در حیرت

ترکیه گردی

جمعه, ۱۷ خرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۲۷ ق.ظ
همیشه وقتی دفترچه ای را گم می کنم حس میکنم قسمتی از وجودم را از دست داده ام. حالا در سفری خارج از ایران این اتفاق برایم افتاد. در چند روز این سفر خاطراتم را نوشتم و حالا دیگر در دستم نیست. اگر پولم را گم کرده بودم این مقدار حسرت نمی خوردم. در تمام این مدت سیاری از فکرهایم را نوشتم تا از سفرم به یادگار بماند. حالا فقط می توانم انهایی که به یاد دارم رادوباره بازنویسی کنم.  اکنون در استانبول هستم و شب به سمت تهران حرکت خواهم کرد. اینجا محله ای دارد به اسم اکسارای . ایرانی های زیادی در این محل رفت و امد می کنند. اولین روز حضورمان در ترکیه هم به این محل امدیم. یک ایرانی اهل گنبد بهمان ادرس داد و توصیه کرد به هیچ ایرانی اعتماد نکنیم. امروز هم وقتی برای گرفتن بلیط امدیم جز کسانی که پول را می شناسند و به یک غریبه به چشم طعمه نگاه می کنند ندیدیم. در این سفر اتفاقات ریز و درشت زیادی افتاد. ما در بطن اعتراضات جوانان ترکی حضور داشتیم. یک شب در فرودگاه خوابیدیم. در مراسم سماع فرقه مولویه شرکت کردیم و شبی را مهمان جوانی ترکی که پزشکی می خواند بودیم.  همه این روزها ترکیه و مردمش را بی واسطه فهمیدیم. با زبان ایما و اشاره ادرس پرسیدیم و از محله ای به محله دیگری رفتیم. حالا به اخر سفر رسیده ایم و چند ساعت دیگر به تهران می اییم. شاید گم شدن دفترچه ام فرصتی باشد تا خاطرات و دانسته هایم را به صورت دیجیتالی بنویسم و انها را در اینجا ثبت کنم. این طور نه فقط برای خودم که برای دیگران هم حفظ می شود.
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی