در حیرت

کمای ذهنی

سه شنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۲، ۰۶:۲۸ ق.ظ
مدتی است دچار کمای ذهنی شده ام. فکرم و ذهنم خالی از ایده و فکر شده است. با دفترچه ام قهر کرده ام. دستم به نوشتن نمی رود. ذهنم آشفته است و هر چه می خواهم روی موضوعاتی تمرکز و درباره شان فکر کنم نمی توانم. شنیده ام آدم هایی که به کما می روند اعضایشان را به دیگران می بخشند. نمی دانم اما اعضای داخلی و سالم یک ذهن به کما رفته چه ها هستند و به درد چه کسانی می خورند. شاید برای چنین آدمی فقط قلب و دلی باقی مانده است. اما در این دوره و زمانه چه کسی به دنبال قلبی می گردد که سالم کار کند؟ که هست که بخواهد دلش را پیوند زند و آن را بهبود بخشد؟ ذهنم زمانی است که به بن بست رسیده است. از هر مسیری می روم می رسم به یک مانع. دیگر راهی برایم باقی نمانده است. جریان ها و شریان های ذهنم یکی یکی دارند بسته می شوند. لخته ها و گره هایی در آن تشکیل شده است که جلوی جریان فکرم را گرفته اند. فکر می کنم دچار سکته ذهنی شده ام. باید بروم سراغ یک پزشک تا مگر فکری به حالم کند. یک پزشک ذهن یا روح که در پستوی پیچیده ی ذهنم جستجو کند. برای باز کردن گره های ذهنم. برای آنکه از مرگ ذهنی نجاتم دهد. شاید با جاری کردن خون تازه ای در فکرم. شاید با اضافه کردن سلول های جدیدی به آن. نمی دانم اینها افاقه می کند یا نه. اما حداقل از اینکه بنشینم و در انتظار مرگ ذهنم باشم بهتر است. باید بکوشم تا شاید از این کما در آیم و برگردم به زندگی عادی ام. زندگی که در آن خوب بیاندیشم. خوب سوال کنم و با جستجو به جواب هایی در خور برسم. باید راهی پیدا کنم برای بیرون آمدن از این اوضاع. شاید هنوز امیدی باشد به اینکه بیدار شوم و چشمانم را باز کنم. باید راهی بجویم برای بیرون امدن از این کما...
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی