در حیرت

دیکتاتوری رو به زوال

سه شنبه, ۱۳ دی ۱۳۹۰، ۰۸:۳۰ ب.ظ
خان دایی آدم دنیا دیده ای است. از آن آدم هایی که زمان شاه مبارزات سیاسی داشته و حتی مدتی را زندانی سیاسی بوده است. وقتی با او از آن سال ها صحبت میکنم، همیشه می گوید سال 52 که شاه برای بازدید به شهرمان آمد، فهمیدم که حکومتش رو به زوال است. این بار به او اعتراض کردم که دایی جان چقدر دیر؟ مگر وقایع سال 42 و فضای بسته سیاسی کشور به شما ثابت نمی کرد که حکومت پهلوی دچار آفت دیکتاتور مآبی شده است؟ طبیعی است که نتیجه ی چنین وضعی انهدام یک جامعه و حکومت است. دایی صبورانه انتقادم را شنید و با لبخندی بر لب گفت:" تمام اینها که می گویی راست است. اما ما که آن وقت ها به اندازه شماها که با سواد و تاریخ_خوانده نبودیم. چند وقت قبل از روزی که شاه به شهرمان بیاید، دستور آمده بود هر تجمعی علیه حکومت ممنوع است. اما آن روز طرفدارانش با امنیت کامل جمع شده بودند و همین به من ثابت کرد در یک دیکتاتوری دارم روزگار می گذرانم." گفتم خوب پس از دیکتاتور بودنش مطمئن شدید دارد سقوط میکند؟ ادامه داد:" بعد از آن بازدید، حضور مردم در استقبال از شاه را توی بوق و کرنا کردند و تا مدتها سر و صدا میکردند که ما این همه طرفدار داریم و مردمی هستیم. همان موقع بود که فهمیدم پهلوی رو به زوال است. آن موقع آن قدر پهلوی بدبخت شده بود که برای جمع شدن هوادارانش جشن می گرفت و قدرت نمایی می کرد. تمام های و هویشان مثل دست و پا زدن کسی بود که در مرداب گیر افتاده باشد و دارد غرق می شود."
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی