درباره عقب افتادگی ایران در علوم انسانی
دوشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۱، ۰۵:۳۰ ق.ظ
یکی از شاخصهای مورد توجه مسئولان وعلمی کشور برای اثبات جهش علمی ایران، تعداد مقالات بین المللی چاپ شده توسط دانشمندان، دانشجویان و پژوهشگران ایرانی است. طبق آمار منتشر شده در مجله نیچر که به رصد اسناد چاپ شده در مقالات معتبر بین المللی پرداخته است ایران در میان 40 کشور جهان از نظر پیشرفت علمی در جایگاه اول قرار گرفته است. منظور از پیشرفت علمی در این رتبهبندی درصد افزایش تعداد اسناد علمی نسبت به سال قبل است که ایران با رشد 20% بیشترین شتاب در تولید علم را در دنیا داشته است.بر اساس بررسی رشتهای در این آمار، ایران در بین رشتههای مهندسی شیمی، مهندسی مکانیک، مهندسی الکترونیک، روانشناسی، علوم اجتماعی و فلسفه به ترتیب دارای رتبههای 22، 23، 29، 41، 43 و 45 است. این رتبهبندی در نمودار شماره یک آورده شده است. با نگاهی به این آمار میتوان دریافت که ایران در رشتههای فنی دارای وضعیت بهتری است و در رشتههای علوم انسانی جایگاه خوبی ندارد. چنین واقعیتی را چگونه میتوان توضیح داد؟ چرا جایگاه علمی ایران بین علوم انسانی و علوم فنی این قدر متفاوت است؟نمودار جایگاه علمی ایران بر اساس رشته های مهندسی و علوم انسانی شاید مهمترین عامل در عقب افتادگی علوم انسانی در ایران، عدم اعتقاد دولت به ارزشمندی این علوم و بی توجهی به آن است. از اولین سالهای تصمیم دولتمردان به ارتقای اقتصاد ایران، تا دهههای اخیر راهکار دولت برای توسعه اقتصادی گسترش صنایع و سرمایهگذاری در بخش صنعتی کشور بوده است. بر اساس این نگاه، هر چه تعداد کارخانهها بیشتر باشد، یعنی صنعت قویتر است و هر چه صنعت تولید بیشتری داشته باشد، اقتصاد ایران شکوفاتر خواهد شد. به این ترتیب از ابتدای تأسیس دانشگاه، رتبههای برتر کنکور سراسری به سمت رشتههای مهندسی و فنی سوق داده شدهاند و افرادی به تحصیل در رشتههای علوم انسانی پرداختهاند که ناتوان از ادامه تحصیل در رشتههای دیگر بودهاند. طبیعی است در چنین شرایطی نیروی انسانی کارآمد و مولّد در زمینههای علوم اجتماعی و انسانی تربیت نشده باشد و رشد چندانی در این علوم حاصل نشود.توضیح دیگری که میتوان ارائه داد، مربوط به تفاوت مبادی و موضوعات مورد بررسی میان علوم انسانی و علوم فنی است. علوم فنی دارای موضوعاتی عینی و جهانشمول هستند. یک اتومبیل، یک برج تقطیر یا یک فضاپیما در کارکرد خود از اصول مشترکی پیروی میکنند که در همه جای دنیا یکسان است. بر اساس همین تشابه میتوان خودرویی را که در آلمان تولید شده به به خیابانهای تهران آورد و مورد استفاده قرار داد.علوم انسانی اما، چند وجهی است و پیچیدگی بیشتری دارد. موضوع این علوم ساحت فکری، روانی و رفتاری انسان به صورت فردی و جمعی است. انسانی که در زمان و مکان خودش معنا پیدا میکند. چنین خصوصیتی باعث شده است علوم انسانی وقتی کارایی و ثمربخشی داشته باشد که اولاً در مقام تئوری بومی شده باشد و ثانیاً در مقام عمل دانشمندانش به روشها و شیوههای تحقیق در آن مسلط باشند. این تفاوتهای تئوریک و عملی، در فضای ایران که از نظر علمی هنوز در مرحله ترجمه قرار دارد و تئوری پردازی در آن چندان پرمایه نیست، منجر به رشد و اقبال بیشتر به علوم فنی نسبت به علوم انسانی شده است.به نظر میرسد علوم انسانی برای رسیدن به جایگاه شایستهی خود باید راه درازی در پیش دارد. از یک طرف باید سیاستگذاران به ارزش و نقش این علوم در توسعه و پیشرفت اقتصادی پی ببرند وآن را در صدر توجه خود قرار دهند. از طرف دیگر باید دانشگاهیان با عبور از مرحله ترجمه و پروش تواناییهای خود به مرحله نقد علوم انسانی روز وارد شوند تا زمینه برای تأسیس مبانی بومی این علوم و کاربردهای مؤثر آن در جامعه، فرهنگ و اقتصاد ایران نمایان شود. در این صورت است که میتوان به توسعه پایدار و متوازن ایران امیدوار بود.
- ۹۱/۰۲/۰۴