در حیرت

ترانه زنگ کاروان شبیه شعر ای ساربان سعدی است. این بار یاری که در راه رفتن است لیلا نامی است. یا شاید هم در نظر مجنونی لیلا لقب گرفته است. او در حال رفتن است و عاشق بیچاره هم رفتنش را نظاره می کند. در این بین اما، او دلش خوش است که آنچه در دلش یافته است باقی می ماند و در قصه ها جاودانه خواهد بود. شاید پس از این با عشقی که ساخته است زندگی کند و به سوز آن زندگانی اش را از کسالت و روزمرگی زمان حفظ کند. متن ترانه: (شاعر: معینی کرمانشاهی) ای کاروان ای کاروان،  لیلای من کجا می‌بری؟ ........ با بردن لیلای من، جان و دل مرا می بری ای کاروان کجا می روی؟.....................................لیلای من چرا می‌بری؟ در بستن پیمان ما تنها گواه ما شد خدا ................تا این جهان بر جا بود این عشق ما بماند به جا ای کاروان کجا می روی؟.....................................لیلای من چرا می بری؟ فنا نگیرد ز دنیای فانی........................................شراره عشقی که شد آسمانی به یاد یاری خوشا آه و اشکی...............................به سوز عشقی خوشا زندگانی  همیشه خدایا محبت دلها....................................به قصه بماند به نام دل ما که لیلی و مجنون فسانه شود..............................حکایت ما جاودانه شود ای کاروان ای کاروان، لیلای من کجا می بری؟...........با بردن لیلای من جان و دل مرا می بری  پ.ن: محسن نامجو شعر فوق را با تغییرات و اضافاتی اجرا کرده است. شعر اصلی به نظرم پرمعنا تر است و چون اجرای اول آن توسط کورس سرهنگ زاده بوده، آن را آورده ام. دانلود -------------------- با صدای کوروس سرهنگ زاده (آهنگ : همایون خرم) با صدای محسن نامجو
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی