در حیرت

معرفی رشته پزشکی از زبان دانشجوی پزشکییکی از مطالب پر بازدید این وبلاگ، راهنمای انتخاب رشته و تستی برای سنجش علائق و استعدادهای تحصیی و شغلی است. به همین مناسبت یکی از خوانندگان وبلاگ مطلبی درباره رشته پزشکی فرستاده است. ایشان خود، دانشجوی پزشکی هستند و همین مطلب شان را دقیق و مستند به مثال های واقعی کرده است. خواندن مطلب ایشان را به کسانی که علاقه مند به رشته پزشکی هستند توصیه می کنم. حتی اگر کسی از اطرافیانتان هم چنین قصدی دارد، این مطلب را بخوانید و برایش خلاصه اش را تعریف کنید.از کودکی دوست داشتم پزشک شوم. همیشه دنبال میکروسکوپ بودم برای دیدن جزییات بدن حیوانات وعلاقه‌مند به کتاب های علمی کودکان. وقتی دبیرستان رفتم علاقه زیادی به زیست‌شناسی داشتم و رشته‌ی تجربی را انتخاب کردم. فیزیک و ریاضی را هم با علاقه دنبال میکردم ولی زیست شناسی برایم دنیای دیگری داشت. نمی دانم لقب پزشک و دید مثبت دیگران به این رشته و جایگاه مثبت اجتماعی آن چقدر در تصمیم من نقش داشت ولی هرچه که بود علاقه قلبی ام را نمیتوانم انکار کنم. آن زمان تمایل زیادی به کاوشگری و آگاهی از قسمتهای مختلف بدن انسان داشتم و واقعاً از مطالعه دروس مربوط به بدن انسان لذت می بردم.کمتر در مهمانی ها وخوش گذرانی های خانوادگی و فامیلی شرکت می کردم و اغلب کتاب به دست بودم تا بتوانم رتبه خوبی در کنکور سراسری به دست بیاورم. فکر می کردم رویای کمک کردن به همنوعانم در کنار این لذاتم،تنها با ورود به این رشته میسر می شود.این مطلب را هفته ها پیش نوشتم ولی آن را امروز برای کسانی منتشر میکنم  که مثل من آرزوی ورود به این رشته را دارند، تا لااقل با آگاهی انتخاب کنند. قداست طبابت را نمی خواهم زیر سوال ببرم ولی بد نیست قبل از انتخاب این رشته شرایط کاری و تحصیلی آن را بدانید.این نوشته نظرات شخصی کسی است که علاقمند به طبابت بوده و هست واکنون در متن کار است.ابتدا بهتر است مراحل تحصیلی این رشته را در ایران به اختصار برای دوستان غیر پزشکم توضیح دهم.رشته پزشکی در ایران در مجموع بین هفت تا هفت و نیم سال از بهترین سالهای زندگی شما را می گیرد وپس از اتمام تحصیل، شما دارای مدرک دکترای پزشکی عمومی هستید،یعنی تازه در ابتدای کار!به طور کلی و به غیر از درنظر گرفتن یکی دو دانشگاه خاص، مراحل تحصیل شامل  4قسمت است:مرحله اول که از دو سال و نیم تشکیل شده، علوم پایه نام دارد که شامل دروس  کلی و غیر بالینی ومرتبط با سیستم های مختلف بدن انسان است.پس از طی این دوره،شما باید امتحانی کشوری با همین نام بدهید و نمره حد نصابی را برای ورود به مرحله بعد بگیرید.خوان دوم فیزیوپاتولوژی نام دارد که شامل مطالعه بیماریهای طب داخلی است و درسهای آن معمولا بصورت فشرده و هر درس طی دو هفته ارائه میشود که در پایان هر دوره امتحان همان درس هم گرفته میشود.پس از این دوره شما وارد دوره کارآموزی یا استاجری می شوید که شامل وارد شدن به بخش های مختلف و سر و کله زدن با بیماران و مثلا کار یاد گرفتن است و نهایتا هم خوان آخر که شامل دوره کارآموزی یا اینترنی است که باید حسابی ورزیده شوید!!ازهمان زمان علوم پایه، مانند خیلی از رشته های دیگر بسیاری از واحدهای درسی هیچ ارتباطی به رشته شما ندارند و این دوره می تواند خیلی  خیلی خلاصه تر و محدود به درس هایی مثل فیزیولوژی،بیوشیمی و پاتولوژی باشد. نقدی که بر این دوره دارم این است که درس های بی فایده  وخسته کننده زیاد است و کسی نیست که یک کلام شما را راهنمایی کند چه طور باید این کتاب های حجیم را به خاطر مبارک بسپارید. ناسلامتی شما از دبیرستان وارد دانشگاه شده اید و حداکثر حجم کتاب هایتان 300- 400 صفحه بوده که تازه خط به خطش به شما تدریس می شده!ازمزایای دیگر این دوره!! سرازیری موجهای امید از سوی سال بالایی ها و اساتید محترمی است که روزگاری در جایگاه شما بوده اند و ماشاءالله یکی از دیگری راضی تر!دوره فیزیوپاتولوژی شامل مباحث مهم و سرنوشت سازی در تعیین سرنوشت سواد شماست و دوره سختی از جهت حجم بالای مطالعات و زمان محدود است. در این دوره شما را با هاریسون تنها می گذارند.البته اساتید با روحیه و روحیه دهنده در تمام مراحل کار شما را همراهی می کنند. نگران نباشید!دوران استاجری دورانی است که من واقعا شوق زیادی برای ورود به آن داشتم ولی این شوق و ذوق دیری نپایید!از آنجا که شما در این مرحله در سلسله مراتب پزشکان و متخصصان کف! و در پایین ترین مقطع محسوب می شوید،توقع احترام از کسی نداشته باشید.این دوره دوره آزمون و خطاست و حرف شنیدن از اسااتید محترم و رزیدنت ها و خدمه و کارکنان بخش که چه قدر کند هستید و دست و پا گیر!اساتید باحوصله هم که وقتی برای آموزش شما ندارند. تعداد انگشت شماری از اساتید و رزیدنت ها پیدا میشوند که حال آموزش دادن داشته باشند.بیمارستان های دولتی این قدر شلوغ و پرمراجع است که دیگر وقتی و وجدانی!برای دردسر آموزش دادن شما نمی ماند!در این قسمت هم خودتان هستید و دنیای مطلب! در این دوره هم مثل دوران قبل،تنهایی و حجم بالای مطالب  عناصر مشترکی هستند که دست از سر شما برنمی دارند.بطور خودمانی،اوضاع مثل دوران کنکور است.تنهایی شما با کتاب پر می شود و حالا حالا ها از تفریح و جمع های خانوادگی و زندگی عادی محرومید!در این دوره به دلیل حجم بالای مطالب نیاز به مطالعه زیادی دارید و امان از روزی که بر بالین بیماری سوالی از شما بپرسند که جوابش را نمی دانید یا فراموش کرده اید. سیل "تو هیچی نمیشی!" بر شما سرازیر می شود و نمی دانید چه حس بدی است که فکر کنید همه وقتتان را روی چیزی می گذارید که نتیجه مطلوب را هم از آن نمی گیرید.راستش من قبل از کنکور اعتماد به نفس بالاتری داشتم،ولی حالا از ترس این برخوردها حتی اگر جواب سوالی راهم بدانم،کمتر لب به سخن باز میکنم!پس از طی این دوران شیرین،به ماه عسل داستان می رسیم!کلیه دروس استاجری و فیزیوپاتولوژی در امتحان کشوری پره اینترنی یا پیش کاروزی مورد سوال قرار میگیرد ومجوز ورود به مرحله بعد،کسب حد نصاب مجدد است.با کسب مجوز، آغوش های گرمی انتظار شما را می کشد و این دوران باشکوه و خاطره انگیز آغاز می شود!همچون دوره های قبل،عزت و احترام و درک و شعور و شخصیت شما برای کمتر کسی اهمیت دارد و در این دوره مسئولیت خطیر پرونده نویسی و انجام خرده فرمایشات بالا دستی ها بر عهده شماست!در این دوره  شما موظف به اقامت شب هایی از هر ماه،حداقل 8وحداکثر 15،در هتل پاویون! هستید و بسته به بخش مربوطه،رسیدگی به بیماران و ویزیت آنها در مرحله اولیه و پیگیری ها بر عهده شماست. در این دوره که من آن را بدترین دوره می دانم، بی خوابی و خستگی و قدرناشناسی کادر درمانی و بالا دستی ها و عزت و احترام ملت شریف! از مهم ترین معضلات است و هرکس به بهانه حجم بالای کار خود را به مجاز به انجام هر رفتاری و به زبان آوردن هر سخنی می داند و شما که با اهرم نمره تحت فشار هستید،مجبور به صبر و سکوت در برابر این گونه رفتارهایید.من فکر می کردم این دوره به من کمک می کند تا بتوانم تجربه ای کسب کنم و به هم نوعانم بیشتر خدمت کنم ولی در عمل می بینم نظام آموزشی پزشکی به حدی ضعیف است که مدام به فکر درست بودن پرونده ها از دیدگاه قانونی هستند تا کار یاد گرفتن شما و سلامت بیمار.شما بیشتر در نقش یک میرزابنویس بله قربانگو هستید تا یک پزشک.دوستانم نمی خواهم شما را بترسانم ولی محیط بیمارستان و مجموعه علوم پزشکی، محیطی سرشار از بی نظمی است که اثر این فشار و بی نظمی ها،بر روح و روان و سلامت کادر درمانی به وضوح مشخص است. نمی گویم همه بداخلاق و عنق اند ولی خود شماهم وقتی پس از 18-19ساعت کار و سر وکله زدن با بیمار  و همراه و آقا بالا سرها تازه می خواهید چشم روی هم بگذارید و استراحت کنید،باید با تماس تلفنی که فلان بمار فلان مشکل را دارد از خواب بیدار بشوید، خیلی باید شکیبا باشید که بتوانید برخورد شایسته ای با پرسنل و بیمارتان داشته باشید.قبل از انتخاب رشته خوب فکر و تحقیق کنید. این رشته سال به سال سخت تر می شود و مسئولیتش بیشتر و شما هر سال خسته تر از سال قبل. ضمنا شما با جان مردم سر و کار دارید،گاهی سلامت روان آنها و پاسخ به درمانشان به رفتار و نوع برخورد شما وابسته است.خوب  چشمانتان را باز کنید و ببینید آیا تحمل این همه مشقت و تعهد و مسئولیت را دارید؟ اگر این راه را بروید و خوب نباشید اول به خودتان و عمر و جوانی تان خیانت کرده اید و بعد به بیمارانتان.من هنوز پزشکی را دوست دارم ولی حقیقتا آرمانها و تصوراتم فراتر از چیزهایی است که با آنها مواجهم.مطالب مرتبط:تست سنجش علائق شغلی و تحصیلی هالندچه رشته ای برای من مناسب است؟ (راهنمای انتخاب رشته)
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی