راهنمای ازدواج-3: معیارهای انتخاب همسر (خلاصه سخنرانی خانم دکتر فردوسی)
دوشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۰، ۰۳:۳۰ ب.ظ
در این فرصت میخواهم درباره معیارهای ازدواج صحبت کنم. اینکه دو نفر باید چه پارامترهایی را در انتخاب همسر خود مورد بررسی قرار دهند.یکی از شرایط مهم برای ازدواج این است که آیا به بلوغ لازم برای ازدواج رسیدهایم یا نه؟ بلوغ در همه ابعاد اجتماعی، دینی و شخصی. این سوالی است که هر کسی باید قبل از ازدواج درباره خودش پاسخ دهد. در فرد مقابل هم باید این شرط وجود داشته باشد. یعنی بالغانه فکر کند، بالغانه به دنیا نگاه کند و بالغانه رفتار کند. این بلوغ چه معیاری دارد؟ در علم بهداشت روان سن یکی از این ملاکهاست. مثلا برای دختران 21 سال و برای پسران 23 سال را عنوان میکنند. همین جا بد نیست درباره تفاوت سنی دختر و پسر در ازدواج هم نکاتی بگویم. معمولاً اگر دختر خانم کوچکتر از پسر باشد خیلی بهتر است. علت آن هم بلوغ زودتر دختران است. این تفاوت از یک تا هفت سال توصیه شده است. اگر شرایط لازم وجود داشته باشد، تفاوت سنی تا 10 سال هم اختلاف جدی ایجاد نمیکند. این تفاوت سنی ناشی از این است که دو فرد در دو دهه از زندگیشان خواستهها و آرزوهای متفاوتی دارند و همین منبع اختلاف میشود..ملاک بعدی، ایمان و اعتقاد فرد است. باید دو نفر در ازدواج از نظر اعتقاد هم شأن و هم تراز باشند. جهان بینی فرد مهم استو اینکه چگونه به دنیا نگاه میکند و زندگی برایش چه معنایی دارد.مسئله دیگر به خصوص برای افراد تحصیل کرده، هم ترازی در تحصیلات است. تفاوت در تحصیلات نباید معنا دار باشد، مثلاً ازدواج بین دو نفر دیپلم و دکترا میتواند مشکل آفرین شود.مسئله شخصیت دو طرف بسیار مهم است. در اینجا دیگر از مشابهت خارج میشویم. باید شخصیت دو نفر جفت و جور باشد. که به معنی تفاوت در بعضی خصوصیات و شباهت در تعدادی دیگر است. مثلاً کسی که برونگراست و جرئت ورزی بالایی دارد در کنار کسی که درونگراست و چندان اجتماعی نیست به مشکل بر میخورد.جنبه مهم دیگر در این باره ، داشتن اختلال شخصیت است. اکثر مشکلات زن و شوهر ناشی از همین است. ممکن است کسی اختلال شخصیتی داشته باشد اما خود و خانوادهاش متوجه آن نباشند و برایش هم مشکل عمدهای ایحاد نکند. مثلا کسی که شخصیت اسکیزوئید دارد، اصلاً اجتماعی نیست و کاملا منزوی است. یا مثلاً فرد دارای شخصیت پارانوئید بسیار بدبین است. یا اختلال شخصیت وسواسی که بسیار متداول است و جز در زندگی مشترک نمیتوان متوجهاش شد. برای بررسی چنین مسائلی تحقیق و شناخت بیشتر و رفتن به مشاوره قبل از ازدواج توصیه میشود.ملاک دیگر، وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دو طرف است. به طوری که دو نفر باید از نظر اقتصادی همسان باشند. یکی از طبقه بالا و دیگری از طبقه پائین جامعه نباشد.اوقات فراغت هم مسئله مهمی است. باید هر کدام درباره نحوه گذران یک روز تعطیل از دیگری بپرسد. علائق و اوقات فراغت مشترک در پایداری زندگی زن و شوهر بسیار مهم است.حتی پرسش از تعداد فرزندان هم اهمیت دارد. البته چنین بحثی باید در اواخر دوران شناخت باشد.در پایان ذکر دو نکته حائز اهمیت است. یکی اینکه تمام ملاکهای فوق در یک نفر جمع نمیشود.وجود اینها در افراد کاملا نسبی است و نباید در این باره کمال گرایانه برخورد کرد. نکته دیگر اینکه جایگاه عشق در انتخاب کجاست؟ آیا دو نفر حتما باید عاشق هم باشند تا ازدواج کرد؟ باید گفت عشق زمان میبرد تا به درجه پختگی برسد. عشقهای پایدار، عشقهای بعد از ازدواج است که دوام و قوام مییابد. خیلی از ازدواجهای منجر به طلاق، عشقهای گداختهای هستند که زود خاموش شدهاند. در آخر باید بگویم یک ازدواج موفق ازدواجی است که آگاهانه باشد. پس سعی کنید در باره این واقعه مهم تا می توانید آگاهی خودتان را بیشتر کنید.
- ۹۰/۰۹/۰۷