دین ستیزی و مهاجرت از کشور: روندهای اجتماعی رو به گسترش
شنبه, ۲۱ دی ۱۳۹۲، ۰۱:۳۷ ب.ظ
بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه، ارتباطم با آدمهای متفاوت از قشرها و عقاید گوناگون جامعه کم شده است. از یک طرف، بیشتر همکاران و مراجعان کاریام را آدمهای مذهبی و حامی حکومت تشکیل میدهند که با فرهنگ رسمی و چارچوب تعریف شدهی جمهوری اسلامی فاصله چندانی ندارند. آنهایی هم که کاملا د راین چارچوب نمیگنجند به واسطه محافظهکاری و منافع کاری چیزی از خودشان نشان نمیدهند. از طرف دیگر، بیشتر دوستانم هم بچههای سر به راه و مثبتی هستند و از آنهایی هم که با من در عقیده و منش تفاوت زیادی دارند دور شدهام و ارتباطم با آنها کم شده است.ارتباط کمم با اقشار و گروههای مختلف در جامعه هم برایم مفید بوده است و هم مضر. ضررش این بوده که چون ارتباط مستقیمی با افکار و کنشهای گروهها و افراد متفاوت ندارم از روندهای اجتماعی و واقعیتهای جاری در جامعه خبر ندارم . به بیان دیگر، چون در یک محیط مصنوعی و گلخانهای نفس میکشم از شرایط واقعی این جامعه و راهی که میرود آگاه نیستم و گاهی در تحلیل مسائل اجتماعی از واقعیت دور میشوم. فایدهاش هم این بوده که وقتی با افراد و گروههای متفاوتی روبرو میشوم خیلی سریع تغییرات و تفاوتها به چشمم میآید و برایم پر رنگ میشود.هفتهی پیش در تعطیلات آخر هفته سفری گروهی به جزایر جنوب کشور داشتم. گروهی که با آنها همسفر بودم از آدمهایی متفاوتی تشکیل شده بود. هر چند همهشان جوان بودند و تحصیلکرده، شغلها و فرهنگهای متفاوتی داشتند. چند تاییشان از بچههای تهران بودند و مابقی کسانی که بعد از دانشگاه در تهران ماندگار شدهاند و کار و بارشان را در این شهر پیدا کردهاند. در این گروه روندهای اجتماعی که قبلا هم دیده بودمشان پررنگتر خودش را نشان میداد. روندهایی که به گمانم به آرامی در جامعه در حال گسترش است و به طور خزندهای در بین جوانان جا خوش کرده است.اولین نکتهای که در این گروه توجه من را به خود جلب کرد، کماهمیتی مذهب و حتی خوار شمردن آن بود. در بین 20 نفر افراد گروه، فقط دو سه نفر نماز میخواندند. بقیه یا اصلاً اهل نماز نبودند یا وقتی جو گروه را میدیدند قید خواندن نماز را میزدند. از بین آنهایی که اهل نماز نبودند چند نفری با کنایه و شوخی نماز خواندن را مسخره میکردند و آدمهای مذهبی گروه را تحقیر میکردند. چنین وضعی درباره حجاب هم برقرار بود. حتی یکی از پسرها هدبند دختری محجبه را به استهزاء گرفت و اگر چه ماجرا با خنده و شوخی همراه بود باعث دلخوری آن دختر شد. روند بیدینی و حتی دینستیزی مدتهاست که در جامعه فراگیر شده است و بعد از انتخابات 88 و مواضع و برخوردهای حامیان حکومت با غیرمذهبیها و معترضان، این روند شدت بیشتری یافته است. اوضاع طوری شده است که در نظر عدهای، مذهبی بودن مترادف طرفداری از حکومت است و همین عده در مواجهه با آدمهای مذهبی همه انتقادها و بغضهایی را که از سخت گیری و برخوردهای حکومت دارند در قالب شوخی و استهزاء و کنایه ابراز میکنند. چنین روندی کاملا بر خلاف اهداف جمهوری اسلامی و در عین حال از نتایج رفتارها و برخوردهای خودش است. به نظرم اگر سران و حاکمان متوجه این روند سریع در جامعه نباشند بعد از مدتی دین به شدت بار منفی پیدا میکند و بیدینی و لامذهبی رواج گستردهای مییابد.میل به مهاجرت و اقامت در کشورهای پیشرفته هم به شدت در میان اعضای گروه پر رنگ بود. کسانی که سابقه کار بیشتری داشتند بیشتر به فکر مهاجرت بودند و حتی برای اخذ ویزا اقداماتی را هم انجام داده بودند. آنهایی هم که به فکر مهاجرت نبودند رفتن از ایران را کاری عاقلانه و درست می دانستند و برای ماندن خود دلیل موجه و قانع کنندهای نداشتند. دو نفر از بچههای گروه شریفی بودند و همین که اسم دانشگاه خود را میآوردند بقیه از ماندن آنها تعجب میکردند و حسرت این را میخوردند که اگر شریفی بودند تا به حال رفته بودند و الان در فلان کشور و بهمان شهر زندگی میکردند. روند مهاجرت نخبگان هم در این چند سال اخیر، به دلیل شرایط نامساعد کاری، شدت یافته است و رفتن از ایران را به امری مرسوم و رایج در میان جوانان تبدیل کرده است. به طوری که طبق آمارهای بانک جهانی ایران بیشترین نرخ خروج نخبگان را در جهان دارد و این یعنی از ایران به راحتی سرمایههای ارزشمند انسانی خود را از دست میدهد. این دو روند اجتماعی را قبل از این هم در میان بسیاری از آدمها دیده بودم. اما مشاهده آنها در یک گروه وزن آنها را مشخص میکند و اهمیت انها را نشان میدهد. متاسفانه هر دو این روندها، مخرب و زیانبار هستند و جامعه را از سرمایههای دینی و انسانی تهی میکند. اگر مسئولان جامعه و سران نظام فکری به حال گسترش موج بیدینی، دینستیزی و مهاجرت نکنند این پدیدهها گستردهتر میشوند و از مسئلهای اجتماعی به بحرانی ملی تبدیل میشوند. آن موقع اما شاید برای پیدا کردن راه حل آنها و جلوگیری از اثرات مخرب آنها دیر باشد. کاش مسئولان و سران ما به جای اینکه پشت میکروفون و تریبونها و دوربینها بنشینند، هر چند وقت یک بار ناشناخته و بدون محافظ سفر بروند و به میان مردم بیایند تا آنچه را که در جامعه جاری است ببینند و فکری به حال آینده و حل مسائل اجتماعی آن کنند.پ.ن: نظرات این پست به لطف سیستم معیوب و مضمحل بلاگفا به طور ناگهانی و یکجا حذف شد. معذرت از کسانی که نظر دادند و حالا نظرشان نیست!
- ۹۲/۱۰/۲۱