در حیرت

درباره انتخابات

چهارشنبه, ۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۹:۳۵ ق.ظ
اول: هاشمی در سال 68 در نتیجه جایگاه طبیعی اش در نظام رئیس جمهور شد و با توجه به نقش و جایگاهش در انقلاب و جنگ. در حالیگه خاتمی و احمدی نژاد هرکدام گفتمانی مطرح کردند و طرح گفتمان جدید باعث پیروزیشان در انتخابات شد. حال اگر  اینبار هاشمی رئیس جمهور شود باز هم بدون طرح گفتمان وارد عرصه شده است و با شخصیت و سابقه و آبروی سیاسی خود و با تکیه بر دیدگاه مردم نسبت به وی.   دوم: همچنان پس از گذشت سی و پنج سال از انقلاب، بازیگران عرصه سیاست کشور محدودند به آنهایی که از همان ابتدا بوده اند(مانند رهبری، هاشمی، خاتمی و....) و جوانان نسل اول انقلاب(احمدی نژاد و قالیباف ...). هر چه پیش می رویم شخصیت های سیاسی که امکان کسب اقبال مردم را دارند محدود می مانند و بازی همچنان میان همانها که بوده اند ادامه پیدا می کنند.  البته ممکن است حذفهای گسترده رخ دهد، اما هر چه پیش می رویم تنوع شخصیت ها کم می شود و اگر کسی هم به جمع رجال سیاسی کشور اضافه می شود تنها از یک جریان سیاسی اضافه می شود.   سوم: مهمترین شخصیتهایی که در ایران شانس رای آوری دارند عبارتند از هاشمی، خاتمی، احمدی نژاد و میرحسین موسوی. من این واقعیت را اینگونه تفسیر کنم که بیش از اینکه برنامه مندی، لیاقت و کاردانی مشخص کننده این باشد که چه کسی امکان رای آوری دارد، این مساله که چه کسی شانس نمایش داده شدن به مدت طولانی در رسانه ملی را دارد و چه کسی اختیار توزیع پول نفت را داشته است تعیین می کند که کدام شخصیت سیاسی بیشتر از اقبال مردم برخوردار باشد. و به تعبیر دیگر در ساختار سیاسی ایران کسی که بیرون حاکمیت باشد امکان اینکه بتواند جایگاهی در میان افکار عمومی برای خود باز کند نخواهد داشت.    چهارم: حضور احمدی نژاد در جایگاه ریاست جمهوری و نتایجی که کسب کرد منجر به اثبات این مساله شد که عملا مهمترین نظارتی که بر قوه مجریه وجود دارد همان تایید صلاحیت اولیه است. اگر کسی از این فیلتر رد شد و رای هم آورد، دیگر می تواند فعال مایشاء باشد و هر آنچه از تخلف و.... در کارنامه وی باشد، باز هم "بنا به مصالحی" هیچ کس جلودارش نیست و نه از مجلس و نه از هیچ نهاد نظارتی هم در این باب آبی گرم نخواهد شد. از طرفی وقتی حساب کتاب می کنیم این تنها فیلتر موجود یعنی همان شورای نگهبان تا بحال از شش رئیس جمهوری که تایید صلاحیت کرده است، یکی شان شهید شد و عاقبت به خیر، دیگری رهبر شد و ناظر بر شورای نگهبان و مابقی تو زرد از آب در آمدند. یا  بی کفایت از آب در آمده اند، یا مفسد اقتصادی شده اند، یا فتنه گر و یا منحرف از مسیر انقلاب. در نتیجه می توان با قاطعیت گفت که ساختارسیاسی ایران توان کافی برای نظارت بر قوه مجریه وجود ندارد.
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی