ریشه یابی توهین ایرانیان به مسی و لیما
شنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۲، ۰۷:۴۵ ق.ظ
بعد از قرعهکشی جام جهانی 2014 و همگروهی تیم ملی ایران با آرژانتین، دو واکنش مرتبط با هم از سوی عدهای از ایرانیان در فضای مجازی بروز کرد. اولی مربوط میشد به «لیونل مسی» نابغه فوتبال دنیا و مهاجم آرژانتین و دومی هم به «فرناندو لیما»، مجری بزریلی مراسم قرعه کشی. ماجرا از این قرار بود که بلافاصله پس از قرعهکشی، تعداد زیادی از ایرانیان به فیسبوک سر زدند و صفحات شخصی این دو نفر را پر کردند از نظرات فارسی و انگلیسی. به طوری که در دو روز تعداد نزدیک به 40 هزار نفر در صفحه فیسبوک مسی نظر گذاشتند و در تمام پستهای اخیر صفحهی فرناندو لیما چیزی جز نظرات ایرانیان به چشم نمیخورد. در این بین، آنچه مایه تعجب و تأسف همگان شد محتوای این نظرات بود که اکثراً حاوی توهین، ناسزا، و جملات نامؤدبانه بود. هر چند پس از رسانهای شدن این اتفاق ایرانیان زیادی به صفحه فیسبوک این دو سر زدند و به بیانهای مختلف از آنها عذر خواستند و دلجویی کردند، تعداد زیاد نظرات توهینآمیز را، آن هم از جانب قشر جوان و آشنا به فناوری، نمیتوان نادیده گرفت. هنوز هم پس از گذشت یک هفته از آن مراسم و پیامدهایش، بحث دربارهی توهین و ناسزاگویی دستهجمعی و هماهنگ برخی از مردم در رسانهها ادامه دارد. به راستی چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟ آیا این اتفاق، پدیدهای گذرا و ناشی از احساسات عدهای جوان بوده است یا ممکن است پدیدهای اجتماعی بوده باشد که باز هم تکرار شود؟
عدهای در تحلیل این پدیده برچسب اراذل را به افرادی زدند که در فیسبوک نظرات توهینآمیز نوشتند و به این طریق آسانترین راه را برای تحلیل ماجرا پیدا کردند. به عقیده نویسنده اما، این افراد از جنس همان مردمی هستند که هر روز در کوچه و بازار با آنها مواجه میشویم. همان مردمی که در استادیومها فحشهای آبدار نثار داور و مربی و بازیکن میکنند. همان مردمی که در هنگام رانندگی بر سر مسائلی کوچک مرافعه راه میاندازند و یقهی هم را میگیرند. همان آدمهای معمولی که با حرکاتی ناگهانی و بیاراده، خبرساز صفحات حوادث روزنامهها میشوند. تمام این پدیدهها شکلهای متفاوت بروز روحیهای است که در سالهای اخیر در میان مردم عادی تقویت شده و اکنون گستردگی به ابعاد مسئلهای اجتماعی یافته است. روحیهی «پرخاشگری» که در استادیومها، کوچه و خیابانها، و فیسبوک همه جا حضور دارد و فقط شکل بروز و ظهورش متفاوت است. این روحیه چنان در میان ایرانیان جا خوش کرده است که در بسیاری از مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ورزشی میتوانیم ردپای ان را ببینیم.
پرخاشگری اما در کجا ریشه دارد؟ در روانشناسی اجتماعی در پاسخ به این سوال فرضیهای را پیش میکشند به نام ناکامی-پرخاشگری. بر اساس این فرضیه «وقتی راه دستیابی به هدفی بسته باشد پرخاشگری در افراد تقویت میشود و آنان انگیزهای برای آسیبرسانی به شی یا شخص ناکامکننده پیدا میکنند. گاهی که ناکامی خاستگاهی مبهم و ناملموس داشته باشد، افراد به دنبال محملی برای ابزار خشم خود برمیآیند تا هیجان منفی خود را نثار آن کنند .» به سخن دیگر، افرادِ ناکام سعی میکنند احساس منفی حاصل از نرسیدن به خواستههای خود را متوجه بیرون کنند و آدمهای اطراف یا عوامل محیطی را آماج خشم و عصبانیت خود قرار دهند.
از این منظر میتوان واکنش عدهای از مردم را نسبت به خانم مجری مراسم قرعهکشی فهم کرد. برای این عده از مردم، تماشای مراسم قرعهکشی بسیار مهم بوده است و تنها امکان تماشای آن را از رسانهی ملی داشتهاند. وقتی بر اساس آئیننامه صداوسیما و نوع لباس مجری از دیدن آن محروم شدهاند، خانم مجری را هدف ناراحتی و خشم ناشی از محرومیت خود قرار دادهاند. آنان با استفاده از شبکههای مجازی راهی آسان برای ابراز خشم خود پیدا کردهاند و در اقدامی دستهجمعی صفحه فرناندو لیما را پر از کلمات و جملات توهینآمیز کردهاند.
توهین به مسی را هم از همین زاویه میتوان تحلیل کرد. ایرانیان به فوتبال علاقه ویژهای دارند و نسبت به رویدادهای آن حساس هستند. چنانچه برای عدهی زیادی از مردم، فوتبال، چه در قالب تیم ملی و چه در قالب تیمهای باشگاهی، جزئی از هویت آنان به حساب میآید. آنان دوست دارند تیم ملی فوتبال کشورشان نه تنها در آسیا بلکه در جهان بدرخشد و جزء برترین تیمهای دنیا باشد. چرا که به این طریق احساس افتخار میکنند و به خود میبالند. در واقعیت اما، تیم ملی ایران تنها یکی از بهترین تیمهای آسیایی است و در سطح بینالمللی حرفی برای گفتن ندارد. همگروهی ایران با تیم قدرتمندی مثل آرژانتین این تضاد را در بین فوتبالدوستان پررنگتر کرده است و احساس تلخ ناکامی را در آنان برانگیخته است. آنها از یک طرف خواهان پیروزی ایران در برابر آرژانتین هستند و از طرف دیگر میدانند این پیروزی ناممکن یا بسیار سخت است. چنین احساسی از ناکامی به پرخاشگری در برابر بهترین بازیکن این تیم، لیونل مسی، منجر شده است. آن عده که در صفحه مسی، نظرات توهینآمیز گذاشتهاند هیجان تلخ حاصل از شکست محتمل تیم ملی ایران را بروز دادهاند و به این طریق از تلخی آن کاستهاند.
نکتهی دیگری که در این بین مهم است شدت واکنش ایرانیان به چنین ناکامیهایی است. ممکن است در کشورهای دیگر هم اتفاقاتی مثل باخت تیم ملی فوتبال یا ندیدن مراسمی مهم رخ دهد، اما واکنش مردم در قبال آن این قدر شدید نیست. در اینجا باید به یافتهی دیگری در فرضیهی ناکامی-پرخاشگری اشاره کرد. بر اساس این نظریه، پرخاشگری خاصیت جابهجایی دارد. به این معنی که اگر شما در شغل خود موفق نباشید و در معرض انتقاد رئیس و همکاران خود باشید، احساس ناکامی میکنید و خشم ناشی از آن را در زندگی شخصیتان هم دخالت خواهید داد. اگر بخواهیم این یافته را درباره تحلیل رفتار عدهای از مردم به کار بریم باید بگوییم کسانی که در زندگی شخصی، تحصیلی یا شغلیشان ناکام باشند بیشتر احتمال دارد که در برابر اتفاقات جزئی واکنشهای پرخاشگرانه شدید نشان دهند. به عبارت دیگر، ناکامی در عرصههای دیگر زندگی به پرخاش در مسائل جزئی منجر میشود و شدت واکنشها را افزایش میدهد. پس شاید قابل فهم باشد که چرا جوانان ایرانی این چنین منسجم در فیسبوک ظاهر شدهاند. آنان از مجموع شرایط و زندگی خود راضی نیستند و این نارضایتی در اتفاقی مثل قرعهکشی جام جهانی جهت مییابد و با شدت بروز مییابد.
به همین ترتیب، میتوان بسیاری از پرخاشگریهای جامعهی ایرانی را، در شکلهای متفاوتش، شناخت و توجیه کرد. آنچه پس از قرعهکشی جام جهانی برزیل رخ داد تنها یکی از شکلهای بروز پرخاشگری از جانب ایرانیان بود. اینترنت و شبکهی مجازیِ مثل فیسبوک محملی شد تا این خشم به آسانی ظاهر شود و در رسانهها و در میان مردم عادی مورد توجه قرار گیرد. راه جلوگیری از تکرار چنین اتفاقاتی ایجاد محدودیت بیشتر در دسترسی به شبکههای مجازی یا برچسب زنی به کاربران فیسبوک نیست. باید ریشههای عمیق پرخاشگری را، در میان مردم و جوانان، شناخت و سعی در پیشبینی زمینههای ایجاد و نحوه بروزش کرد. این بار پرخاشگری عدهای از ایرانیان تنها بروزی مجازی یافت و باید نگران و دلواپس زمانی بود که زنجیره ناکامی-پرخاشگری در دنیای واقعی بروز یابد و به خسارتها و پیامدهای بدتری بیانجامد.
- ۹۲/۰۹/۲۳