آیا باید در انتخابات شرکت کنم؟ (یادداشتی از حیران)
چهارشنبه, ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۶:۴۴ ق.ظ
در آستانه انتخابات ریاست جمهوری یکی از سوالاتی که ممکن است برای هر کس مطرح شود این است که باید در انتخابات رای بدهم یا نه؟ عده ای مشارکت در انتخابات در یک نظام اسلامی را تکلیفی شرعی میدانند و اصلا چنین پرسشی را شک و تردیدی غیرقابل گذشت می پندارند. عدهای دیگر که از اساس اهل سیاست نیستند برای شان چنین پرسشی مطرح نیست. عدهی دیگری هم هستند که از بن پایه های تئوری و عملی حاکمیت فعلی را بر نمی تابند و نمی خواهند در راه چیزی که قبولش ندارند قدمی بردارند.
من اما جزء هیچ کدام از این سه دسته نیستم. نه سیاست ایرانی را کاملا منطبق با شرع می دانم و نه آدم بی تفاوتی به سیاست هستم. فقط مدتی است که این سوال برایم مطرح شده است و پاسخ فعلیام به آن این است که در انتخابات ریاست جمهوری شرکت نمیکنم. اینجا می خواهم تمام فکرها و دلایلی را، که از قبال این پرسش و پاسخ برای خودم تداعی می شود، فهرستوار بیاورم. تا هم به یک جمع بندی برسم و هم اینکه آن ها را در بوتهی نقد دیگران قرار دهم.
- رای ندادن یعنی بی تفاوتی و انفعال؟
اولین دلیلی که به نفع مشارکت در یک انتخابات مطرح می شود این است که اگر رای ندهی یعنی به سرنوشت کشور بی تفاوت هستی و داری منفعلانه به اوضاع نگاه میکنی. این گزاره برایم سوال است که چرا رای ندادن یعنی انفعال؟ مگر نه اینکه درصد کسانی که رای داده اند در این سال های اخیر، که وجهه نظام اسلامی خدشه برداشته است، نشانهی اقبال و رضایت مردم از اوضاع فعلی است؟ چرا وقتی چنین پارامتری، بر خلاف کشورهای پیشرفتهی سیاسی، در ایران این قدر مهم است عدم شرکت در انتخابات و تغییر این درصد یک عمل سیاسی به حساب نیاید؟ فقط یک دلیل دیگر در این میان مطرح است که این درصد غیر واقعی است. در این صورت دیگر انتخابات یک کار بیهوده است و فرقی نمی کند در آن حضوری فعال داشته باشی یا نه.
- برایم فرقی ندارد چه کسی رئیس جمهور می شود؟
واقعیت این است که رئیس جمهور این قدر در ایران اثر گذار نیست که بخواهم سر آمدن یا نیامدن کسی حرص بزنم. به نظرم حتی اگر کسی مثل آقای احمدی نژاد هم این دوره نبود اوضاع اقتصادی و سیاسی ما خیلی تفاوت نمی کرد. انتقادات از مصالحه و مذاکره با کشورهای غربی در دوران آقای خاتمی قبل از روی کار آمدن احمدینژاد شروع شده بود. اصلاً سیاست خارجی ما در دست رئیس جمهور نیست که او بخواهد در باره اش تصمیم بگیرد. گذشته از این وقتی می توان با یک سخنرانی یا توصیه خیلی چیزها را یک شبه تغییر داد دیگر رئیس جمهور و کار کارشناسی چه معنی دارد؟ یادم هست در اواخر دوره دولت اصلاح طلبان، آقای خاتمی گفته بود رئیس جمهور در ایران یک تدارکاتچی است. در دو دولت نهم و دهم هم آقای احمدی نژاد حرف هایی مشابه این زده است. همه اینها را که کنار ساختار دو گانهی عجیب و غریب سیاسی ایران می گذارم به این نتیجه می رسم که رئیس جمهور فقط میتواند سرعت ارادهی جای دیگری را کند یا تسریع کند و اراده و نظر خودش چندان مهم و اثرگذار نیست. او فقط یک آدم اجرایی است که اگر سر به راه نباشد اعصاب خودش و دیگران را خرد می کند و زحمت شان را بیشتر.
- شرکت نکردن در انتخابات یعنی تضعیف دموکراسی و مردم سالاری در ایران؟
بگذارید از اینجا شروع کنیم که تعریفی دم دستی برای دموکراسی داشته باشیم. به نظرم دو مولفه اساسی دموکراسی، یا به تعبیر بعضی مردم سالاری، احترام به حقوق مردم و حکومت در چارچوب قانون است. اگر با این تعریف همدل باشیم دیگر فقط از برگزاری انتخابات، به عنوان نماد دموکراسی، خوشحال نمی شویم تا با شرکت در آن دموکراسی را تقویت کنیم. بعد از انتخابات سال 88 اقلیتی به نتایج معترض بودند اما جز باتوم و دستگیری و زندان پاسخی نگرفتند. بعد از آن هم، دو نامزد ریاست جمهوری بدون هیچ گونه محاکمهای حصر و به معنی دقیقتر در خانهی خود زندانی شدند. در چنین شرایطی سادهلوحی است که بخواهم با انتخابات در دموکراسی کشور خود موثر باشم. چرا که دو شرط اساسی دموکراسی در آن نقض شده است. نه با مردم برخورد درست و قانونی شد و نه با دو نامزد اصلی. در این شرایط آیا شرکت در یک بازی که هیچ قانون و قاعده ای ندارد عاقلانه است؟ چه کسی در انتخاباتی میتواند رای دهد که هفتهی قبلش شهروند است و هفتهی بعدش معارض و معاند و مهدورم الدم؟
اینها سه دلیل اصلی است که باعث شده مشارکت در انتخابات ریاست جمهوری را عاقلانه ندانم. البته این به معنی بی تفاوتی نیست. من هر روز اخبار مربوط به انتخابات را پیگیری میکنم و حتی شاید به نفع یک کاندیدا دیگرانی را که قصد رای دادن دارند تشویق کنم. اما خود نمی خواهم در این هیجان عمومی سهمی داشته باشم. حتی برای اینکه نشان دهم مشارکت فعالی در اداره کشور دارم شاید در انتخاب شورای شهر رای دهم. به این سبب که شورای شهر وجهه مردمی بیشتری دارد و کمتر زیر تیغ جرح و تعدیل حاکمیت قرار می گیرد. حتی اثرش را هم در اوضاع پایتخت چشم گیر میدانم.
تا انتخابات ریاست جمهوری نزدیک به 40 روز دیگر فرصت باقی است. شاید در این مدت اتفاقاتی رخ دهد که مرا هم همراه خود با سیل خروشان مردم همراه کند. شاید هم اوضاع همان طوری باشد که عده ای می خواهند: انتخاباتی که دعوا بر سر لحاف است و نمی توان روی آن چندان حساب کرد. شاید باید کمی صبر کنم و بعداً به سوال این نوشته پاسخ دهم. هنوز فرصت باقی است تا کمی بدبینیام فرونشیند و امیدوارتر آینده را ببینم.
مطالب مرتبط:
سناریوهای انتخاباتی اصلاح طلباناستراتژی انتخاباتی احمدی نژاد و یارانش
- ۹۲/۰۲/۱۸