاید پس از بیرون آمدن از سالنهای سینما زندگی را سادهتر دید تا درست مثل پایان فیلم بتوان از آن عمیقاً لذت برد و از ته دل خندید.
- ۹۲/۰۱/۲۹