در حیرت

۱۴ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

چرا به نمایشگاه بین المللی کتاب نمی روم؟

سه شنبه, ۱۰ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۷:۲۵ ق.ظ
سال‌های پیش، اردی‌بهشت که می رسید در تب و تاب این بودم که ببینم نمایشگاه کتاب تهران کی شروع می‌شود. قبل از آن لیستی بلند بالا از کتاب برای خودم تهیه می‌کردم و می‌رفتم در سالن‌های نمایشگاه یک به یک پیدایشان می‌کردم. همین که در جستجوی کالای مورد علاقه ام، کتاب، بودم برایم لذت بخش بود. دست پر که به خانه بر می‌گشتم حس کسی را داشتم که در یک اقیانوس پهناور ماهی‌های بزرگ و درشتی را شکار کرده است. چند روز بعد از آن هم کارم فقط این بود که کتاب‌های تازه را تورق کنم و از بوی تازگی شان مست شوم و فهرست‌شان را زیر رو رو کنم. آخر سر هم برای‌شان در کتابخانه ام جایی باز میکردم و می فرستادم‌شان به لیست کتاب هایی که باید یک روز وقت کنم بخوانم‌شان. امسال اما، برای دومین سال، نمی خواهم در این رویداد بزرگ فرهنگی شرکت کنم. نه اینکه دیگر کتاب نخوانم یا ذوق خرید کتاب نداشته باشم. به دلایل متعدد زیر که باعث شده است وجه فرهنگی و بار علمی نمایشگاه کمرنگ‌تر شود: - قبل از هر چیز فکر میکنم کتاب درست مثل غذای جسم آدمی است. نمی شود رفت در یک سوپرمارکت بزرگ و برای مایحتاج یک سال مواد غذایی خرید. بعضی وقت ها دل آدم چیزهای نو و متنوع می خواهد. بعضی غذاها بمانند خراب می شوند و دیگر قابل مصرف نیستند. اصلا مواد غذایی تازه رنگ و بوی دیگری دارند و فایده شان هم بیشتر است. بر همین مبنا، خیلی وقت است که فقط وقتی کتاب جدید می خرم که درباره اش دغدغه ای داشته باشم و میل به آموختن چیزهایی از آن کتاب را در خود حس کنم. در نتیجه دیگر نمایشگاه کتاب و خرید یک جای کتاب برایم جذابتی ندارد. - از نظر اقتصادی، یکی از اجزاء اصلی زنجیره‌ی‌ بازار کتاب پخش کنندگان آن هستند. همین مغازه های جلوی دانشگاه تهران و پراکنده در سطح شهر را می گویم. این واسطه ها باعث می شوند بازار کتاب رونق داشته باشد و همچون سدی در برابر جریان خروشان یا ضعیف یک رودخانه عمل کنند. یعنی وقتی فروش یک کتاب بالاست، به توزیع عادلانه آن کمک می کنند و وقتی فروش کتابی کم است، باعث ضرر کمتر به ناشر یا مولف آن می شوند. نمایشگاه کتاب مثل یک پتک، در دیواره های این سد ترک های مهیبی بر جا می گذارد. چرا که از دو هفته مانده به شروع نمایشگاه تا دو هفته بعد از آن بازار معمول کتاب بی رونق است و در آن پرنده هم پر نمی زند. - اکثر ناشران سعی می کنند برای نمایشگاه، کتاب های خوب و پرفروش خود را تجدید چاپ کنند. طبیعی هم هست که با این اوضاع تورم کتاب های چاپ جدید 30-40 درصد گرانتر از چاپ های قبلی باشند. در نتیجه وقتی تخفیف 10 تا 20 درصدی نمایشگاه را حساب کنید نسبت به چاپ های قبلی موجود در بازار باز هم مبلغ بیشتری پرداخت می کنید. بنابراین از این منظر هم تخفیف های نمایشگاه چندان دندان گیر نیست. - نمایشگاه کتاب تهران، بیشتر از اینکه یک رویداد فرهنگی باشد، یک کارناوال عمومی است. خیلی از افرادی که به نمایشگاه می آیند برای تفریح و وقت گذارنی است..یعنی نمایشگاه را به چشم فرصتی برای با دوستان بودن و ناهار خوردن و گشت زدن نگاه می کنند. این را می شود از تعداد زیاد بازدیدکنندگان از نمایشگاه در کشوری که سرانه مطالعه به نیم ساعت در روز هم نمی رسد دریافت. غیر از این، اگر یک سر  به نمایشگاه رفته باشید خودتان با چشم غیر مسلح این جنبه را در خواهید یافت. بنابراین، به نظر می رسد ته مایه‌ی فرهنگی نمایشگاه آنقدر هم که رویش تاکید می شود، قابل اعتنا نیست. - گذشته از تمام موارد بالا، فضای عجیب و غریب نمایشگاه کتاب تهران است. نمایشگاه در محلی برگزار می شود که مخصوص برگزاری نماز است و مهندسی متناسب با کارکردهای یک نمایشگاه را ندارد. سالن ها یک تکه هستند و گاهی برای پیدا کردن دو ناشر باید دوبار سر و ته سالن را گز کنی. تهویه سالن جوابگوی حضوری اقشار پر جنب و جوش کتاب‌خوان، به ویژه در زوهای تعطیل، نیست و هوای داخل شبستان‌ها آدم را یاد متروی بعد از ظهر تهران می اندازد. همین باعث می شود هر بار که در مصلی به نمایشگاه کتاب رفته ام تا دو سه روز بدنم کوفته باشد و درد کند. فکر می‌کنم دلایل بالا آنقدر منطقی باشد که امسال هم از حضور در این رویداد بزرگ فرهنگی صرف نظر کنم(البته شاید برای شما هم همین اثر را داشته باشد!) شاید بهتر باشد به جای طمع به خرید کتاب، در خواندن کتاب همت بیشتری صرف کنیم. این طوری هم فرهنگمان بالاتر می رود، هم به بازار واقعی نشر مساعدت بیشتری کرده ایم و هم خودمان را از گزند عوارض جسمانی مثل خستگی و فشارهای همه جانبه و خفگی نگه داشته ایم. مطالب مرتبط: راهنمای نمایشگاه کتاب نمایشگاه کتاب و چند حاشیه
  • حیران

دو سالگی "در حیرت"

شنبه, ۷ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۸:۱۹ ق.ظ
امروز، هفتم اردیبهشت، روزی است که دو سال پیش اولین پست "در حیرت" را نوشتم. اگر بخواهم به زبان آدمیان بگویم امروز روز تولد "در حیرت" است. تولد دو سالگی اش. آن زمان ها دو عامل باعث شد به وبلاگ نویسی روی آورم. اول اینکه، بعضی اوقات موضوعی توجه ام را جلب می کرد و در اینترنت درباره اش به دنبال تحلیل یا مطلبی می گشتم. چیزی پیدا نمی کردم و پیش خود فکر میکردم: چرا کسی به این موضوع توجهی نشان نداده است و  از زاویه دیگری به آن ننگریسته است؟ بعد فکر میکردم کاش خودم چیزکی در این باره می نوشتم و به فضای وب فارسی محتوایی جدید اضافه می کردم. دوم اینکه، دائماٌ به خود می گفتم باید کاری کرد و نباید نسبت به وقایع جاری بی تفاوت بود. دو سال از اتفاقات سال 88 گذشته بود و دوستان و اطرافیان خود را که در آن دوران در اوج هیجان و فعالیت بودند منفعل و ناامید می دیدم. نمی خواستم من هم در آن فضا بمانم. حس میکردم باید قدمی، هر چند کوچک، در جهت حفظ و اشاعه فکر و عقیده ام بردارم. مجموع این دو عامل برایم انگیزه ای شد تا "در حیرت" را راه بیندازم. مدتی که گذشت، دوستم کوچه گرد هم همراهم شد تا بر اساس همین دو هدف وبلاگ را پیش ببریم. حالا پس از دو سال "در حیرت" نزدیک به 270 پست دارد. پست هایی که تقریباً تمام شان، خوب یا بد، زاییده فکر و قلم نویسندگان وبلاگ است و همین ارزش این وبلاگ را برایم دو چندان می کند. پست های "در حیرت" برآمده از دغدغه ها و علائق نویسندگان آن است. دغدغه هایی مثل ازدواج، مسائل اجتماعی و آنچه در میدان سیاست رخ می دهد. همچنین علاقه مندی هایی چون رسانه، سینما ، موسیقی و روانشناسی. به این ترتیب "در حیرت"، فراتر از جایی برای نوشتن، نموداری از دنیای ذهنی و فکری نویسندگان آن است. دنیای که مثل دنیای بقیه آدم ها پر از شادی، غم، ایده های ناب و فکرهای بچگانه است. اینک پس از دو سال، برای من هم "در حیرت" چیزی بیشتر از یک وبلاگ شده است. حالا می توانم درباره موضوعاتی که فکر میکنم یک سابقه برای خودم داشته باشم. می توانم گاهی نظرم درباره موضوعی را به پست های وبلاگم ارجاع دهم. می توانم ، با نگاه به گذشته، سیر فکر و حس و حال و روزم را درطول زمان دریابم. حالا "در حیرت" برایم شده جزئی از زندگی فکری ام. جزئی از هویتی که برای خودم قائلم. چنانچه اگر بخواهم خود را معرفی کنم می توانم از جایی یا گوشه ای از دنیای مجازی نام ببرم که در آن حضور دارم و نفس میکشم. فعالانه می نویسم و فکر و نظرم را رواج می دهم. در این مدت خوانندگان خوبی هم پیدا کرده ام. کسانی که با بعضی هایشان جز به واسطه وبلاگ نمی توانستم آشنا شوم. خوانندگانی که تک تک شان مهمانان وبلاگ هستند و حضورشان گرامی است. چه نظر بدهند چه نه. چه موافق باشند، چه مخالف. حتی آنانی که مخالف هستند را عزیزتر میدارم تا نکند فکر کنند فکر و عقیده و ایده متفاوتشان می تواند از شأن و احترمشان بکاهد. تا بیایند و با نظرهایشان من و شاید بقیه خوانندگان را آگاه تر کنند . به خطای خودشان یا پایداری بیشتر بر عقیده شان. امروز هفتم اردی بهشت است و باید سال سوم نوشتن در این وبلاگ را آغاز کنم. امیدوارم در این آغاز هم جز حیرتی از آنچه می بینم و می شنوم نداشته باشم و همچنان در جستجو باشم برای پرسیدن و دانستن بیشتر. تا جایی که روزی بیایم و صادقانه و با صراحت حرف همان حکیم یونانی را بگویم که تنها چیزی که دانسته ام این بوده است که هیچ چیز نمی دانم.
  • حیران

محاسبه مهریه به قیمت روز!

چهارشنبه, ۴ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۱۰ ق.ظ
یکی از بحث هایی ،که گاهی در خانه ما در میگیرد، قیمت روز مهریه است. مادرم مهریه اش به تومان بوده است و قیمت فعلی مهریه اش را فلان تومان می گوید. پدرم هم ،شوخی یا جدی، قمیت روز مهریه را پائین تر اعلام میکند. بعد هم هر دو می نشینند به محاسبه اینکه در آن سال سکه اینقدر بوده است و حالا اینقدر. دیگری حرفش را رد می کند و بر اساس ملک تغییر قیمت را لحاظ می کند. خلاصه این وسط برای من، به عنوان یک ناظر بی طرف، همیشه سوال بوده است که بالاخره قیمت واقعی یک مبلغی در سال های پیش الان چقدر است و چطوری چنین مقداری سنجیده می شود. دیروز در سایت تابناک خبری دیدم که به طور مختصر به چنین سوالی پاسخ می داد. با جستجوی بیشتر توانستم جزئیات لازم برای محاسبه مهریه به قیمت روز را به دست آورم. پاسخ از این قرار است که هر سال بانک مرکزی شاخص عمومی قیمت کالاها و خدمات را محاسبه می کند. نسبت این شاخص در حالا حاضر و سال های پیش  ضریبی می شود که مبلغی خاص در گذشته را به قیمت فعلی تبدیل می کند. در زیر لینک جدول شاخص بهای کالاها و خدمات از سال 1315 تا 1391 را آورده ام. نحوه محاسبه مهریه هم با مثال در آن توضیح داده شده است. امیدوارم، از این پس، با دانستن این مطلب بعضی بحث های زن و شوهری برای همیشه پایان داده شود. هر چند فکر می کنم برای خیلی ها، از جمله پدر و مادر من، همین کل کل و چانه زدن بر سر یک مسئله شیرین تر است از اینکه قیمت واقعی مهریه چقدر است! جدول شاخص بهای کالاها و خدمات عمومی پ.ن1: دیروز بعد از اینکه این روش را دانستم، دوره افتادم در اداره تا تکلیف همکارانم را روشن کنم و بدانند چقدر مدیون همسرانشان هستند. نتایج برای بعضی امیدوارکننده بود و برای بعضی هم نه! پ.ن2: متاسفانه وبلاگ وزین "شهروند دردمند" هم فیل.تر شد. وبلاگی که نه فحش می داد و نه مستقیما سران نظام را هدف گرفته بود. فقط مانده ام چقدر حلقه ی آزادی تنگ شده است که چنین وبلاگی را مسدود کرده اند. بعد هم می آیند شعار انتخابات آزاد و آزادی مطلق را سر می دهند.
  • حیران

آدم های ساده

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۰۵:۲۸ ب.ظ
آدمهای ساده را دوست دارم.همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند. همان ها که برای همه لبخند دارند.همان ها که همیشه هستند،برای همه هستند.آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛ عمرشان کوتاه است. بس که هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوءاستفاده می کند یا زمینشان می زند یا درس ساده نبودن بهشان می دهد. آدم های ساده را دوست دارم . چون بوی ناب “آدم” می دهند. . .
  • حیران