در حیرت

۱۴ مطلب در مهر ۱۳۹۰ ثبت شده است

روابط متقابل ایران و افغانستان

يكشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ
در این پست سعی در جواب دادن به این  سئوال را دارم با توجه به شرایط و روابط حاکم و فرصتها و تهدیدهای موجود، مسئولیتهای متقابل ایران و افغانستان در مقابل همدیگر چیست؟   به نظر من، ما و افغانستان دو پاره یک تنه واحد ایران زمین هستیم که جبر تاریخ از هم جدایمان کرده است. علاوه بر همجواری تاریخ مشترک، فرهنگ نزدیک به هم، دین و مذهب مشترک، شاید و از همه مهمتر زبان مشترک باعث ایجاد زمینه قرابت بسیار زیاد میان ما افغانستان شده است. از طرف دیگر یک سری عوامل سبب ساز بی رغبتی برای حساب باز کردن روی این روابط شده است :  فقر و فلاکت حاکم بر سرنوشت مردم افغانستان که مسائل زیر را باعث می شود: هزینه بسیار و منافع محدود توسعه رابطه برای ایرانایجاد امکان  استفاده ما از شرایط افغانستان در جهت منافع خودمان (و نارضایتی افغانستانی ها)سیل مهاجران افغانستانی که همواره با وجود منافع محدود منشا مشکلات اقتصادی و اجتماعی برای ما بوده است  نبود امید به آینده افغانستان،  حتی در دراز مدترویکرد ایدئولوژیک حاکمیت ایرانامکان دخالت گسترده عوامل ذینفع متعدد خارجی در امور افغانستان در این پست سعی در جواب دادن به این  سئوال را دارم با توجه به شرایط و روابط حاکم و فرصتها و تهدیدهای موجود، مسئولیتهای متقابل ایران و افغانستان در مقابل همدیگر چیست؟   به نظر من، ما و افغانستان دو پاره یک تنه واحد ایران زمین هستیم که جبر تاریخ از هم جدایمان کرده است. علاوه بر همجواری تاریخ مشترک، فرهنگ نزدیک به هم، دین و مذهب مشترک، شاید و از همه مهمتر زبان مشترک باعث ایجاد زمینه قرابت بسیار زیاد میان ما افغانستان شده است. از طرف دیگر یک سری عوامل سبب ساز بی رغبتی برای حساب باز کردن روی این روابط شده است :  فقر و فلاکت حاکم بر سرنوشت مردم افغانستان که مسائل زیر را باعث می شود: هزینه بسیار و منافع محدود توسعه رابطه برای ایرانایجاد امکان  استفاده ما از شرایط افغانستان در جهت منافع خودمان (و نارضایتی افغانستانی ها)سیل مهاجران افغانستانی که همواره با وجود منافع محدود منشا مشکلات اقتصادی و اجتماعی برای ما بوده است  نبود امید به آینده افغانستان،  حتی در دراز مدترویکرد ایدئولوژیک حاکمیت ایرانامکان دخالت گسترده عوامل ذینفع متعدد خارجی در امور افغانستان   با این وجود فرصتها و تهدیدهایی در روابط ایران و افغانستان وجود دارد. مهمترین فرصتها عبارتند از: ایران و افغانستان بدلیل نزدیکی های ذکر شده امکان بدل شدن به متحدان اقتصادی-سیاسی بسیار نزدیک و قابل اعتماد برای همدیگر را دارند.افغانستان بازار بزرگ و بکری برای بسیاری از محصولات ما می باشد،  که احتمالا قدرت رقابت دیگران با ما در آنها بسیار پایین است.ایران می تواند منشا خدمات فرهنگی، علمی و اقتصادی(تامین برق، گاز نفت) فراوانی در ایجاد زیر ساختهای آینده افغانستان باشد. کما اینکه جمعیت زیادی از مردم افغانستان تحصیلات اولیه و یا عالی خود را در ایران انجام داده اند. در این مورد ممکن است انگیزه همسایگان و توان افغانستان برای یاری رساندن به این کشور بسیار کمتر از ما باشد.   به هر حال به نظر می رسد در دراز مدت ایران تنها کشوری باشد که برای توسعه و رشد فرزند خود از خود مایه بگذارد و افغانستان تنها کشوری است که ایران می تواند بر روی دوستی و اتحاد با وی حساب کند. بنابراین به نظر ضروری می رسد که دو کشور بیش از این برای رشد و تعمیق روابط با یکدیگر سرمایه گذاری نمایند. با توجه به موقعیت استراتژیک دو کشور، که شاید اگر با هم جمع زده شوند یکی از استراتژیک ترین نقاط جهان باشند، نزدیکی بیشتر دو کشور و استفاده بیشتر آنها از فرصتهای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی یکدیگر و تعامل با حسن نیت بالاتر آنها با هم در دراز مدت منافع بسیار بزرگی را برای هر دو به ارمغان خواهد آورد. منافعی که قطعا در آینده نمی توان از آنها گذشت در حالی که استفاده از آنها در گرو سرمایه گذاری امروز ما و افغانستان است.
  • حیران

عاقبت ایران در برابر بهار عربی-2

يكشنبه, ۱۰ مهر ۱۳۹۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ
ما در محاسبات خود اشتباه کردیم. چرا که فراموش کرده بودیم که دستهای پنهانی همه جا حضور دارند. در جهان عرب بعد از بیش از دو سده حضور پر رنگ استعمار و یک سده اقتدار آمریکا، تنها انقلابی پیروز می شود که آمریکا بخواهد. اگر تونس به سرعت متحول شد و ارتش مصر بر مردم نشورید، بخاطر موافق نبودن اراده آمریکا بر مقابله ارتش با مردم بود. اگر قذافی تا مرز پیروزی رفت اما سر بزنگاه وارد مرحله شکست برگشت ناپذیر شد، بخاطر مداخله آمریکا و غرب بود. اگر هشتاد درصد شیعیان بحرینی حقشان را بخواهند و آمریکا صلاح نداند که حقشان باید داده شود، انقلابشان با وجود برتری مطلق عددی بی نظیر پیروز نمی شود. اگر آمریکا شکست علی عبدلله صالح را مساوری با گسترش سلطه القاعده در یمن بداند، در این صورت حتی اگر ماهها علی عبدلله صالح در یمن نباشد، باز هم انقلاب پیروز نمی شود. مرور این مشاهدات و مرور تاریخ این شبهه را  به ذهن ها می اندازد که جنگ تحمیلی که  با موافقت آمریکا شروع شد، نه با تدبیر، درایت و وقت شناسی ما که با ابتکار عمل آمریکا به پایان رسید و از آن بدتر اندیشه کابوس گونه ای که به ذهن انسان خطور می کند این است که اگر بی طرفی ارتش منجر به پیروزی انقلاب اسلامی در ایران شد، به دلیل موافقت ضمنی آمریکا با کنار رفتن شاه بوده باشد. اما اشتباه بزرگتر ما رویگردانی از حق بود. حق طلبی که سالها ما در سیاست خارجه مان بدان تظاهر می کردیم این بار در چشمان بسیاری از مردم جهان و حتی طرفداران داخلی ما ناگهان رنگ باخت. زمانی که ما جسورانه میان مردم سوریه و دولت بعثی دومی را برگزیدیم، در حقیقت منافع خودمان را به دفاع از حقوق پایمال شده مسلمانان سوری و در کل دفاع از حقوق مسلمین ترجیح دادیم و این مساله پایه مشروعیت ما را در عرصه امور خارجه  لرزاند و این مساله قطعا امری نیست که از چشمان مردم عرب پنهان مانده باشد. به هر جهت به نظر می رسد که این چهار روز ابتدای کار خواهند گذشت و به احتمال زیاد دولتهای عرب بعدی بیش از پیش تابع افکار عمومی کشور خود خواهند بود و به جای پیگیری منافع مشخص خود، ناچار به اقناع افکار عمومی نسبت به رفتارهای سیاست خارجه خود می باشند.  بنابراین به نظر می رسد در آینده نزدیک، رفتارها و مواضع ایران نسبت به مسائل کشورهای عربی و بطور خاص سوریه در درجه اول و همینطور رفتار ایران نسبت به مردم خودش(در شرایطی که تجربیات مشترکی میان مردم ما و کشورهای عرب بوجود آمده) در مرتبه بعدی،  منجر به اتخاذ مواضعی برخلاف میل ما توسط کشورهای عربی خواهد شد. آن هم در شرایطی که اگر زمانی دولتهای مزدور و دست نشانده عرب با ما مخالفت می کردند، این بار دولتهای مردمی و مستقل عرب از موضعی بر حق و اصولی با ما مخالفت خواهند کرد. موضعی که آنها را با غرب و امثال سعودی ها هم سو خواهد کرد و در نتیجه احتمالا اتفاقات جهان عرب بزودی منجر به تشدید انزوای ایران در عرصه بین المللی خواهد شد. مگر اینکه گذر روزگار ساختار حاکمیت ایران را با تغییرات جدی مواجه سازد.
  • حیران

عاقبت ایران در برابر بهار عربی-1

جمعه, ۸ مهر ۱۳۹۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ
ناگهان ورق برگشت. مرگ یک فرد ملتی را به تحرک وا داشت و یک انقلاب، امتی را بیدار ساخت. روزهای ابتدایی انقلابهای عربی_اسلامی بسیار شورانگیز و باور نکردنی بود. بن علی و سپس مبارک به سرعت خلع قدرت شدند و در یمن و بحرین و لیبی پایه های قدرت لرزید و سپس سوریه اضافه شد. ما هم بلافاصله واکنش دادیم. ریشه جنبشهای نو ظهور اینترنت محور، بدون رهبر را در انقلاب سی و دو سال پیشمان کشف کردیم. پیام دادیم و فتادگان را لگد زدیم. به نظر می رسید که همه چیز آرومه و به کام ما پیش می رود. اما یک پیش بینی غلط کارمان را خراب کرد. قرار بود سوریه به راحتی بر مخالفان مسلط شود و با تکیه بر ارتش و نیروهای اطلاعاتی و تجربیات ما همه چیز را به خوبی پیش ببرد. اما اینگونه نشد. بعثی ها همچون همتایان عراقی شان در سفک دماء زیاده روی کردند و پایه هایشان سست شد و رسوای جهان شدند. این مساله برای ما که برخلاف همه جا با استدلال واهیِ "رضایت اسرائیل از سقوط جباران بعثی"، از آل اسد حمایت کرده بودیم و برای خونریزان سوریه از آبرویمان هزینه کرده بودیم، گران تمام شد. آن هم به قیمت از دست رفتن مشروعیت مان در دنیای اسلام و در میان مردم عرب. آن هم برای ما که به "دیپلماسی عمومی" مان می نازیدیدم و پز می دادیم که "امروزه در دنیا دیپلماسی عمومی حرف اول را می زند" و افتخار می کردیم که در میان عوام عرب طرفدارانی داریم و کاپشن رؤسای ما مد روزشان است. اما چرا اشتباه کردیم و چه بهایی در برابر اشتباهمان خواهیم پرداخت؟ ادامه دارد....
  • حیران

در قرابت ایران و افغانستان

جمعه, ۱ مهر ۱۳۹۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ
صد و پنجاه وچهار سال پیش افغانستان از ایران جدا شد. این جدایی اگر چه دو سرنوشت جدا از هم برای این دو برادر رقم زده است، اما آنها را هنوز از هم بیگانه نساخته است. در واقع افغانستان ایرانی فقیر تر و عقب مانده تر است که بخاطر جدایی از بدنه اصلی نتوانسته است تحولاتی مانند جنبش مشروطه و انقلابهای پی در پی را تجربه کند و از آنجا که با جدایی از ایران از چاههای نفت نیز دور شد، از یک طرف بجای اینکه عرصه اصلی تاخت و تاز استعمار و امپریالیسم باشد، همیشه نقش حیات خلوت را ایفا کرده که هر از گاهی به بهانه ای به آن دست درازی می کنند و از طرف دیگر نتوانسته است سرمایه لازم برای بالابردن برخورداری از  رفاه و بهره مندی از تکنولوژی را فراهم کند و دولت های مرکزی بدون داشتن تکیه گاه مالی قابل اتکا نتوانسته اند ارتش مستقل قوی ایجاد کرده و بوروکراسی و اقتدار خود را به اندازه کافی گسترش دهد . به بیان صریحتر افغانستان همان ایران است ....  صد و پنجاه وچهار سال پیش افغانستان از ایران جدا شد. این جدایی اگر چه دو سرنوشت جدا از هم برای این دو برادر رقم زده است، اما آنها را هنوز از هم بیگانه نساخته است. در واقع افغانستان ایرانی فقیر تر و عقب مانده تر است که بخاطر جدایی از بدنه اصلی نتوانسته است تحولاتی مانند جنبش مشروطه و انقلابهای پی در پی را تجربه کند و از آنجا که با جدایی از ایران از چاههای نفت نیز دور شد، از یک طرف بجای اینکه عرصه اصلی تاخت و تاز استعمار و امپریالیسم باشد، همیشه نقش حیات خلوت را ایفا کرده که هر از گاهی به بهانه ای به آن دست درازی می کنند و از طرف دیگر نتوانسته است سرمایه لازم برای بالابردن برخورداری از  رفاه و بهره مندی از تکنولوژی را فراهم کند و دولت های مرکزی بدون داشتن تکیه گاه مالی قابل اتکا نتوانسته اند ارتش مستقل قوی ایجاد کرده و بوروکراسی و اقتدار خود را به اندازه کافی گسترش دهد . به بیان صریحتر افغانستان همان ایران است با سرمایه انسانی و منابع طبیعی بسیار کمتر و مانند کودکی است که سر یک دو راهی از مادر جدا شده است و هر چه در مسیر زمان پیش می رود فاصله خود را دور تر می کند.  دو ملت که تا صد و پنجاه سال پیش دو پاره یک تن بوده اند و  پا به پای هم مسیر تاریخ را پیموده اند و صفحات آن را با یک دست ورق زده اند. این مساله در مورد کشورهایی مانند آذربایجان و ترکمنستان نیز صدق می کنند که اگر چه اختلاف قومی و نژادی یکی از عوامل اصلی دوری ملتهای ایران و افغانستان شده است، در مورد این کشورها، تفاوت زبان عامل اصلی فاصله گرفتن  ملتها بوده است. ایرانیانی که پای به افغانستان می نهند همگی چهره ای قدیمی تر از وطن را مشاهده می کنند که غبار محرومیت چهره اش را گرفته و مصیبت جنگ تمام ناشدنی با باقی ماندگان عصر جاهلیت و نوادگان خوارج آنرا از نفس انداخته است. با توجه به آنچه گفته شد می توان جمع بندی کرد که اگرحساب اقوام پشتون را جدا کنیم باید بگوییم ایران تاریخ، فرهنگ و هویت افغانستانی ها است و از میان کشورهای اطراف ایران، افغانستان تنها کشوری است که تا این حد برای ایران قابل نزدیک شدن و دوستی است.  چه می شود کرد که این فرزند، گرفتار شدیدترین شکل فقر، نزاع داخلی و بی سوادی در مقیاس جهان است. چه کنیم که مادر خود نیز از این بیماریها در رنج است و غرق در اختلافهای داخلی و نزاعهای خارجی و تحریمها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی بی پایان، سی سال است که تنها به زنده نگاه داشتم سیستم ناظم موجود فکر می کند و هنوز پس از سالها نمی تواند لحظه ای از کابوس تغییر سیستم سیاسی درآید و به جای تلاش بی وقفه برای برطرف کردن تهدیدهایی که به دست خود ایجاد کرده، به چیزهای دیگری هم فکر کند. مشکلات بی شمار افغانستان و مخصوصا مشکل مهاجرت و مشکلات مهاجران سبب ساز بی رغبتی افکر عمومی ایرانیان نسبت به افغانستان شده است. اما با توجه به مسائل ده سال گذشته، میان تاجران، صنعتگران و سیاستمداران ما، افغانستان یک فرصت بسیار بزرگ برای ایران محسوب می شود. مخصوصا که با توجه به قرابتهای ذکر شده  ایران می تواند به یکه تاز بی بدیل عرصه اقتصاد  و فرهنگ افغانستان بدل شود. مساله فرصتها و تهدیدهای افغانستان برای ایران موضوعی است که به یاری خدا در پست بعدی به آن خواهیم پرداخت.
  • حیران