سنگی برای آخرین پست زندگی
سه شنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۱۴ ق.ظ
بیشتر کسانی که
وبلاگ مینویسند، حتی آنهایی که اهل کپی و پیست هستند، مینویسند برای
آنکه اثری از خود در این دنیا باقی بگذارند. اینان با نوشتن، فکرها و
احساسات خود را ثبت میکنند و آن را از طریق کلمات و روی یک صفحه متنی با
دیگران به اشتراک میگذارند. من هم از این قائده مستثنی نیستم. مینویسم تا
حرفهایم را با بقیه در میان بگذارم و از دنیای خودم به دیگران پیغامی
برسانم. اما مدتی است این فکر در ذهنم افتاده است که آخرین کلمات و
جملههایی که از من در صحنه این دنیا ثبت میشود کجاست؟ آن آخرِ کار کدام
صفحه است که نام من رویش حک میشود و جایی است که میتوانم از خود چیزی،
اثری یا حرفی ثبت کنم.
برای من
که آدمی معمولی هستم و بعید میدانم، حداقل در این لحظه، اثری جاودان از
خود به یادگار بگذارم پاسخ ساده است: سنگ قبر آخرین صفحهای که نام آدم رویش
نوشتهای و نامی از او ثبت میشود. برای بعضی شاید آوردن اسم سنگ قبر هم
ترسناک باشد و حالشان را بد کند. خوب حق هم دارند. ترس دارد و دل آدم را
میلرزاند. اما از مرگ بترسیم یا نه، روزی گریبانمان را میگیرد و آش کشکی
است که پای همهمان حساب میشود. پس خوب است که به فکر آن جملات و کلمات
واپسین هم باشیم و همین حالا که زندهایم برایش کاری کنیم. خیلیها هم
هستند که فکر این چیزها را نمیکنند، یا اصلا برایشان مهم نیست. خوب در این
صورت رایجترین عبارات و جملات را روی سنگ حک میکنند، عباراتی به سلیقه
بازماندگان و دیگران.من ترجیح
میدهم از دسته اول باشم و خودم محتوا و متن روی آن سنگ را مشخص کنم. این
جوری انگار آخرین پست زندگیام را پیش پیش نوشتهام و وقتی کسانی گذرشان به
خانهی آخرم برسد چیزی دارند که بخوانند. اینطوری حوصلهشان هم سرنمیرود و
از آمدن به دیار مردگان چیزی با خود به دنیای زندگان میبرند. شاید همان
نوشته به دردشان بخورد و از سکوت و سردی مرگ به خودشان بلرزند و بهتر زندگی
کنند. شاید هم دلشان بخواهد آن نوشته را بیشتر بخواهند و اینطوری بیشتر به
آنجا سر بزنند.با اینکه کپی
پیست را کار درستی نمیدانم، بد هم نیست که در آن آخرین فرصت نوشتن و
خوانده شدن، حرفهای آدم بزرگی را کپی کنم. آخر آدمهای بزرگ حرفهای مهم را
راحتتر میگویند و هر چه تو بخواهی با تمام هنر و تجربه و شعورت چیزی
بگویی به خوبی آنها نمیشود. فکر میکنم ایده بدی نباشد که بگردم و تا
فرصت هست از بین شعرها و جملاتی که میبینم یکی را انتخاب کنم برای حک شدن
روی آن سنگ. تازه این خودش تبلیغ آن شخصیت هم میشود و اگر کسی به اصلش
مراجعه کند بهره بیشتری میبرد.اما
همه اینها یک مسئولیتی هم روی دوش خودم میگذارد. اینکه نباید تفاوت
زیادی با آن نوشته داشته باشم. باید یک جورهایی خودم هم معتقد به آن جملات
باشم و در زندگی ام به آنها عمل کرده باشم. در غیر این صورت حرفم را کسی
باور نخواهد کرد. هر کس بیاید و آن جملهها را بخواند پوزخندی میزند و یاد
این برنامههای تلویزیونی میافتد که مجری یا واعظ حرفی میگوید و ناراستی
از چهرهاش پیداست. این یکی دیگر کار را سخت میکند. راستش عمل به حرف
مهمی، آن هم حرفی برای آخرین صفحه زندگی، سخت است. در حرف ممکن است خیلی
چیزها درست باشد و قشنگ، به پای عمل که میرسد تازه عیار آدم مشخص میشود.
آن آخرین نوشته باید با جهت زندگی صاحب آن سنگ یکی باشد.با
این نگاه، انتخاب آخرین نوشته یک نفر انتخاب اولین قدمهای راهش در زندگی
است. راهی که همهاش را بتوان در عباراتی زیبا خلاصه کرد و در معرض دید
دیگران گذاشت تا بخوانند. زندگی خیلیها اصلاً جهتی ندارد که بخواهند آن را
ثبت کنند. انتخاب راهی پر افتخار در زندگی و استقامت در آن کار آسانی
نیست. هر چند که ممکن است و نباید برای پیمودنش، یا پیدا کردنش نا امید
بود.با همه این حرفها هنوز
باید بگردم و زمان بگذارم برای آن آخرین نوشته. خدا کند که فرصت کافی داشته
باشم تا ان آخرین پست را بنویسم و حداقل برای مدت طولانی که نیستم، چیزی
ارزشمند و روشنگر را برای خواندن دیگران ثبت کنم. ان هم روی سنگی که آخرین
صفحه سفید برای نوشتن آدمها است.پ.ن1: از دوستانی که این پست را می خوانند می خواهم اگر تا به حال به این موضوع فکر کرده اند، یافته هایشان را با من و دیگران در میان بگذارند.پ.ن2: تا 15 اسفند مشغول یکی دو کار هستم که باید زودتر انجامشان دهم. برای همین، فاصله بین پست ها طولانی تر شده است و احتمالا از این به بعد بتوانم هر هفته یک پست بگذارم.پ.ن3: یکی از دوستان نظر خوبی گذاشته اند با این مضمون که نه تنها آن جمله آخر بلکه هر جمله و نوشته ای در زندگی ما مهم است و جایی ثبت می شود. حرفش درست است. گاهی یک جمله زندگی آدمی را دگرگون می کند و آن را رو به صلاح یا خرابی پیش می برد.مطالب مرتبطچگونه دنیا را جای بهتری برای زیستن کنیم؟ (دانلود کلیپ Give A Little Love)در انتظار مرگ، برای زندگیبازی زندگی
- ۹۲/۱۱/۰۸