در حیرت

استبداد: فرد یا حکومت؟

يكشنبه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۱، ۰۱:۰۰ ب.ظ
دوستی در ذیل مطلبی که درباره خودبینی مستبدان و به طور مشخص شخص شاه بود نظری گذاشته اند که قابل تأمل است. خلاصه آن پست این است که استبداد از تملق اطرافیان و مداحان یک حاکم شروع می شود و بعد از مدتی او خود باور می کند که همه چیزدان است و قدرت یا نیرویی ماورایی دارد. نظر انتقادی نسبت به آن هم این است که این گونه نقش خود فرد در حکومت چه می شود؟ آیا این نوع توجیه نوعی سلب مسئولیت کردن از فرد نیست؟ من در میانه این بحث، بحث دیگری را پیش میکشم که یک حکومت را چگونه می توان تحلیل کرد؟ حکومت مجموعه ای پیچیده از قوانین، مناسبات سیاسی و  اقتصادی و افراد بر سر کار است. می توان در اولین سطح بررسی و تحلیل یک حکومت یکایک سران و حاکمان آن را از نظر گذراند. در این سطح خوبی و بدی یک حکومت وابسته به خوبی یا بدی حاکمان آن می شود. در چنین شرایطی وقتی می گوییم حکومتی مستبد است منظورمان این است که فردی با روحیه و منش استبدادی بر سر کار است. به این ترتیب تمام مشکل به  هیئت حاکمه بر می گردد و تلاش برای تغییر آنها به معنی تلاش برای تغییر رویه گذشته است. شاید بتوان گفت در قرون پیش در اروپا و تا همین 100 سال پیش در ایران خودمان چنین تحلیلی برای حکومت بیراه نبوده است. چرا که جامعه و بالتبع نوع حکومت آنقدر پیچیده نبوده و نظرات و منش یک فرد به آسانی اثرات خود را در بدنه ی حکومت و کارهای جاری می گذاشته است. اکنون اما با توسعه اقتصادی، گسترش روابط جامعه و تقسیم کار، حکومت نیز پیچیده و گسترده شده است. دیگر امروز نمی توان تمام بار نقص یا مزیت یک حکومت را بر دوش یک فرد و تفکرات یا روحیات او دانست. آنچه مهم تر و تاثیرگذارتر است سیستم حکومتی است. در این سیستم است که افراد سلسله مرتب قدرت را طی و به یک نوع فرهنگ یا فضای کاری عادت می کنند. به این ترتیب نمی توان از استبداد یک فرد سخن گفت. یک سیستم یا نظام حکومتی طوری چیده شده است که از آن نتیجه ای جز استبداد بر نمی آید. افراد از این منظر درست مثل یک ورودی و خروجی به یک برنامه کامپیوتری هستند. الگوریتمِ بنا شده است که فرد را به یک مستبد تبدیل می کند یا نهایتاً تنها به افرادی اجازه ارتقاء می دهد که روحیات خاصی داشته باشند. با تمام این تفاصیل هر چند نمی توان فرد و مسئولیتش را کتمان کرد. اما باید گفت منشأ استبداد نه یک فرد بلکه مجموعه ای از عوامل و روابط است که همان طور که دکتر زیبا کلام گفته اند تملق و مداحی خود از مهمترین آنهاست.
  • حیران

خصوصی 1.3

جمعه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۳۰ ق.ظ
خصوصی برای خودم. به قول آن شاعر چقدر زود دیر می شود. چقدر دیر آدم ها متوجه عواقب کارهایشان می شوند. شاید یکی از بزرکترین حسرت های این عالم این باشد که کاری کنی و بعد پشیمان شوی. یا عکسش کاری نکنی و بعدها پشیمان انجام ندادنش شوی! من خود قبل ها چنین حسی را تجربه کرده ام. یکی از دلایلی که نتوانستم موقع تمام کردن های فاطمه تماشاچی باشم همین بود. همیشه خدا از حسرتی که بعدا به جانم افتد می ترسیدم و حاضر می شدم غرورم را زیر پا بگذارم و به دنبالش روم. دنبال رفتن هایی که مادرم اسمش را منت کشی و کوچک کردن نامیده است و خبر از کش و قوس و بطن ماجرا ندارد. من برای همین به مادرم حق می دهم. اما چرا مادر او که بیشتر می دانست این ها را باید به مادرم می گفت؟ چرا باید طوری حرف می زد که جای برگشتی باقی نماند؟ چرا کارهایی که برای دلم کردم به ضررم تمام شد. چرا آن کس که باید قدرش را می دانست تحقیرش کرد و آنان که باید تحسینم می کردند آن را چماقی کردند بر سرم؟ جز این بود که نمی توانستم تعهد و دوست داشتنم را بشکنم ؟ ولی حالا همه ی آنها به دنبال دویدن تعبیر شده است؟ این انصاف است؟ من از گذشته خود آموختم نباید مغرور باشم و نظاره گر. آموختم برای به دست آوردن آنچه ارزشمند است باید تلاش کرد و از خودت عبور کنی. ای کاش او هم قبل از این آموخته بود که خوشبین تر باشد. که صبر کلید هر پیروزی است و حلم صفتی بهشتی است. کاش این ها را می دانست و کار را به جایی نمی رساند که من را ناتوان و مستاصل کند. کاش 30 دقیقه می توانست منتظر باشد و روزی را برایش نقشه ها داشتم خراب نمیکرد. کاش می دانست که ساختن هنر می خواهد و انرژی. برای خراب کردن وقت هست! کاش می توانست کمی خوشبین باشد تا روزی را که برای آمدنش بسیار زحمت کشیدم و برایمان سرنوشت ساز بود خراب نکند. همه این ای کاش در ذهنم رژه می روند و حالا شده ام مثل کسی که در میان دریا روی یک تکه یخ گیر کرده است! کاملا مستاصل و نا توان. نه م یتوانم تکانی بخورم و نه راه پس و پیشی دارم. چقدر زود دیر می شود برای فهمیدن روز ها و لحظاتی که خراب کردیم و حالا باید افسوش را بخوریم. برای چیزهایی که می توانستیم داشته باشیم و حالا دور از دسترس اند. برای لحظات خوبی که می توانستیم داشته باشیم و دیکر ممکن نیستند! چقدر زود دیر می شود.
  • حیران

همنشینی با قرآن

شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۱، ۰۱:۰۵ ب.ظ
قرآن را که می خوانی در میانه آیاتش به انذارها و هشدارهایی برمی خوری که برای بسیاری از ما فراموش شده اند. آنقدر که دین را کرده ایم محدود به ولایت و تسبیح و حجاب! آنقدر که یادمان رفته دین آمده است برای رواج خیر و مهربانی. برای پروش و تربیت آدمهایی از جنس خود پیام آورش.امروز به سوره ماعون برخوردم و یکی از این هشدارها سخت ترساندم. آنجا که خداوند نه به منافقین یا کفار بلکه به نمازگزاران رو می کند و آنها را مورد سرزنش و ملامت قرار می دهد. از این بابت که یتیم را نوازش نمی کنند و فقیران را از یاد برده اند. بعد هم آنان را ریاکارانی می نامد که نمازشان همراه ضعف و سستی است. ریا می کنند یعنی در دینداریشان خود نمایی و فخر فروشی فراوان است. حج می روند، نذری می دهند و حتی هیئت راه می اندازند اما به این قصد که حاجی صدایشان کنند و خودی نشان دهند.  حرف آخرش این است: اینان کسانی هستند که خیرشان به کسی نمی رسد!من و شمای نمازخوان چقدر به فکر یتیمان و فقیران شهر و محله مان هستیم؟چقدر نیازهای دیگران را رفع می کنیم در حالی که نفعی به خودمان نرسد؟در وقت تنگدستی و نیاز چند نفر امیدشان به خیر ماست؟بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِیمِ أَرَ‌أَیْتَ الَّذِی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ ﴿١﴾ فَذَٰلِکَ الَّذِی یَدُعُّ الْیَتِیمَ ﴿٢﴾ وَلَا یَحُضُّ عَلَىٰ طَعَامِ الْمِسْکِینِ ﴿٣﴾ فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ ﴿٤﴾ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿٥﴾ الَّذِینَ هُمْ یُرَ‌اءُونَ ﴿٦﴾ وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿٧﴾ ترجمه (از آقای بهرام پور) بسم الله الرحمن الرحیم آیا آن کس را که دین را تکذیب مى‌کند دیدى (۱) پس او همانست که یتیم را به خشونت مى‌راند (۲) و بر اطعام بینوا، ترغیب نمى‌کند (۳) پس واى بر نمازگزاران (۴) آنان که از نمازشان غافلند (۵) آنها که خودنمایى مى‌کنند (۶) و از رفع نیاز دیگران دریغ مى‌ورزند (۷)
  • حیران

درک اخبار رسانه ملی

سه شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۱، ۰۸:۰۰ ق.ظ
مدتها بود که نحوه خبررسانی رسانه ملی برایم مورد سوال بود. از خود می پرسیدم چگونه است که وقتی تورم در کشورهای اروپایی 2 درصد افزایش می یابد در خبرهای رسانه ملی به دفعات پخش و تحلیل می شود اما وقتی در جامعه خودمان تورم این قدر نوسان دارد هرگز ذکری از آن به میان نمی آید؟ چگونه است که بیکاری در جامعه خودمان وجود ندارد یا مورد غفلت واقع می شود، ولی نرخ بیکاری ایالات متحده و کشورهای اروپایی هر شب نقل محافل خبری رسانه ملی است؟ تا اینکه چند شب پیش مقایسه ای از زبان مقام گرانقدر رهبری (حفظه ا.. تعالی) شنیدم که پاسخی  به سوالاتم بود. ایشان در دیدار با مسئولان نظام پس از مقایسه اروپا و ایران فرمودند: "مشکلات اقتصادی کشورهای غربی با مشکلات اقتصادی کشور ما تفاوت اساسی دارد زیرا مشکلات ما همانند مشکلات گروه کوهنوردی است که در حال حرکت به سمت قله، دچار مشکلاتی می شود اما حرکتش همچنان ادامه دارد در حالیکه مشکلات اقتصادی غرب همانند اتوبوسی است که در زیر بهمن مانده است" به این ترتیب باید گفت مشکلات اقتصادی غرب اولاً مشکلاتی است که به سقوط آن کشورها می انجامد و ثانیاً مشکلاتی است که ریشه ای و اساسی است. اما اقتصاد ما رو به پیشرفت و شکوفایی است و اگر با سختی ها و مشکلاتی روبراه هستیم از نوعی است که باعث رشد و ارتقاء مان خواهد شد. علاوه بر آن این سختی ها جزئی و گذرا و موقتی است. بر همین اساس درست مثل یک گروه کوهنوردی نباید چندان مشکلات را پررنگ کرد تا در میان مردم باعث ایجاد ناامیدی و سستی شود. اما به همین نسبت چون غرب دشمن ماست ذکر شکست ها و یادآوری سقوط آنها باعث روحیه بخشی به نیروهای خودی و مردم است. پ.ن: به نظر می آید عملکرد صدا و سیما حداقل در بخش سیاسی تابع نظریات مقام معظم رهبری است. بنابراین برای درک راهبرد و خط مشی رسانه ملی در ارائه اخبار و تحلیل به مخاطب رجوع به سخنان و نظرات مقام معظم رهبری کمک شایانی در رفع شبهه ها می کند.
  • حیران

در مذمت خودبینی

پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ
به هر کس دیگری هم که در طول 37 سال فرمانروایی‌اش علی‌الدوام گفته می‌شد که نابغه است، فرمانروایی تاریخی است، شاهنشاهی بزرگ است، کم کم دچار این باور می‌شد که واقعا هم هست. در سال‌های اواخر سلطنتش، شاه سابق فقط یک فرمانده بزرگ، یک نابغه، یک معجزه و یک رهبر فداکار و قهرمان توصیف نمی‌شد بلکه به تدریج در جایگاه «خدایگان» قرار گرفته بود. به تدریج در سخنرانی‌ها، در مطبوعات، در مکالمات رسمی و غیره، نمی‌گفتند و نمی‌نوشتند «اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر»، بلکه لقب وی شده بود «خدایگان شاهنشاه آریامهر». پذیرش همه آن تعریف و تمجیدها که جای خود دارد، او حتی اگر یک بخش کوچکی از آن تقدیس‌ها و تمجیدها را باور کرده بود (که کرده بود) طبیعی بود که به این نتیجه‌گیری برسد که نیرویی غیبی از او حمایت و نگهداری می‌کند تا او بتواند به مملکت و مردمش خدمت کرده و رسالت تاریخی خود را انجام دهد. بنابراین خیلی هم تظاهر نمی‌کرد وقتی از اوریانا فالاچی می‌پرسید که «کدام کار من خطا بوده و به نفع کشورم و مردمم نبوده؟» آیا خیلی به دور از تصور است که اگر کسی با «خدایگان» مخالفت کرده و سیاست‌هایش را تقبیح می‌کرد، متهم به خیانت و همکاری با دشمنان این آب و خاک نمی‌شد؟ پانوشت: برگرفته از مقاله" در مذمت خودبینی، به مناسبت سالگرد مرگ شاه، از صادق زیبا کلام".
  • حیران

هراس از اندیشه!

سه شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۱، ۱۲:۵۳ ب.ظ
روزگاری بود که قدرت به افراد بود و به نفوس یک قبیله، شهر یا کشور. از همین رو بود که خانواده ها سعی میکردند فرزندان بیشتری داشته باشند و جمعیت بیشتر در یک منطقه به این معنی بود که حرف شان پرزورتر است و آسان تر به کرسی می نشیند. در همان زمان بود که وقتی فرد یا افرادی را می کشتند یا ترور میکردند میشد با افتخار گفت: بکشید ما را، ظفر نزدیک تر می شود... اما اکنون اندیشه و دانش است که تعیین می کند چه کسی قدرتمند است و چه کسی ضعیف! از همین جاست که کشور قدرتمندی مانند ایالات متحده قبل از هر چیز به واسطه تولید علم و فناوری در صدر اقتصاد دنیا نشسته است. این چنین است که مستبدان قبل از هر چیز از اندیشه هاست که هراسانند و یک متفکر ممکن است برایشان به اندازه ارتشی مزاحمت ایجاد کند و در آخر هم همان اندیشه ها پایه هاشان را بلرزاند. بر همین سیاق هر وقت وبلاگی یا سایتی که مودبانه و میتن حرفش و فکرش را میگفته است فیلتر می شود، هر وقت روزنامه یا نشریه ای که جز به نشر عقایدش نمی پرداخته بسته می شود این جمله به ذهنم خطور می کند که: "فیلتر کنید ما را... ببندید دهان هایمان را.. این طور ما قوی تر می شویم.. . این طور ملت مان، جوانان مان بیدارتر می شوند...!" پ.ن: این مطلب را تحت تأثیر  سومین بارفیلتر شدن وبلاگ دغدغه ها نوشتم! راستش را بخواهید این بار حواسش بود که فیلتر نشود اما باز هم زیر تیغ تنگ چشمان رفت!
  • حیران
پست حاضر در پاسخ به این پست در وبلاگ دل انگیز شهروند دردمند نوشته شده. به نظر می رسد مهمترین علتهای اینکه در جاده ها و شهرهای ایران خودروی نیسان و پیکان وانت خطرناک محسوب شوند دو مساله باشد: اول: خودروهای پیکان وانت و نیسان از لحاظ فنی نسبت به سایر خودروها ضعیف هستند و کنترل آن برای راننده مشکل تر(مخصوصا هنگام حمل بار)، هدایت درست آن بسیار انرژی بر و آزار دهنده است(هیچ وقت تا بحال دور دو فرمون با یک وانت زدید؟ یا هیچ وقت در حالی که بار سنگین حمل می کنید سعی کردید به یک راننده دیگه راه بدید که رد بشه؟ نه اصلا هیچگاه سعی کرده اید در حالی که بار حمل می کنید با رعایت موارد ایمنی و با توجه به دید محدود وانت یک پیچ ساده را در کنید؟ وقتی این کارها رو کرده باشید متوجه می شید چی میگم. این مساله در مصاحبه های مطبوعاتی مسئولان ناجا بسیار منعکس شده.) دوم: فرهنگ رانندگی  ضعیف در ایران که برای چنین خودروی ضعیفی(از لحاظ فنی) مشکلات را مضاعف می کند. قدرت مانور ضعیف فرمان این خودروها، دید محدود آینه ها، قدرت انعطاف کم ماشین هنگام حمل بار همگی دست به دست هم داده و شرایطی را شکل می دهند که راننده نسبت به سایر ماشینها تسلط کمتری بر روی خودروی خود داشته باشد و ترمزهای قدیمی ناکارآمد نیز تیر خلاص را بر ایمنی این ماشینها می زند. این مساله وقتی حاد می شود که فرهنگ رانندگی در ایران در میان رانندگان این خودروها حاکم باشد و در هنگام رانندگی عادت کرده باشند که خیلی چیزها را مراعات نکنند. دو عامل دیگر هم وجود دارند که مزید برعلت شده اند در این قضیه. اول اینکه به مرور زمان رانندگان دیگر یاد گرفته اند که از وانتها حذر کنند و با احتیاط در مورد آنها رفتار کنند و دوم اینکه در تصادف وانت ها چیز زیادی برای از دست دادن ندارند(هم ماشین محکم است و کم آسیب می بیند-مخصوصا نیسانها- هم هزینه های تعمیرش خیلی زیاد نیست و قابل مقایسه با ماشینهای سواری مدل بالا نیست). مجموع این دو عامل باعث شده که رفته رفته فرهنگ میان رانندگان وانت به این سمت برود که جسورانه رانندگی کنند و از یک طرف مطمئن باشند که رانندگان دیگر خیلی با آنها کل کل نخواهند کرد و از طرف دیگر از خسارت های حاصله خیلی بیمی نداشته باشند. همه اینها رفته رفته در میان رانندگان وانت به عادت و فرهنگ بدل شده اند(یک خرده فرهنگ ناجور میان یک فرهنگ ناجور بزرگتر!!!). اینکه با گذر زمان عادت کنند که بجای اینکه بخواهند انرژی زیادی صرف رانندگی کنند و خود را به زحمت بیاندازند، خودشان را راحت کرده و بی دغدغه و بی مراعات رانندگی کرده و جسورانه و بدون بیم از خسارت جانی و مالی در خیابانها و جاده ها فعال مایشاء باشند. عکسی از  پشت یک کامیون دیدم که نوشته بود:"همه از من می ترسند، من از نیسان!!!!؟؟؟؟"
  • حیران
خلاصه: در سالهای دولتهای سازندگی و اصلاحات به روستاییان رسیدگی کافی نشد. چرا که روستاها در اولویت قرار داده نشدند. این اولویت بندی باعث شد تا در عمل طی سالیان سال حقوق روستاییان از امکانات ملی نادیده گرفته شود. در سالهای احمدی نژاد عدالت خواهی،  پول بادآورده نفت، عوامگرایی رئیس جمهور و انگیزه های انتخاباتی  منجر به بهبود وضعیت روستاها شد و در بعضی مناطق توسعه مطلوب و ماندگار  واثر گذاری به نفع این بخش زاینده جامعه به وقوع پیوست. با این وجود7 نقطه ضعف که  در همین دوره واردات بی رویه محصولات کشاورزی در جهت عکس رفع محرومیت از روستاها عمل کرده است. بعلاوه نوعا اقدامات دولت در جهت ماهی دادن بوده است و نه آموزش ماهیگیری. در دوره های سازندگی و اصلاحات اگر چه بحث تنگناهای بودجه ای و کمبودها همیشه دامنگیر دولت بود، اولویت بندی دولتها مانع واقعی توجه به روستاها بود. این مساله وقتی مهم می شود که اثر زاینده روستاها در اقتصاد ملی و همچنین حقوق حقه آنها از منابع عمومی را در نظر بگیریم. در این حالت به این نتیجه می رسیم که در این دو دوره در حق روستاییان تا حدود زیادی اجحاف شده است. در دوره احمدی نژاد اقدامات زیادی برای بهبود وضع معیشت روستاها انجام شد. این اقدامات اگرچه انتقادات حقه زیادی را به همراه داشت، اما مشخصا این نتیجه را در بر داشت که کشور در امر توسعه روستاها یک گام به جلو برداشت و اندکی از حقوق حقه روستاییان به آن ها ادا شد. عدالت خواهی رئیس جمهور، عوامگرایی دولت، پول باد آورده نفت و چشمداشتهای انتخاباتی همگی عواملی بودند که باعث توجه بیشتر دولت(نسبت به دولتهای قبلی) به روستاها شدند.نکته ای که این وسط وجود دارد این است که در آن دوره (دوره طلایی روستاها) کلا بودجه کشور به شدت رشد کرد و قطعا شهرها هم از این بوجه سهم خودشان را برده بودند، با این تفاوت که در شهرها و در عرصه اقتصاد کلان بیشتر از اینکه به پول نیازی باشد، به سیاست گذاری درست احتیاج بود در حالی که در روستا ها آنقدر چاله های بزرگ برای خرج کردن وجود داشت که آتش بی تدبیری دولت، نتوانست دلارهای نفتی ریخته شده در این چاله ها را بسوزاند و در نتیجه در شهرها افزایش پول تزریقی تورم مسکن و اجناس رابه ارمغان آورد و  در روستاها توسعه و شکوفایی و نهایتا اینکه اصل قضیه همان درآمد عظیم نفتی دولت بود که باعث رشد و توسعه روستاها شد.  مهم این است که در این میان در بسیاری از روستاها شرایط تغییر سریعی داشتند(که البته با کمال تاسف ادامه دار نخواهد بود) و این اقدامات دولت بعنوان خدمتی ماندگار خواهند ماند. اما دریغ و صد دریغ که این اقدامات در جهت توانمند تر کردن روستاها انجام نشده و سیل واردات دولت با همان پولهای نفتی مذکور فرصت رشد و توسعه درونزا را برای روستاییان بسیار محدود می سازد.
  • حیران

تست سنجش استعداد تحصیلی و شغلی هالند

سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۱، ۰۵:۴۵ ق.ظ
پیش از این در  پستی درباره نظریه شغلی-شخصیتی هالند نوشته ام. در این نظریه ثبات و رضایت شغلی در دراز مدت وقتی حاصل می شود که بین یک فرد و نوع فعالیت های شغلی او هماهنگی مناسبی وجود داشته باشد. دوستی در آن پست خواسته بود تست یا پرسشنامه ای از این نظریه را معرفی کنم. متاسفانه در فضای وب فارسی منبع قابل توجهی در این باره نبود. اما در کتابی تحت عنوان استعداد یابی و استعدادپروری (از انتشارات امید مجد) پرسشنامه 90 سوالی در این باره وجود دارد. صفحات حاوی این پرسشنامه را در لینک زیر قرار داده ام. همچنین در این کتاب در جدولی علائق، توانایی ها، ارزش ها و بینش های متناظر با هر تیپ شخصیتی آورده شده است. به نظر مجموع این مطالب برای یک بررسی اولیه و اجمالی از این نظریه مناسب باشند. تست سنجش شغلی-تحصیلی هالند
  • حیران

غرور ملی از نظر شوپنهاور

شنبه, ۲۴ تیر ۱۳۹۱، ۰۲:۱۳ ب.ظ
  • حیران