در حیرت

امشب من

پنجشنبه, ۴ خرداد ۱۳۹۱، ۰۸:۰۶ ب.ظ
این ها را برای خودم می نویسم که یاد بماند این احوالم را. امشب مفصل با او درباره رابطمان و تصمیمش صحبت کردم. چقدر متفاوت بود با فاطمه ای که میشناختم. با آن کسی که به او دلبسته بودم. فاطمه ای که پر از احساس بود و امید. حالا شده بود پر از یأس و بدبینی. با این حال هنوز هم وقتی با او حرف زدم آرامتر گرفتم. بغضی در گلویم بود که با بغض او ترکید. شاید آخرین اشتراکمان همین بغض هایی بود که هم زمان ترکیدند. اشک هایی که با هم ریخته شدند. ------------- صبح با دستانش کوه رفته بودم. کفش ها و کوله اش را با هم خریدیم. چقدر ذوق داشتم موقع خریدش که چقدر جاها هست که برویم. حالا او تنها و بدون من رفته بود آنجا. نمی دانم چگونه توانسته بود. همیشه در انجام کارهای سخت مهارت داشت! -------------- وقتی از گذشته گفت دیدم اشتباهاتی داشته ام. یکی یکی باید یادداشتشان کنم که یادم بماند و رفعشان کنم. باید بیشتر حواسم به خودم و حرف هایم باشد. سادگی و صداقت هم حدی دارد! همه هم مثل من منطقی و ساده فکر نمیکنند. می دانم هیچ کس کامل نیست. چیزی که به او هم گفتم. هیچ ارتباطی هم بدون مجادله نیست. ما با تمام این اوضاع سخت توانسته بودیم به فهم مشترکی برسیم. ------------- برای آخرین شروطش گفته بود چادری نمی شود. بارها قبل از این دراین باره حرف زده بودیم. روز تعهدمان با چادر امده بود و چقدر زیبا بود. کاش آن روز می توانستم در آغوشش بگیرم. کاش... خودش میگفت با قلب و حسش چادر را پذیرفته است. نمی دانم شاید آن قلب و حس از آن فاطمه ای دیگر بود. من به گفته هایش اعتماد کردم و هر روز بیشتر دل بستم و جلو امدم. حالا زیرش زده است. راست می گوید سخت است چادر. تنها کسی می تواند از عهده اش برآید که فوایدش را بداند و به عقل و حسش پاسخ دهد. حالا فکر میکنم آدمی میتواند چیزهایی را بپذیرد و بعداً زبرش بزند. فکر میکردم فاطمه از این دست آدم ها نیست. ----------- به من گفت اعتماد به نفسش کم شده است و حالا از خودش هم بیزار است. نمی دانم این فاطمه را گفت یا آنی را که من میشناختم. اما می خواهم برایش یک بار بنویسم که چرا دوستش داشته ام. یک بار این را گفته بود و می خواستم حضوری بگویم. فرصت نشد!
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی