در حیرت

حسرت های زندگی

شنبه, ۸ مهر ۱۳۹۱، ۰۶:۰۳ ق.ظ
جایی خوانده بودم آدمی وقتی به میانسالی می رسد، به میانه ی راه مرگ و تولد، هم پر از حسرت می شود و هم پر از امید. از یک طرف به گذشته می نگرد و حسرت می خورد بابت لحظه های گذشته و از طرف دیگر به آینده و امیدوار برای آنکه لحظه های خوب دیگری در راه است! من اما گویی زودتر از اینها دچار این حالت شده ام. مدتی است حسرت بسیاری از چیزهایی را می خورم که از دست داده ام  و افسوس تمام وجودم را فرا میگیرد. انگار بر سر قله ای ایستاده ام و دارم از بالا راهی را می بینم که آمده ام. تمام پیچ و خم ها و زیبایی ها و سختی هایش را. آن وقت افسوس می خورم بابت توقف هایی که کردم و باید راه می آمدم؛ و بعد بابت رفتن هایی که باید می ایستادم و به راهم ادامه دادم. بابت تمام مناظر زیبایی که از دست دادم. تمام راه هایی که طی نشده باقی ماند و تمام راه هایی که پر بود از کلوخ و سنگ! بعد از آن تنها کاری که میتوانم کنم گوش زد روزها، ساعت ها و لحظه هایی است که آدمیان حواسشان به آنها نیست. اینکه به دانشجویی که سال دوم دانشگاه است یادآوری کنم که قدر این روزها را بداند و تا می تواند از آن استفاده کند. به دو نفر که یکدیگر را دوست دارند بگویم که قدر هم را بدانید و از بودنتان با هم لذت ببرید و خوش باشید. به کسی که کودکی دارد یادآوری کنم که در شیرین زبانی ها و بازی های پر از خلوص کودکش همراه شود و کار و خستگیش را بهانه دوری از او نکند. به ان کس که سالم است بگویم که با چیزهای بی ارزش خودش را ناراحت نکند و از سلامتی اش بهره ها ببرد. مدتی است کارم همین شده است، اینکه بنشینم و به آدم ها نگاه کنم و ببینم کجای زندگی شان حواسشان نیست. خودم را جای آنها بگذارم و ببینم باید قدر چه چیزها و جه لحظاتی را بدانند. یا اینکه تمام زندگی ام را واکاوم و افسوس تمام چیزهایی را بخورم که زمانی نمی دانستم مهم اند و ارزشمند! حسرت از آن دست حالت هایی است که وقتی سراغ آدمی بیاید جز غم و جز افسوس حاصلی ندارد. غمی که زنجیره کاش ها را به دنبال دارد. کاش هایی که محقق نشدند و همیشه جایی برای خودشان در گذشته دارند.  همه اینها را گفتم تا بگویم قدری در زندگی تان تأمل کنید. ببینید داشته هایتان چه هست و چه باید باشد. ببینید وقت و انرژی تان را چگونه صرف می کنید. آن وقت بدون اینکه به ای کاش بیفتید می توانید حسرت هایی را که شاید بعدا دچارش شوید دریابید و قدر نعمت های زندگی تان را، قدر لحظات ارزشمند را دریابید و همین حالا از حضورشان بهره مند شوید!
  • حیران

وضعیت مشاوره و روانشناسی در ایران

دوشنبه, ۳ مهر ۱۳۹۱، ۰۶:۰۰ ق.ظ
یک دهه پیش اگر به کسی پیشنهاد مراجعه به روانشناس یا مشاور را میدادی، کمی ناراحت یا عصبانی می شد و میگفت مگر من دیوانه ام؟! که به روانشناس نیاز داشته باشم. امروزه اما، به دلایل بسیاری مشاوره و روانشناسی در شهرهای بزرگ به امری عادی و مورد قبول جامعه تبدیل شده است. هر چند درباره دلایل این اقبال می توان بسیار سخن گفت، اما روی دیگر سکه فضای فعالیت و اثرگذاری دانش آموختگان روانشناسی و مشاوره در ایران است. آیا به همان نسبت اقبال و تقاضای جامعه، افراد فعال در این رشته هم سعی در افزایش کارایی و بهره وری خود داشته اند؟ آیا توانمندی های عرضه کنندگان این کالا در ایران از سطح کیفی لازم برخوردار است؟ کلی ترین نگاه به یک رشته با بررسی دسته بندی آکادمیک آن ممکن است. بر همین اساس روانشناسی رشته ای علوم انسانی/تجربی است و دچار همان ضعف ها و اوصافی است که بقیه رشته های این چنینی در ایران دارند. اکثر کسانی که به اینگونه رشته ها وارد می شوند از سر ناچاری و به واسطه قبول نشدن در رشته های بالاتر است. در نتیجه با احساس سرخوردگی به تحصیلشان ادامه می دهند و هرگز انگیزه کافی برای ایده پردازی در رشته خودشان را ندارند. دوستی که پزشکی می خواند وقتی برای مشاوره به نزد یکی از همین افراد رفته بود، چقدر مورد تعریف و تمجید قرار گرفت که من هم می خواسته ام پزشکی بخوانم و آمده ام روانشناسی! نتیجه چنین امری، ورودی افرادی بی انگیزه و خروجی مشاورانی کم سواد و شاغلانی از سر ناچاری در این حوزه است. قدم بعدی در بررسی کارایی مشاوران، بررسی حوزه کسب و کار و فعالیت آنان است. در کشور ما سال هاست که پزشکی به عنوان رشته ای مهم و حساس شناخته شده است. به طوری که در آموزش و فعالیت پزشکان معیارهای دقیق و سختی مورد بررسی قرار میگیرد. اما آیا در روانشناسی که با روح و روان آدم ها سروکار دارد هم چنین سخت گیری هایی هست؟ آیا چنین دیدی به روانشناسی به عنوان رشته ای حساس و اثرگذار در میان سیاست گزاران و حتی خود مشاوران وجود دارد؟ چگونه می توان بر کار یک مشاور نظارت داشت و در صورت تبعات نامطلوب کارش او را موردبازخواست قرار داد؟ آیا نهاد و مرجعی به این منظور اختصاص داده شده است؟ در این مورد باز هم می توانم از تجربه یکی از دوستانم بگویم که برای حل مشکلی به مشاور مراجعه کرده بود و به واسطه نوع برخورد و حرف های ایشان تا دو سه ماه پس از آن افسرده بود، در حالی که مشاورش مدرک دکترا داشت و استاد دانشگاه بود. اگر به شرایط فوق، بومی نبودن مطالعات روانشناسی و نوپا بودن این رشته (نسبت به رشته ای مثل پزشکی) را هم در نظر بگیریم به نقشه روشنی از وضعیت روانشناسی در ایران می رسیم. روانشناسی درست مثل دیگر رشته های علوم انسانی با آدم ها سرو کار دارد  و این موجود آنقدر پیچیده است که نمی توان برای هر انسان در هر زمان و مکان نسخه واحدی پیچید. از همین رو اجرای پژوهش هایی برای بومی سازی رویکردهای این دانش با فرهنگ و شرایط ایرانیان ضروری است. عمر انجمن روانشناسی که به تازگی مسئولیت ساماندهی و سیاستگزاری در این حوزه را به عهده گرفته است به 18 سال هم نمی رسد. همچنین تعداد دانش آموختگان این حوزه هم بسیار کمتر از استانداردهای لازم برای ارائه خدمات مشاوره ای به جامعه است.به طوری که به گفته رئیس سازمان نظام روانشناسی، در کشور به 17 هزار مشاور نیاز است و هم اکنون فقط حدود 6 هزار مشاور دارای مجوز فعالیت هستند. به این ترتیب باید گفت روانشناسی و مشاوره در ایران با وضعیت مطلوب فاصله زیادی دارد. این فاصله هم به لحاظ کمی و هم کیفی است و علاوه بر بدبینی جامعه نسبت به مشاوران، عدم ایفای وظایف این رشته در جامعه را هم در پی دارد. به نظر می رسد پر کردن این فاصله جز با همت و تلاش متخصصان این رشته به دست نمی آید. تلاشی که هم حیطه اموزش و هم حیطه فعایت متخصصان آن را در برگیرد و آن را به تدریج به سمت و سوی مورد انتظار سوق دهد. پ.ن1: برای کسی که می خواهد به یک مشاور مراجعه کند، بهترین رویکرد پرسش از افرادی است که در این حوزه حضور دارند. یعنی جز به مشاوری که از توانایی و تخصص اش مطلع نیستید مراجعه نکنید که ممکن است به نتایج خوبی نرسید! پ.ن2: یکی از فیلم هایی که به خوبی نقش مشاور و اهمیت کارش را در زندگی افراد نشان می دهد فیلم 50/50 است.
  • حیران
دیروز در میانه ی جنگل دوستی که نفس گرم و صدای مخملی داشت ترانه ای خواند از مرحوم بنان. تصنیفی که کاروان نام دارد و وقتی آدمی می شنود بی اختیار با آن همنوا می شود. متن این ترانه و آهنگ آن را برای اشتراک این حس و حال آورده ام. کاروان شاعر: رهی معیری همه شب نالم چون نی که غمی دارم ، که غمی دارم … دل و جان بردی امّا نشدی یارم ، یارم با ما بودی ، بی ما رفتی … چون بوی گل به کجا رفتی تنها ماندم ، تنها رفتی … چو کاروان رود ، فغانم از زمین ، بر آسمان رود دور از یارم ، خون می بارم … فتادم از پا به ناتوانی ، اسیر عشقم ، چنان که دانی رهایی از غم نمی توانم ، تو چاره ای کن ، که می توانی … گر ز دل بر آرم آهی آتش از دلم خیزد چون ستاره از مژگانم اشک آتشین ریزد … چو کاروان رود ، فغانم از زمین ، بر آسمان رود دور از یارم ، خون می بارم … نه حریفی تا با او غم دل گویم نه امیدی در خاطر که تو را جویم ای شادی جان ، سرو روان ، کز بر ما رفتی از محفل ما ، چون دل ما ، سوی کجا رفتی … تنها ماندم، تنها رفتی … به کجایی غمگسار من ، فغان زار من بشنو باز آ ، باز آ از صبا حکایتی ز روزگار من بشنو باز آ باز آ سوی رهی چون روشنی از دیده ما رفتی با قافله باد صبا رفتی تنها ماندم … تنها رفتی … ----------------------------------------------- دانلود تصنیف کاروان آواز: استاد بنان اهنگساز: مرتضی محجوبی
  • حیران

ازدواج در سنین بالا: چرایی و عواقبش!

چهارشنبه, ۲۲ شهریور ۱۳۹۱، ۱۰:۲۱ ق.ظ
در اطراف خود پسران زیادی را می شناسم که با وجود سن بالا هنوز ازدواج نکرده اند. اکثرشان تحصیل کرده اند و به بهانه‌های مختلف از ازدواج امتناع و یا تاخیر خود را توجیه می کنند. در اینجا به دنبال طرح این موضوع هستم که ازدواج در سنین بالا چه معایبی دارد و چرا در جامعه ما چنین امری دارد تبدیل به یک مد می شود؟شاید مهم ترین عامل در تاخیر ازدواج مسائل اقتصادی باشد. افرادی که به این دلیل از ازدواج امتناع می‌کنند معمولا داشتن شغلی با امنیت و حقوق کافی و مسکن مناسب را از شرایط لازم برای ازدواج می‌دانند. بنابراین تا زمانی که به شرایط مناسب نرسند ازدواج نمی‌کنند و وقت و انرژی شان را در راه کسب امکانات بهتر صرف می‌کنند. باید گفت برای تشکیل خانواده توانایی امرار معاش و استقلال مالی پیش شرط مهمی است. کسی که هنوز دستش در جیب خودش نیست این استقلال را ندارد و در تأمین نیازهای مادی زندگی دچار مشکل می‌شود.اما اگر در کنار این پیش شرط، به توقعات جامعه از نقش همسر در ابتدای زندگی توجه کنیم؛ در می یابیم که سطح مورد انتظار برای شروع یک زندگی بیشتر از آنکه منطقی و ضروری باشد سر و شکل یک موضوع اجتماعی را دارد. در جامعه ما ثروت یک ارزش به حساب می‌آید و افرادی که از مزایا و امکانات مادی زندگی بهره بیشتری داشته باشند از امتیازات اجتماعی بیشتری هم برخوردارند. بر همین اساس کسی که ماشین مدل بالایی داشته باشد پرستیژ اجتماعی بیشتری هم دارد و دیگران درباره این فرد طور دیگری فکر و نوع دیگری رفتار می‌کنند. به این ترتیب می‌توان گفت ازدواج در سنین بالا یکی از عوارض تسبط ارزش ها و فرهنگ مادی گرایی در جامعه است.عامل دیگری که می تواند افراد را از ازدواج منصرف کند مسئولیت اداره یک زندگی است. مدیریت زندگی مشترک آنقدر سختی دارد که افراد را از پذیرش آن بترساند و تبدیل به یک دافعه برای ازدواج شود. در این بین نقش تربیت خانوادگی و نهاد آموزش (شامل مدرسه ها  و دانشگاه‌ها) بسیار تعیین کننده است. به هر میزانی که در فرآیند پرورش، به مسئولیت پذیری افراد اهمیت بیشتری داده شود، افراد بیشتر برای بر عهده گرفتن نقش های همسری در خانواده آماده‌تر می شوند. این مسئله به انتظارات اقتصادی ازشرایط ازدواج هم وابسته است و با آن نسبت مستقیمی دارد.حال باید پرسید ازدواج در سن بالا چه عواقبی برای فرد دارد؟ آیا همین که امکانات مادی زندگی فراهم شود آنقدر توجیه دارد که ازدواج را به تأخیر انداخت؟نیاز جنسی یکی از غرایز اصلی آدمی است. غریزه جنسی هر چند که بر خلاف خوردن و آشامیدن ضروری نیست و می توان ارضای آن را بدون آسیب جسمانی به تاخیر انداخت، اما ارضای دیرهنگام آن عوارض روحی و روانی زیادی دارد. چنین عوارضی هم از طریق دین و هم از طریق روانشناسی مورد تاکید قرار گرفته‌اند. به طوری که در اسلام ایمان فرد مجرد نصف ایمان افراد متاهل توصیف شده است. بدن آدمی طوری ساخته شده است که تاخیر در هر نیازی همراه با فشارهای روانی است و آثار سویی متوجه شخصیت و عادات زندگی فرد می‌شود.یکی از اهداف اصلی ازدواج تولید مثل و تربیت فرزند است. افرادی که در سنین بالا ازدواج می‌کنند بالتبع پدران و مادران پیرتری هم خواهند بود. به این ترتیب اختلاف سنی بین فرزند و والدین افزایش می‌یابد و این تفاوت سنی موجب مشکلاتی در ارتباط متقابل بین فرزند-پدر و مادر می‌شود؛ به طوری که نیازها و حال و هوای فرزندان و والدین بسیار واگرا هستند و نمی توانند فهم خوبی از یکدیگر داشته باشند و به سبب نوع متفاوت تفریحات شان رابطه مستحکمی بین شان برقرار نیست.در یک زندگی مشترک تفاهم و درک همسران از یکدیگر از پایه‌های اساسی رابطه خوب و سالم است. با این حال چون هیچ دو نفری با یکدیگر تفاوت‌هایی دارند، انعطاف و تغییر برای ارتباط بهتر از ضروریات یک رابطه صمیمی است. وقتی سن افراد بالا می رود انعطاف پذیری کمتری در ازدواج خواهند داشت. این افراد کمتر می توانند با شرایط جدید وفق یابند و به همین سبب در ازدواج با موانع ارتباطی بیشتری روبرو می‌شوند.علاوه بر موارد فوق باز هم می‌توان از معایب ازدواج دیرهنگام گفت. و از آنجا که خانواده کوچکترین نهاد اجتماعی است اثرات و معضلات ازدواجِ با تاخیر، دامنگیر جامعه هم خواهد شد. مخصوصاً زمانی که این مسئله تبدیل به یک اپیدمی شود و تعداد افراد زیادی در جامعه چنین رویه‌ای را در پیش گیرند. معضلاتی که باید متوجه آنها بود و هم در ابعاد فردی و هم اجتماعی از آنها غفلت نکرد.مطالب مرتبط:راهنمای ازدواجاز کجا یک مشاور خوب پیدا کنیم؟
  • حیران

خاورمیانه جدید چگونه خواهد بود؟ (قسمت دوم)

چهارشنبه, ۱۵ شهریور ۱۳۹۱، ۰۵:۰۰ ق.ظ
در قسمت اول از این یادداشت وضعیت چند ماه قبل خاورمیانه مورد بررسی قرار گرفت. به طور خلاصه باید گفت منابع انرژی، حضور پررنگ گروه های دینی و جنگ افروزی و زیاده خواهی اسرائیل سه پارامتر مهم این منطقه هستند. یادداشت پیش رو به آینده ی این منطقه مهم و استراتژیک با توجه به پارامترهای گفته شده، می پردازد. -------------------------------------------- سوال این است که بهار عربی چگونه جغرافیای سیاسی خاورمیانه را تغییر خواهد داد؟ آیا جای پای اسرائیل خالی خواهد شد؟ یا اینکه ایران نفوذ و قدرتی روز افزون می یابد؟ با فرا رسیدن صدای اعتراض و فریاد مردم در کشورهای عربی شاید این بار اولین کشوری که شرایط جدید را پذیرفت و سوار بر موج تحول خواهی مردم شد، ایالات متحده بود. این کشور به خوبی دریافت که دیگر زمانه حکومت های مستبد گذشته است و دیر یا زود اوضاع عوض خواهد شد. پس به تغییرات پیش رو خوشامد گفت و سعی در مدیریت آن کرد. آمریکا با تجربه آموخته از انقلاب ایران می دانست که نباید اجازه دهد تحول و تغییر به سمت انقلاب و دگرگونی اساسی جهت پیدا کند. به همین ترتیب حمایت خود را از متحد قدیمی اش حسنی مبارک برداشت و ارتش را در مصر از دخالت در امور به صورت مستقیم منع کرد. نقش آفرینی ایالات متحده و آروپا و همچنین اوضاع اقتصادی دنیای جدید باعث شد تا انقلابی به معنای واقعی کلمه در هیچ کدام از این کشورها رخ ندهد. به بیان دیگر در این کشورها فقط چند نفری از سران و حاکمان جابه جا شدند.  نه ساختار حکومتی بالکل تغییر کرد و نه قوانین اساسی آنها. با این حال نمی توان از این نکته گذشت که حکومت ها دموکراتیک تر شدند و مردم نقش مهمتری در امور کشور یافتند. و این در خاورمیانه ای که اکثر قریب به اتفاق مردمش مسلمان هستند یعنی روی کار آمدن و ظهور گروه های اسلام گرا. گروه هایی مانند اخوان المسلمین که سال ها تحت ظلم و فشار دیکتاتوری بودند. پس شاید بتوان گفت در خاورمیانه جدید کشورها وجه اسلامی بیشتری بیابند. بر همین اساس احتمالا  فاصله بین شیعه و سنی در این منطقه بیشتر خواهد شد. به طوری که الازهر و مصر به دنبال بارپس گیری جایگاه گذشته خود در سردمداری جهان اسلام خواهند بود و برای این امر نزدیکی بیشتری با عربستان خواهند داشت. چنین نکته ای را می توان از ذکر اسامی خلفاء در سخنرانی محمد مرسی در اجلاس سران جنبش عدم تعهد دریافت. اقدامی که اشاره به تفاوت اسلام آنها با اسلام شیعی سران ایران داشت. همچنین اولین سفر خارجی مرسی به عربستان حاکی از تلاش این کشور برای برقراری و حفظ روابط محکم با عربستان است. از نظر منابع انرژی ایران و عربستان دو قطب مهم این منطقه هستند. پس از اعمال تحریم های بین المللی از جانب شورای امنیت سازمان ملل بر ایران، ایالات متحده و اروپا به سمت تأمین انرژی از عربستان و دیگر کشورهای سر به راه تر مثل قطر و عراق تغییر موضع دادند. هر چند کشورهای بلوک شرق از جمله چین و روسیه با خالی شدن رقیب فرصتی یافتند تا هم کفه موازنه انرژی را به سمت خود سنگین کنند و هم به منابع انرژی آسان تری دست یابند. با این حال به نظر می رسد در آینده نه چندان کوتاه عراق جایگاه ایران در صادارت نفت خاورمیانه را بگیرد و کشورهای اروپایی و ایالات متحده تلاش بیشتری برای حفظ امنیت شاهراه انتقال انرژی یعنی تنگه هرمز و خلیج فارس به خرج دهند. در باره اسرائیل دو گردش اساسی رخ داده است. اول اینکه افراد و حکومت های جدید بر خلاف اسلاف خود نسبت به مسئله فلسطین بی تفاوت نیستند و دوم اینکه موضعشان تشکیل کشور مستقل فلسطینی در کنار کشور اسرائیل است. موضعی که پیش از این ایران به عنوان اصلی ترین کشور مقابل اسرائیل آن را نپذیرفته است و به دنبال کشوری فلسطینی از نهر تا بحر است. فعالیت های اخیر مصر برای آشتی میان گروه های فلسطینی را باید تلاشی در همین راستا دانست. جایگاه ایران در این مبارزه با توجه به وضعیت سوریه تضعیف بیشتری خواهد شد. در سوریه اگر حکومتی مردمی بر سر کار آید صد در صد حکومتی خواهد بود با صبغه سنی و نزدیک به اخوان المسلمین. حکومتی که به واسطه حمایت های ایران از بشار اسد در روزهای سرکوب و ظلمش روابط چندان گرمی با این کشور نخواهد داشت. گذشته از آن محبوبیت ایران در میان مردم عادی دیگر کشورهای عرب هم با توجه به مواضعش در قبال سوریه کاهش خواهد یافت. در خاورمیانه جدید محوریت مقابله با اسرائیل از ایران به حکومت های اسلام گرای نو ظهور منتقل می شود. این امر قدرت چانه زنی و محبوبیت ایران را در دیپلماسی منطقه کاهش خواهد داد. از نشانه های چنین تغییری رد درخواست رئیس جمهور ایران برای میانجی گری برای حل اختلافات گروه های فلسطینی است. اسرائیل که هم پیمانان سابق خود را در منطقه از دست داده است کمتر فرصت تهدید و لات بازی خواهد داشت. حالا او هم مجبور است بپذیرد جنگ افروزیش کشورهای ملایم منطقه را تبدیل به دشمنان او خواهد کرد و هر چه نباشد دشمنی که کمر به همت او نبسته است برایش دوست تر است! گروه های فلسطینی با تلاش حکومت های نزدیک به خود متحد خواهند شد و برای تشکیل کشوری مستقل تلاش خواهند کرد. در خاورمیانه جدید این بار مردم هستند که حرف آخر را می زنند. حالا دیگر برای آخرین بازمانده های استبداد در روی زمین در این منطقه هوای کمتری برای نفس کشیدن است.
  • حیران

خاورمیانه جدید چگونه خواهد بود؟ (قسمت اول)

دوشنبه, ۱۳ شهریور ۱۳۹۱، ۰۹:۵۵ ق.ظ
در کتاب ها و مجلات علوم سیاسی دنیا وقتی می خواستند نمونه هایی از سنت، استبداد و جوامع ساکن و راکد را نام ببرند، همگی یادی از خاورمیانه می کردند. خاورمیانه ای که اکثر حکومت های آن هنوز سلطنتی، تک حزبی یا دیکتاتوری هستند و در آن رای مردم چندان محلی از اعراب ندارد! در چند ماه اخیر اما، سرانجام موج تغییرات به این منطقه هم رسید. سرانجام مردم مشت ها را گره کردند و علیه حاکمان و حکومت های فاسد و مستبد خود شوریدند. سرانجام ملت ها خواستار تغییرات اساسی شدند و برای این خواسته خود حاضر به پرداخت هزینه. حتی اگر قیمت آن به بهای خونشان تمام می شد. وقتی چنین تغییراتی به وقوع پیوست کشورها و گروه های مختلف هر کدام به فرا خور منافع و دیدگاه های خود آن را تفسیر کردند و عنوانی بر آن گذاشتند. جمهوری اسلامی آن را ادامه انقلاب خود خواند و نامش را بیداری اسلامی گذاشت: بیداری علیه منافع مستکبران عالم و در راستای سیاست ها و اهداف خود. آمریکا و کشورهای اروپایی آن را نتیجه جذابیت مدل های حکومتی خود دانستند و با صدای بلند جنایات و سرکوب مردم توسط حاکمان را محکوم کردند و با خوشحالی برای مخالفان سوت و دست زدند. اکنون اما پس از به گُل نشستن بهار در سرزمین های عربی، زمان مناسبی است که آینده خاورمیانه را مورد بررسی قرار دهیم. آیا خاورمیانه جدید همان خواهد شد که مسئولان جمهوری اسلامی منتظرش هستند؟ به طوری که جبهه ای واحد علیه غرب و ایالات متحده شکل گیرد؟ آینده امنیتی و سیاسی اسرائیل در این منطقه چه خواهد شد؟ برای پاسخ یه این سوالات شرحی از اوضاع سیاسی خاورماینه الزامی است. خاورمیانه قبل از آنکه بهار عربی فرا رسد، مجموعه ای بود از کشورهایی با ثروت نفتی، حکومت های غیر مردمی و گسل ها و شکاف های پیدا و پنهان در روابط دیپلماتیک. شاید سه مسئله اصلی و مرتبط با هم در این منطقه عبارت باشند از: اختلاف میان شیعه و سنی، وجود اسرائیل و تهدیدات آن و منابع عظیم نفت و گاز در آن. این سه پدیده هر کدام به نوعی با دیگری در هم تنیده است و در این میان بازیگر فرامنطقه ای چون ایالات متحد با دستکاری در هر سه ی آنها سعی در حفظ منافع و جایگاه سیاسی خود داشته است. از نظر منابع انرژی 63 درصد از منابع نفتی جهان در این منطقه واقع شده است. همچنین ایران و عربستان بیشترین تولید کننده نفت در این منطقه هستند. به طوری که بر اساس آمار سال 2011 سهم عربستان سعودی 12.8 درصد و ایران 5.6 درصد در بازار نفت جهان می باشد. به این ترتیب می توان گفت این منطقه از لحاظ انرژی برای کشورهای صنعتی بسیار مهم و استراتژیک است. علاوه بر آن خلیج فارس به عنوان شاهراه انتقال انرژی دنیا شناخته شده است. از لحاظ روابط دینی، منطقه به یک دوقطبی گرفتار است. از یک طرف کشوری مثل عربستان که مناطق مقدسی را در خود جای داده اند سعی در ایفای نقش مدیریت و زعامت دینی مسلمانان را دارند و از طرف دیگر ایران شیعی رهبر خود را ولی امر مسلمین جهان می شمارد. اگر اختلافات و تضادهای بین اهل سنت و شیعه را در عراق، بحرین و سوریه را هم به این معادلات اضافه کنیم اوضاع پیچیده تر خواهد شد. به نظر می رسد افروختن آتش اختلاف میان شیعه و سنی برای انحراف تمرکز و انرژی کشورهای مسلمان بر روی مسئله فلسطین برای اسرائیل و حامیانش مطلوب باشد. در واقع هدف این دسته از کشورها تغییر دوگانه اسرائیلی- مسلمان به شیعه - سنی است. تغیبری که پس از صلح اعراب با اسرائیل، هم پیمانی آمریکا با آنها و روی کار آمدن گروه های تندرو سنی تا حدی به منصه ظهور رسید. سومین گره کور در خاورمیانه ماجراجویی و حضور رژیمی به نام اسرائیل است. کشوری که از بدو تأسیس خود جنجال و غوغا به پا کرده است و هر روز با عربده کشی و نشان دادن چنگ و دندان برای کشوری دیگر به حیات خود ادامه می دهد. داستان این رژیم و نسبتش با دیگر کشورهای خاورمیانه داستانی طولانی و غم انگیز است. در منفور بودن اقدامات و بی پایه بودن نفس وجود این کشور در میان مردم خاورمیانه شکی نیست. در طی 30 سال اخیر ایران به عنوان سردمدار مبارزه و رویارویی با اسرائیل در منطقه بوده است و با بسط نفوذ خود در لبنان و سوریه این جبهه را تقویت کرده است. چنین نقشی باعث محبوبیت ایران در میان مردم منطقه و جذابیت شیعه به عنوان یکی از مذاهب اصلی و پویای اسلام در میان اعراب و مردم جهان شده است. ارائه چنین تصویری از خاورمیانه می تواند برای پیش بینی تعاملات و اتفاقات آتی در این منطقه مهم راهگشا باشد. ادامه دارد....
  • حیران

چگونه ممکن است تهران تعطیل شود؟

سه شنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ
چگونه ممکن است که شهر بزرگی مثل تهران برای مساله ای مثل اجلاس سران چند کشور تعطیل شود؟ شهری عظیم با جمعیتی چند میلیونی، شامل وزارتخانه ها، شرکتهای مهم، مراکز تجاری  و مالی اصلی کشور ووو..... و بطور خلاصه قلب تپنده تجاری، مالی و اداری کشور چند روزی از کار کردن بایستد برای اجلاسی که اگر چه بسیار مهم است، اما معلوم نیست چرا باید چنین هزینه سنگینی به کشور وارد کند. به زعم نگارنده یک دنیا حرف در این حرکت اداره کنندگان کشور نهفته است: اول: پیش فرض این است که کلا ملک و ملت در بست در اختیار اهداف سیاست خارجه موجود هستند و هر هزینه ای را باید تحمل کنند تا بتوانیم در سیاستهایی که انتخاب کرده ایم موفق باشیم. دوم: به جای اینکه تلاش کنیم در چالشهای پیش رو به خودمان سخت بگیریم تا بهینه عمل کرده و از اتلاف منابع جلوگیری کنیم، خیلی راحت آسانترین گزینه که از قضا پر هزینه ترین هست را انتخاب کرده و خودمان را از تحمل بار مدیریتی و فشار اداره شرایط پیچیده رها می کنیم. این مساله دو تا نکته را به ذهن متبادر می کنند: یک : مشخصا این بازاری که از کار وا ماند و این اداراتی که تعطیل شدند محل درآمد حاکمیت نیستند وگر نه تعطیل نمی شدند. حاکمیت ما شکر خدا مشروعیتش را از دین می گیرد و درآمدش را از چاه های خدادادی نفت و حتی اگر همه مملکت یک هفته تعطیل باشد چاههای نفت دارند نفت تولید می کنند و جیب حاکمیت را پر می کنند. دو: تفکر حاکم بر اداره کشور یک تفکر آمرانه و با روحیه نظامی گری است. هیچ مرد اقتصادی یا سیاسی  و یا با دانش اجتماعی چنین کاری نمی کند که تهران  با این جایگاه و این نقش در کشور را چند روز تعطیل کند برای چنین امری و این ایده قطعا یک ایده کوته فکرانه و یک بعدی نگر نظامی است که به چنین مساله ای امر می کند. سوم: با وجود ادعاهایی که به آسمان می رسند به نظر می رسد که نهادهای نظامی موجود در تامین امنیت کشور بسیار ضعیفند. چگونه است که برای تامین امنیت حتما مجبور می شویم شهری مثل تهران را تعطیل کنیم؟ چرا نیویورک هنگام برگزاری اجلاس سالانه سازمان ملل و هنگام برگزاری مراسمات بسیار مهم تر و امنیتی تر تعطیل نمی شود؟ چرا آنها می توانند بدون این جنگولک بازی ها قضیه را جمع کنند، اما در کشور ما با این حجم بزرگ هزینه نظامی و اطلاعاتی نسبت به بودجه مان  مسئولان جرات و اعتماد به نفس اینکه چنین مراسمی را بدون صرف چنین هزینه وحشتناکی (تعطیلی تهران قلب اقتصادی، مالی و اداری کشور) ندارند و احساس ایمنی نمی کنند که در حالی که شرایط عادی در شهر حاکم است چنین اجلاسی را برگزار کنند.
  • حیران

کرم نما و فرودآ که خانه خانه ی توست!

دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۶:۱۱ ق.ظ
گاهی آدمی دلش را محکم می کند به کسی یا چیزی. مثلاً دلش قرص است که استاد است یا مدیر کل. گاهی دلش به مالش قرص است که فلان قدر در بانک دارد و بهمان تومان سرمایه منقول و مستغلات. گاهی هم به همسر و فرزندانش که پشتش هستند و هوایش را دارند و بی کس نیست. اما درست در همین مواقع انگار دستی از غیب بیرون می آید تا نشان دهد چقدر بیهوده فکر می کرده است. شاید خود پروردگار غیرتی می شود و می خواهد به او بفهماند که حرم دل فقط جای خودش است. هر کس دیگری در آن نامحرم است  و لاجرم یا اسباب خانه را خراب می کند یا از آن غارت. این جور مواقع فقط با یک چیز می شود دل را آرام کرد. اینکه بروی به درگاه خودش و رک بگویی اشتباه کرده ام. ندانسته درهای دلم را بار گذاشتم تا اغیار در آن راه یافتند. حالا که فهمیده ام بیا و خودت دلمان را تحوبل بگیر. خودت آبادش کن و دستی به سر و صورتش بکش. همان طور که شایسته جایگاه و جلوس خود توست.
  • حیران

وضعیت آلودگی هوای تهران در سال های اخیر

شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۱، ۰۵:۳۰ ق.ظ
شهروندان تهرانی در سال‌های گذشته فقط در پاییز و زمستان با مشکل آلودگی هوا مواجه بودند. در سال 89 اما در شش ماهه اول سال، 32 روز هوا در وضعیت ناسالم قرار داشت و این در حالی است که بر اساس استانداردهای سلامتی فقط یک روز در طول سال هوا می‌تواند در شرایط ناسالم قرار داشته باشد. بر این اساس می‌توان گفت الگوی آلودگی هوای تهران در سالیان اخیر تغییر کرده است. همچنین شرایط آنقدر برای شهر سخت شده که دیگر طبیعت تهران، توان پالایندگی هوا را ازدست داده است.در حال حاضر آلاینده‌های اصلی هوای تهران عبارتند از: هیدروکربن‌های نسوخته مثل بنزن، اکسیدهای نیتروژن، منوکسید کربن، دی اکسید گوگرد و ذرات معلق شامل ریزگردها. به گفته روابط عمومی شهرداری تهران بیش از 89 درصد آلاینده‌های تهران متعلق به ناوگان حمل و نقل شهری است و در این میان سهم صنعت و دیگر آلاینده‌ها از مجموع آلاینده‌های هوای تهران تنها 11 درصد است. در این میان سهم خودروهای سبک از مجموع آلاینده‌های خودرو در تهران، 50 درصد، خودروهای گازوئیلی (شامل خودروهای سنگین واتوبوس‌‌ها) 30 درصد و موتورها، 20 درصد را شامل می‌شوند. به این ترتیب می‌توان گفت سوخت و خودروی غیر استاندارد عوامل اصلی آلودگی هوای پایتخت هستند.خودروهای فرسوده هم سهم قابل توجهی در آلودگی هوای شهر تهران دارند. چنان که یک خودرو وانت نیسان با تکنولوژی 30 سال پیش، 120 گرم آلاینده در یک کیلومتر تولید می‌کند، این رقم در مورد خودروی پیکان، 60 گرم و برای خودروهای نسل جدید، یک گرم در هر کیلومتر است. این در حالی است که خودروهای نسل قدیم و فرسوده، 900 گرم آلاینده در هر کیلومتر تولید می‌کنند.در سال 89 فقط 59 درصد از روزهای سال هوا عاری از مقدار غیرمجاز آلاینده دی‌اکسیدکربن بوده است. این در حالی است که در بسیاری از شهرهای دنیا تعداد این روزها صفر است. تهران همواره در طول سال‌های گذشته در این شاخص جزو 10 شهر آلوده دنیا بوده است.بنزن که در نتیجه سوخت ناقص بنزین در موتورهای احتراق داخلی تولید می‌شود در تهران بیش از حد مجاز و حدود 100 برابر بیشتر از توکیو است. سختگیرانه‌ترین استاندارد موجود برای گاز بنزن متعلق به کشور ژاپن و در حدود 3میکرو گرم در متر مکعب است. بنزن، ترکیبی بسیار خطرناک است که به سرعت تبخیر می‌شود. بنزن از طریق استنشاق یا حتی پوست جذب می‌گردد و در صورت جذب از بدن دفع نشده و در بافت‌های چربی ذخیره می‌شود. مقدار بالای بنزن در بنزین مصرفی و همچنین سوخت ناقص در موتورهای احتراق داخلی از عوامل اصلی انتشار این آلاینده در هوای تهران است.ریزگردها هم میهمانان ناخوانده‌ای هستند که از بیابان‌ها و مناطق خشک کشورهای عراق و عربستان راهی تهران می‌شوند. حضور این ذرات در آلودگی تهران چند سالی است که به شدت افزایش یافته و نگرانی‌هایی را برای سلامتی کودکان و افراد مسن ایجاد کرده است. بادهایی که از سمت غرب و جنوب غرب به داخل ایران می‌وزند ذرات گرد و غبار را با خود حمل می‌کنند. ذرات سنگین‌تر در مناطق مرزی مثل خوزستان، کردستان و ایلام زمین‌گیر می‌شوند و ذرات ریزتر به مناطق مرکزی ایران شامل استان مرکزی و تهران راه می‌یابند. نکته قابل توجه این است که هر چه این ذرات ریزتر باشند آسیب بیشتری برای انسان به همراه دارند. علاوه بر این، ساخت‌و‌سازها و راه‌های خاکی هم از دیگر منابع تولید گرد و غبار شهری هستند.آلودگی هوای تهران از بعد اقتصادی هم خسارات جبران‌ناپذیری داشته است. به طوری که بر اساس برآورد بانک جهانی در سال 2004 خسارت ناشی از آلودگی هوا در کشور بالغ بر 8 میلیارد دلار بود که این رقم در همان سال با یارانه خرید بنزین از خارج برابری می‌کرده است. بر اساس تخمین‌ها از این رقم حدود یک سوم خسارات هوای آلوده در شهر تهران بوده است.
  • حیران

زلزله از نگاهی کاملا متفاوت!

چهارشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۱، ۰۶:۱۵ ق.ظ
همانطور که حتماً می دانید چند روز پیش در استان آذربایجان شرقی زلزله ای آمد که تلفات مالی و جانی مختصری در پی داشت. در زیر مکالمه ای را درباره این واقعه می آورم. مکالمه ای که واقعی است و در روز روشن دیده و شنیده شده است! ع ا: من متعجبم که چرا در ماه رمضان و پس از شب های قدر زلزله رخ داده؟ مگر نه این است که دعای مردم قضا و قدر و بلایا رو دفع می کنه؟ ر ص: خوب ما که نمی دانیم در آن مناطق مردم چه جوری بوده اند؟ غیر از این هر بلایی هم توسط دعا رفع نمی شود که. ع ا: ولی رحمت خدا که شامل حال یک عده کم می شه. در ماه رمضان زلزله اومدن عجیب است واقعاً! م ش: حالا فکرش را بکنید تهران زلزله بیاد. چه فاجعه ای اتفاقی می افته... ع ا: اگر بزرگانی مثل حاج آقا خ نبودن که شاید بارها هم تهران زیر و رو شده بود. ر ص: من وقتی آقا سفر استانی می ره نگرانم. ترسم از همون وقت هاست! م ش: !!!!! {همراه سکوت} ع ا: اما دعای ایشان و حضور کسایی مثل حاج آقا خ هم کم نیستا! یادم می آد حاج آقا ب نقل میکرد که حاج آقا ص هر هفته یکی دوبار به در مسجد ایشان می ره تا فقط روی ایشان را ببوسه... پ.ن 1: این مکالمه کاملا جدی و در فضای فکری خاص این افراد رد و بدل شد! پ.ن 2: یعنی آقایان ر ص، ع ا و م ش فکرش را هم نمی کردند مکالمه شان بیاید روی وب!خواستم شرحی بر این گفتگو بنویسم که بهتر است باشد برای بعد! اما از دوستانی که این پست را می خوانند می خواهم نظرشان را رک و صریح بنویسند تا بدانم چگونه درباره اش فکر می کنند. پ.ن3: چند ماه قبل هم یکی از روحانیون برجسته بی حجابی را از عوامل وقوع زلزله و بلایای طبیعی در تهران ذکر کرده بود!
  • حیران