در حیرت

زندگی ایرانیان: توهم توسعه، توقع رفاه

چهارشنبه, ۶ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ
پست بسیار خوبیست و مطالب بسیار ارزشمندی داره. مخصوصا این قسمت: "جامعه هم بیمار شده و نشانه های نوعی اعتیاد مرگ آور را بروز میدهد. حاضر نیست زحمت کاشتن نهال و ساختن نهالستان را تحمل کند. دنبال میوه آماده است. گسترش فناوریهای ارتباطی و اطلاعاتی سبب شده تا او خودش را با مردم امروز اروپا مقایسه کند. دلش میخواهد روی میز صبحانه اش شکلات صبحانه nutella باشد و سوار ماشینهای مدل هیوندا، بنز و پژو شود، همانهایی که در خیابانهای اروپا هم دیده میشود و مارک ادکلنش فلان باشد و مارک لباسش بهمان باشد، قابلمه هایش و وسایل اتاق بچه اش "مارک" باشد و ... و ... . بله! البته که شکلات "مرسی" خوشمزه تر از آی سودا و مینوست، اما هموطن من، باغت آباد!" در همین موضوع این شعر هم بسیار زیباست.
  • حیران

درباره بی بی سی-بخش چهارم- چند نکته کوتاه

سه شنبه, ۵ دی ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ
چند نکته در باره بی بی سی. بی بی سی فارسی مشخصا ساختار ارزشی منطبق با غرب دارد و طبق اصل "از کوزه همان برون تراود که در اوست" برنامه های بی بی سی فارسی در جامعه ایران، مستقیما یا غیر مستقیم مروج فرهنگ و ارزشهای غربی هستند. این مساله در مصاحبه ها، گفتگوها و شیوه مطرح شدن مسائل توسط مجریان برنامه ها مشخص می شود. بی بی سی فارسی، خواسته یا ناخواسته، تبدیل به بستری شده است برای نزدیکی جوامع فارسی زبان. این شبکه بستری فراهم کرده که در آن کمابیش مردم کشورهای فارسی زبان با محوریت ایران از حال و احوال یکدیگر باخبر می شوند و با مشاهده برنامه ها بیش از پیش نسبت قرابتهایی که با یکدیگر دارند آگاه شوند. این مساله امتیاز ناخواسته ای برای ایران به ارمغان می آورد. چرا که اولا اصولا محوریت اخبار این شبکه مربوط به ایران است و بنابراین باعث می شود بینندگان افغان یا تاجیک یا ترکمن یا آذربایجانی شبکه بی بی سی همیشه در جریان آنچه در ایران می گذرد باشند. دوما  اکثرا مصاحبه های فرهنگی، مستندها و مسائل فکری مطرح شده در این شبکه حول محور هنرمندان و شخصیتهای ایرانی تهیه می شوند و در نتیجه این مساله منجر به ریشه دواندن بیشتر ایران در جوامع فارسی زبان می شود.  بدلیل محدودیتهای رسانه ای و بدلیل پاره ای مصلحت اندیشی ها،  فضای داخل کشور فضایی به نسبت بسته است و مردم ما پنجره های محدود و کنترل شده ای به سوی فضای خارج دارند. پنجره ای که جز هیجان و طرب و بافته های سیاسی (شوهای ماهواره ای یا فیلمهای سینمایی یا برنامه های مغرضانه و بعضا خنده دار ضد انقلاب در شبکه های تغذیه شده توسط صهیونیزم) چیزی فراتر داشته باشند. کانال ماهواره ای بی بی سی فارسی تنها شبکه ایست که در حال حاضر موفق شده است با بعضی قشرهای داخل کشور ارتباط برقرار کند و تصویر متفاوتی از دنیای خارج را به نمایش بگذارد. یکی از نکات جالب و قابل توجه در مورد بی بی سی این است که این رسانه، شبکه ارتباطی برزگ و حیرت انگیزی از ارتباطات با ایرانیان خارج از کشور دارد، بطوری که وقتی معدنچیان شیلی زیر زمین مدفون می شود بی بی سی با یک ایرانی  مقیم پایتخت شیلی (فردی که مشخصا نه صاحب تحصیلات است و نه فرد شاخصی است) ارتباط برقرار می کند که  وضعیت آن کشور را تشریح کند و وقتی بحث جام جهانی آفریقای جنوبی مطرح است، در شبکه بی بی سی  از یک ایرانی فعال در ورزش فوتبال کشور آفریقای جنوبی  اطلاعات گرفته می شود. به تعبیر دقیق تر در مورد هر مساله ای در هر کجای جهان بی بی سی یک ایرانی می شناسد که می تواند در مورد مساله با وی مصاحبه کند. اصولا وقتی دو نفر با هم کدورت دارند و شما روی مسائل اختلافشان مانور دهید به احتمال زیاد این عمل شما دیر یا زود به "دو به هم زنی" بدل خواهد شد و منشا تشدید اختلافات خواهد شد. این کاریست که رسانه ها می توانند در مورد افکار عمومی انجام دهند و میان دو جامعه و دو ملت و دو قومیت دو به هم زنی کنند. بارها شاهد بوده ام که بی بی سی بیش از حد روی نقطه ضعفهای ارتباطات میان ایرانیان و کشورهای عربی مانور مید هد و حتی یک بار در برنامه نوبت شما(برنامه ای که در آن مردم از طریق تلفن یا وب کم یا ایمیل درمورد موضوعی گفتگو می کنند) این مساله مورد بحث بود.
  • حیران
فضای فکری جامعه ما پر از خط قرمزهاست. معلوم نیست "خورده برده ای با کسی داریم" یا " ریگی به کفشمان است" که از مطرح شدن مسائل و راحت صحبت کردن در موردشان می ترسیم. در نتیجه جامعه ما پر است از مسائل فکری حل نشده و پر است از سئوالات بی پاسخ. با این وصف اولا سئوالات اساسی  در فضای عمومی مطرح نمی شوند، اگر هم مطرح شوند فضایی برای بحث بوجود نمی آید و اگر هم فضای بحث بوجود آید چندان طولی نمی کشد که کار به مشاجره می کشد و... در چنین شرایطی یکی از کارهای ارزشمندی که بی بی سی انجام می دهد، ایجاد فضایی برای بررسی چالشهای فکری روز ایران است. موفقیت بی بی سی در این مورد به چند مساله وابسته بوده است. اولا این رسانه مسلمادر اینکه مثلا درمورد اصل ولایت فقیه تند ترین سئوالات را بپرسد، یا نبوت پیامبر را زیر سئوال ببرد و یا حتی در مورد کارنامه رهبر انقلاب صحبت کند هیچ محدودیتی ندارد و فارغ از محدودیتها و خط قرمزها فعالیت می کند. دوما به نظر می رسد بی بی سی بستر ارتباطی بسیار قدرتمندی برای برقراری ارتباط و جلب همکاری فرهیختگان و صاحب نظران ایرانی خارج از کشور دارد. سوما رویکرد بی طرف بی بی سی باعث شده که این شبکه بتواند افرادی از طیفهای مختلف فکری و سیاسی را به برنامه های خود بکشاند. شاید هیچ مرجعی توانایی انجام آن را نداشته باشد که بتواند طیفهای مختلف فکری ایرانیان را برای گفتگو بر سر یک مساله جمع کند. چهارم اینکه وجود مجریان متبحر و بسیار با سواد و همینطور سیستم پشتیبانی کننده این برنامه ها باعث شده این رسانه بتواند بخوبی از پس جمع کردن این جلسات با کمترین حاشیه برآید. در مجموع محصولات بی بی سی در زمینه مسائل فکری بسیار ناب و بی نظیرند و قطعا برای بر طرف کردن یکی از نیازهای مبرم جامعه امروز ما(چالشهای فکری حل نشده) دارای اهمیت می باشد. البته نباید از این مساله گذشت که  بی بی سی و هر رسانه دیگر طبق نظام ارزشی خود برنامه تهیه می کند.
  • حیران
این ترانه را در فیلم "مینای شهر خاموش" شنیدم. فیلمی که در آن یکی از شخصیت های اصلی (آقای قناتی) بعد از آنکه دوستش با دختری که او عاشقش بوده ازدواج می کند دیگر مجرد می ماند. ترانه کاملاً متناسب با حال و هوای فیلم و کاراکترهای آن بود و به دلم نشست. متن و فایل آن را اینجا به اشتراک میگذارم. ترانه از زبان عاشقی است که عشق اش موجب دل شکستگی و خستگی او شده است. گویی او دیگر نمیخواهد عشق را تجربه کند و به خود زنهار می زند که وقتی چشمانی سیاه و زلفی پریشان می بیند خود را نگه دارد. او خسته شده است و از تلاش برای عشق دست بر میدارد. دلش به گواهی ترانه اش پیر و بی بال و پر شده است و قرار است از این به بعد فقط نظاره گر باشد. بی آنکه دلش را در گرو کسی بگذارد و به دنبال آهویی بدود. ترانه را کورس سرهنگ زاده با صدای محزون خودش خوانده است. اولین اجرای آن دهه 40 بوده است. زمانی دورتر از ما. شاید اکنون که عشق های ما پیامکی و اینترنتی شده است چنین ترانه ای بیمعنا باشد. اکنون  اگر در عشق دلی شکست، می توان آن را رها کرد و کسی دیگر را برگزید. به آسانی چند کلیک یا یکی دو پیامک. سریع و بی هزینه. دیگر چه معنایی دارد وقتی رنجیده خاطر و غصه دار شدی نخواهی عاشق شوی؟ یا مثل آقای قناتیِ فیلم تا وقتی پیر میشوی مجرد بمانی؟ این جور عشق ها از همان هایی است که می شد ترانه اش را در دهه های 40-50 شنید و حالا دیگر کمیاب و بی معنی شده اند. اکنون زمانی است ک دیگر حتی دل هایمان، عشق هایمان و دل بستن و بریدن هایمان با گذشته تفاوت دارد و ترانه هایمان هم به همان اندازه تغییر کرده اند. -------------------- متن ترانه "دیگه عاشق شدن فایده نداره" دیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره ندارهدیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره ندارهچرا این در و اون در میزنی ای دل غافلدیگه دل بستن و دل بریدن فایده نداره، ندارهوقتی ای دل به گیسوی پریشون میرسی خودتو نگه داروقتی ای دل به چشمون غزل خون می رسی خودتو نگه داردیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره ندارهدیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره ندارهای دل دیگه بال و پر نداریداری پیر میشی و خبر نداریوقتی ای دل به گیسو پریشون می رسی خودتو نگه داروقتی ای دل به چشمون غزل خون می رسی خودتو نگه داردیگه عاشق شدن ناز کشیدن فایده نداره ندارهدیگه دنبال آهو دویدن فایده نداره نداره ------------ دانلود ترانه خواننده: کوروس سرهنگ زاده؛ ترانه سرا و آهنگساز: جهانبخش پازوکی.
  • حیران

یلدا چه فرخنده شبی!

پنجشنبه, ۳۰ آذر ۱۳۹۱، ۱۲:۴۲ ب.ظ
چند قدم مانده به یلدا... به شبی خاطره انگیز و بلند... به سپیدی ... به زمستان... به کوتاهی تدریجی زمان... به اناری که دلش قصه یک رنگی است... پ.ن1: درباره یلدا بسیار گفته اند و نوشته اند. اینکه ریشه اش چه هست و از کجا آمده است و فلسفه اش چیست. به نظرم اما اصل و اساس وجود و تداوم یلدا به دور هم بودن و گرمی محبتی است که از بودن در کنار عزیزمانم حس میکنیم. پس قدرش را به این واسطه بدانیم و ارجش نهیم. پ.ن2: دعا کنیم که هر یلدایی که میگذرد سیاهی های وجودمان کمتر شود و دلمان مثل انار یکرنگتر. پ.ن3: ...!!! (خود سانسوری!) برای من امسال بلندترین شب سال با بلندترین روز زندگی ام یکی شده است. تمام امروز را نوشته ام در اتاق و اشک ریخته ام. هیچ وقت او را نمی بخشم که این چنین تنهایم گذاشت. من یلدا را با سوگ شروع کرده ام و شاید تمام زمستان را باید در سوگ بگذرانم. سوگی که به این آسانی فراموش نخواهد شد و به سادگی غبارش از روی روح و دلم شسته نمی شود. من خود با این راه موافقت کردم. چرا که هنوز آنقدر او را دست دارم که نتوانم اذیت شدن هایش را ببینم. چرا که برای سوال هایش جوابی اطمینان بخش نداشتم. چرا که خود را به او ترجیح دادم. پس همچنان در عجز و سوگ خود باقی می مانم. هر چند روزهایم به بلندی یلدا و به سیاهی شب ها شده باشد.
  • حیران
بی بی سی توانایی بسیار زیادی در ارائه  اخبار به روز و معتبر با کیفیت عرضه بالا مخاطبان خود دارد. این توانایی را  مرهون شبکه گسترده خبرنگاران حرفه ای و غیر حرفه ای خود و نیروهای هوشمند، آموزش دیده و با انگیزه اش است.  از سوی دیگر بی بی سی در ارائه  چهره بی طرف و قابل اعتماد از خودش بسیار موفق است. با اطمینان می توان گفت که اکثر مخاطبان بی بی سی در ایران(کسانی که به این رسانه رجوع می کنند و به آن به چشم دشمن نگاه نمی کنند) اخبار بی بی سی را از هر رسانه ای قابل اعتمادتر می دانند. تقریبا همه(دوست و دشمن) قبول دارند که  اخبار بی بی سی دقت بالایی دارد و از بین موافقان این شبکه بسیاری کاملا باور دارند که این رسانه کاملا بی طرف است و رسالت حرفه ای خود را دنبال می کند. این رسانه در جلب اعتماد خود من وقتی موفق شد که در وسط یک حادثه ای که ابعاد رسانه ای ملی داشت قرار گرفتم و فردای حادثه با مرور رسانه ها متوجه شدم که تمامی رسانه های موافق و مخالف اخباری بسیار مغایر با واقعیت بودند، به جز اخبار بی بی سی که کاملا دقیق و منصفانه جزئیات قضیه را شرح داده بود. از قدرت ارائه به مخاطبان و توانایی جلب اعتماد مردم که بگذریم، یک قابلیت مهم بی بی سی القای برداشت خود از واقعیت به مخاطب است. به این معنی که بدون اینکه مخاطبی که به این شبکه اعتماد کرده است مظنون شود، موضوع را به گونه ای ارائه می دهد که مخاطب آنچه رسانه می خواهد را از قضیه برداشت می کند. مثلا بسیار شاهد بوده ام که در برنامه های بی بی سی فارسی معمولا مجری های این شبکه حرف در دهان افرادی که با آنها مصاحبه می کنند می گذارند، بسیار اتفاق می افتد که ترتیب ارائه اخبار و وقت صرف شده برای ارائه یک خبر بی اهمیت یا تاریخ گذشته بگونه ای بسیار عجیب و سئوال برانگیز است، یا اینکه در یک گزارش جنبه های موافق نظر خود را با تاکید و بزرگنمایی بیان می کنند و با جنبه های  نا موافق خبر خیلی نمی پردازد و معمولا در حوادث و وقایعی که در ایران اتفاق افتاده است اخبار بی بی سی در جهت تشدید تبعات آن حادثه بوده است(مانند وقایع سال 88 و یا تنشهای اقتصادی سال جاری). مهمترین شاهد این قضیه وقایع پس از انتخابات ایران و یا وقایع سوریه و بطور خاص بحرین است1. ادامه دارد.....   پا نوشت: در مورد این مسائل معمولا بی بی سی اخبار خود را در جهت تهییج مساله در جامعه ایران بیان می کرد و بگونه ای که گویی حاکمیت ایران قافیه را باخته و عن قریب کار تمام است. اما در عمل هر چه پیش رفت حاکمیت بیشتر مسلط شد و مخالفان در دامهایی که حاکمیت پهن کرده بود گرفتار شدند. بگذریم که در مثل مناقشه نیست. مثال بارز دیگر پیش بینی قیمت دلار 7000تومانی  بود.  یا مثلا مساله در مورد بحران سوریه که بی بی سی از جنایتهای مخالفان زیر سبیلی عبور می کند در حالی که جنایتهای اسد را غیر قابل بخشش می نماید. یا جریان بحرین که تقریبا از سوی بی بی سی پیگیری نمی شود و ندرتا تحلیل خاصی در موردش پخش می شود، حال اینکه وقایع بحرین بصورت دنباله دار ادامه داشته و هیچگاه متوفق نشده است.
  • حیران

درباره بی بی سی-مقدمه

چهارشنبه, ۲۹ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ
از اثرات مهم و تاریخ ساز بی بی سی بر تاریخ جهان که بگذریم، در تاریخ ایران بی بی سی آنقدر مهم بوده است که هم شاه آریا مهر آنرا عامل انقلاب می دانست و هم رهبر انقلاب وی را دست "انگلستان خبیث" در وقایع تلخ ساال 88 می شمرد. هیچ کس در توانمندی فوق العاده این ابر رسانه شکی ندارد. مجموعه ای که طیف گسترده ای از برنامه ها  را در سایت و رادیو و تلوزیون برای چندین زبان و فرهنگ با کیفیتی معمولا بسیار بالا از لحاظ محتوا و ظاهر پخش می کند. در اینجا قرار است که به چند جنبه قابل توجه این رسانه بپردازیم بدون اینکه سعی خاصی در تخطئه یا تطهیر این رسانه داشته باشیم.
  • حیران
در قسمت پیشینِ این نوشتار دو تکنیک روانشناختی در تبلیغات محصولات تجاری ذکر شد. "شرطی" سازی یک برند برای مخاطب و "برجسته سازی" ارزش و نقش یک محصول از طریق پیوند آن با نیازها و اعتقادات اساسی و بنیادی افراد دو روش مطرح و رایج در تبلیغات تجاری هستند. با این پیش فرض که در رقابت‌های سیاسی هم یک حزب/ تئوری و شخصیت باید طوری تبلیغ شود که به مذاق مردم خوش آید، می‌توان به اهمیت نقش دین در جامعه‌ای که اکثریت مردمش دیندار هستند پی برد. در این قسمت به طور موردی استفاده از دین در روش‌های تبلیغاتی سیاسی  و عواقب آن بررسی می‌‌شود.یکی از وقایع مهم تاریخ شیعه واقعه عاشوراست. شور و شوقی که از این واقعه در میان مردم وجود دارد، باعث شده است وسیله بسیار مناسبی برای جلب مخاطب و تحکیم جایگاه یک فرد یا مسلک سیاسی در جامعه دینداران باشد. همین باعث شده، در ماه محرم بر منابر، پوسترها، سخنرانی‌ها و نوشته‌ها و حتی دعاها ردپای روشنی از تبلیغ به نفع یا ضرر یک شخص و جریان سیاسی را شاهد باشیم. فقط کافی است پیوندی از آنچه مورد نظر است با شخصیت‌های مورد نفرت یا محبوب و موقعیت‌های پیش و پس از عاشورا برقرار شود. به خاطر دارم در دوران اصلاحات در محافل و مجلات اصلاح طلب بسیار از این سخن منسوب به امام حسین (ع) استفاده می‌شد که من برای اصلاح امور امت جدم قیام کرده‌ام. بدین ترتیب با تکرار کلمه اصلاح و مشابهت ان با نام جریان سیاسی اصلاح طلبان تلاش می‌شد بین حس مثبت ناشی از حادثه عاشورا و جنبش اصلاحات تداعی معنی ایجاد شود.مورد دیگر مربوط به پوستری است که در آن شمر را روزگاری در صفین در جبهه امام علی(ع) و در عاشورا رویاروی امام حسین(ع) معرفی کرده است و بعد نتیجه گرفته است که فقط زمان می‌توانست شمر را بشناساند. در واقع در این تبلیغ آشکارا رویگردانی و حذف مسئولان و عوامل مؤثر در انقلاب در این روزها امری عادی در تاریخ شیعی شمرده شده است و سعی شده بین شخصیت منفوری چون شمر و کسانی که در یکی دو سال گذشته در برابر حکومت قد علم کرده‌اند مشابهت و پیوندی برقرار شود.اما مهم‌تر از موارد فوق وقتی است که یک تئوری و گروه سیاسی طوری معرفی می‌شود که گویی رد یا تأیید آن‌ها منجر به رد و تأیید یکی از مبانی و اصول اعتقادی شیعه می‌شود. از جمله این موارد حرف‌های گفته شده در مستندی است که در آن پیش‌بینی‌های نزدیک به ظهور را با شخصیت‌ها و جریان‌های حاضر در سیاست ایران یکی کرده‌اند. هر چند اکنون پس از زیاده‌روی این نوع رویکرد و آشکار شدن تضادها و بیعرضگی‌های دولت این نوع تبلیغ قابلیت باورپذیری خود را از دست داده است. اما وقتی در منابر و محافل گفته شود که آقای احمدی نژاد همان شعیب ابن صالح موعود است که به یاری سید خراسانی می‌آید بین اعتقاد به ظهور و ایشان تناظری برقرار می‌شود که گویی رد یکی منجر به رد دیگری خواهد شد. در این موارد با استفاده از تکنیک برجسته سازی، یک عنصر سیاسی (اعم از شخص/حزب یا تئوری) به سطح بالاترِ مبانی دینی ارتقاء می‌یابد و جایگاه بسیار محکمی در میان مردم دیندار خواهد یافت.به نظر می‌رسد در جامعه ما بی شمار می‌توان مثال‌هایی از این دست را ذکر کرد. در واقع به دلیل عمق نفوذ دین در میان مردم، چنین استفاده‌ای از آن بسیار مؤثر و نتیجه بخش است و همین باعث تکرار آن به روش‌ها و شکل‌های متفاوت می‌شود.اما باید خاطر نشان کرد در بلند مدت این گونه استفاده از دین نتایجی بر ضدّ آن خواهد داشت. چنانچه اگر مسلک و شخصیت سیاسی وقتی بر سرکار است غیرعقلانی و غیر اخلاقی عمل کند با پیوند ایجاد شده بین آن و یکی از اجزاء دین، دین هم زیر سؤال می‌رود و خدشه دار می‌شود. اگر در طی نسل‌ها تبلیغات این چنینی آنقدر گسترده شود که بین دین و یک تئوری/شخصیت سیاسی پیوند محکم و معنی داری (چه به لحاظ عاطفی و چه عقیدتی) شکل گیرد، عواقب و نتایج حاکمیت آن شخص/ عقیده سیاسی گریبانگیر دین را هم خواهد گرفت و مردم دیگر کاستی‌ها و خطاهای زمان حال را برآمده از دین می‌دانند.در این شرایط دین گریزی و دین ستیزی در جامعه گسترش خواهد یافت و هر روز عده بیشتری از مؤمنان نسبت به دین و کارکردهایش بدبین خواهند شد. به این ترتیب دین که روزی مایه اعتبار و محبوبیت بوده به ضد خود تبدیل شده و در جامعه یک ارزش منفی و ناپسند تلقی می شود.شاید زمان آن رسیده است که دینداران با نگاهی به این نوع استفاده ابزاری از دین و عواقب محتمل، بیشتر دغدغه دین را داشته باشند تا سیاست یا علاقه به شخصیت‌های سیاسی را. این طور شاید بتوان دین را به نه در حکم یک ابزار بلکه به عنوان منبع و چشمه‌ای زندگی بخش حفظ کرد تا نسل‌های بعدی هم از آب زلال آن بهره‌مند شوند.
  • حیران
در تبلیغات تجاری تکنیک‌های روانشناختی زیادی وجود دارد تا بتوان به حداکثر اثرگذاری بر مخاطب رسید. هدف نهایی این روش‌ها این است که یک محصول یا برند تجاری برای مخاطب آشنا و پسندیده به نظر آید و آنقدر مورد اقبال و اطمینان او واقع شود که از میان انبوه محصولات و برندهای دیگر همان یکی را انتخاب کند.یکی از تکنیک‌های متداول در این گونه تبلیغات برقراری پیوندی بین یک محصول و چیزی خوشایند در زندگی و اطراف مخاطب است. در این شیوه با تکرار یک ارتباط معنی دار بین احساسات خوشایند فرد و نام یا عملکرد یک برند، همبستگی بین آن دو در ذهن فرد به وجود می‌آید. اگر بخواهیم اصطلاح روانشناسی آن را به کار ببریم ذهن مخاطب "شرطی" می‌شود به طوری که با دیدن یا شنیدن نام آن محصول، احساسات مثبت و درونی فرد هم برانگیخته می‌شوند. به این ترتیب فرد تمایل بیشتری به خرید یا استفاده از آن محصول پیدا خواهد کرد. آگهی‌های بازرگانی تلویزیونی پر است از کاربرد این روش. مثلاً در تبلیغی با برقراری ارتباط بین نام تجاری یک چای و محیط گرم و صمیمی خانواده از حس خوب و مثبت فرد از خانواده برای بیشتر دوست داشتن آن چای استفاده می‌شود.تکنیک دیگر رایج در تبلیغات، بالابردن ارزش و اهمیت یک محصول/ برند تجاری با القای آن در جایگاهِ یکی از کالاها و وسایل ضروری و مهم برای زندگی انسان است. در این موارد معمولاً با کمک گرفتن از ابعاد مهم جسمی، روحی یا فرهنگی محیط زندگی مخاطب، به او این گونه می‌فهمانند که یک محصول یا برند تجاری برای او حیاتی است و اگر از آن محصول استفاده نکند یک وجه مهم و ضروری از زندگی خود را نادیده گرفته است. چنین روشی را می توان "برجسته سازی" نامید. یعنی قائل شدن ارزشی به مراتب بیشتر از اندازه واقعی برای یک کالا در زندگی افراد. درباره این روش می‌توان به تبلیغ آب معدنی اشاره کرد. در تبلیغی برای این محصول نشان داده می‌شد که نوشیدن آب‌ شیر غیر بهداشتی است و استفاده از آب معدنی با ویژگی‌های خاصّ آن برند ضامن سلامتی جسمی افراد است. در واقع در این روش جایگاه یک برند یا کالا به سطحی اساسی و زیربنایی برای مخاطب ارتقاء داده می‌شود و اهممیت مضاعف و ویژه‌ای می‌یابد.امروزه در دنیا، تنها در تجارت و رقابت اقتصادی نیست که از چنین روش‌هایی برای اثرگذاری بر مخاطب استفاده می‌شود. در دنیای سیاست هم به وفور می‌توان کاربرد روش‌های فوق را دید. با دیدی اقتصادی در سیاست هم یک تئوری، حزب یا شخصیت همچون کالایی است که باید مخاطب به آن اعتماد و تمایل داشته باشد. حال اگر در جامعه‌ای، دین در پوست و خون مردم جاری باشد می‌توان ازحضور دین هم به این منظور استفاده کرد. به این طریق می‌توان چنان یک مسلک یا عقیده سیاسی را تبلیغ کرد که جای محکمی در ذهن‌ها و دل‌های مردم پیدا کند.در جامعه ایران به دلیل شأن و منزلت دین در میان مردم، چنین کاربردی از دین بسیار رایج است. اگر به رقابت‌های سیاسی احزاب و افراد در انتخابات دقت کنید، موارد بسیاری از استفاده از روش‌های فوق را می‌توانید ببینید. در قسمت دوم این نوشته به طور جزئی تری به این موارد پرداخته خواهد شد.
  • حیران

توجیه استعفای یک وزیر

پنجشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ
هر چه فکر می کنم نمی فهمم چرا باید بخاطر یک حادثه یک وزیر استعفا دهد و یا برکنار شود. بحث عزل و حتی استیضاح که در یک دولت گل و بلبل به طریق اولی منتفی است. اما انصافا استعفا هم حقش نیست. آنچه گذشت صرفا یک حادثه بود که ممکن بود در هر زمان دیگری هم رخ دهد. مخصوصا که دلیل اول حادثه قطعا اشتباهات فردیست و دلیل دومش هم کمبود بودجه برای تجهیز مدارس روستایی بوده است. یک نگاه این است که کشور ما پر از مشکلات ساختاری است که اغلب آنها از قبل به ارث رسیده اند و بسیاری از آنها ریشه در اجتماع و یا ناکارآمدی مجموعه دولت(این دولت و پیشینیان)دارند و تعویض صدها وزیر هم اثری در حل مشکلات ندارد. تنها حسن آن گرفتن ژست مسئولیت پذیری میباشد که آن هم اصولا در این کشور و این دولت و این حاکمیت وجود ندارد. بنابراین از خیر این ژست نیز می توان گذشت. نگاه دیگر این است که اگر وزیر بی کفایت است و این حادثه جزء تامه و تیر خلاص برای وی است، خوب است که از این حادثه بهره برداری کرد و وی را از صندلی اش بلند کرد. اما اگر کاردان است، به زیان کشور است که یک اتفاق، مردی با کفایت را در این قحط الرجال موجود، از یک پست استراتژیک و آینده ساز کشور برکنار کرد. زاویه نگاه دیگر این است که در کشور ما که سیستم ها به خوبی شکل نگرفته اند، هر گونه جابجایی مدیران اصلی،  منجر به تعلل و تاخیر در بسیاری از امور مجموعه های دولتی می شود و تغییر مدیر به خودی خود کاری بسیار گران و پر هزینه است. بنابراین با وجود ضایعه اتفاق افتاده دخل تعویص وزیر به خرجش نمی ارزد.
  • حیران