داستان سوریه
دوشنبه, ۲۳ خرداد ۱۳۹۰، ۰۵:۳۹ ق.ظ
داستان همان داستان همیشگی است. همان که بارها در تاریخ رخ داده و هر بار تراژدی را رقم زده است.یک حکومت خودکامه و تمامیت خواه اعتراض و انتقاد مردمان را نمی پسندد و بر آن می آید تا صدایشان را خاموش کند. پس دستگاه تبلیغاتی خود را به کار می اندازد و عنوانی می یابد برای سرکوب!
هر چه این عنوان بار ارزشی و احساسی بیشتری داشته باشد بهتر! و در یک کشور مسلمان و عرب چه برچسبی بهتر از "فتنه".
این بار اما این دولت لاییک سوریه است که این لغت را برای مخالفانش به کار می گیرد. اگر کسی این روزها گذرش به سرزمین شام افتاده باشد متوجه اوضاع متفاوت شهرها می شود. نه از حضور پررنگ نیروهای ویژه بر سر چهار راه ها. یا سر و صدای فریاد معترضان. بلکه از تابلوهایی که تمام شهر را پر کرده است. تابلوهایی که در آن جوانان را از فتنه بر حذر می دارد. تابلوئهایی با عکس های بزرگ و با صلابت از بشار اسد! پر از جملاتی حاکی از ابراز ارادت و علاقه به ایشان.داستان همان است که بارها اتفاق افتاده. اما برایم عجیب است که چرا مستبدان پایان داستان را نخوانده اند!
به قول امیرالمومنین عبرت ها چه بسیارند و پندپذیران چه اندک!
- ۹۰/۰۳/۲۳