در حیرت

تغییر در رفتار از تغییر در دل شروع می شود!

سه شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۱، ۰۷:۰۵ ق.ظ
عزیزی خیلی وقت پیش پیامکی برایم فرستاده بود با این متن: آدمیان به لبخندی که بر لب ها می نشانند، به احساس خوبی که برجای می گذارند و به دردی که از یک دیگر می کاهند می ارزند. به نظر می رسد اگر آدم های دیگر را آئینه ی خود بدانیم، ما همان اثری هستیم که بر دیگران به جا میگذاریم. اگر دیدیم اطرافمان را پر از خیر و خوشی میکنیم، اگر دیدیم بر لبان اطرافیان مان لبخند مینشانیم یعنی خودمان پر از خیر و خوبی هستیم. اما آن کس که با دست و زبانش دل دیگران را میشکند، آن که برای دیگران ارمغانی جز اشک ندارد یعنی آنقدر از درون پوسیده است که فقط روبنایی از اخلاق برایش باقی مانده است. ما همانی هستیم که از خود باقی میگذاریم. به همان اندازه می ارزیم. خود و دیگری، دورن و برون، در عالم مادی دو چیز مجزا و منفک از یکدیگرند. اما در واقع ما همانیم که در ظاهر رفتار میکنیم و در بیرونمان نشان می دهیم. نمی توانیم با محبت و دل نازک باشیم و اشک های کسی را بی تفاوت ببینیم. نمی توانیم خود را عاشق بنامیم و جز خرابی و آزار اثری نداشته باشیم. این نگاه وجه دیگری هم دارد: آدم ها به همان نسبت که از درون خود را نشان می دهند، به همان اندازه می توانند آنقدر رفتاری را تکرار کنند که بشوند همان. می توانند آنقدر بیرحم باشند که کم کم برایشان دلی باقی نماند. می توانند آنقدر مهربانی کنند که بشوند موجودی دوست داشتنی. تکرار می تواند خصوصیتی را تبدیل به جزئی از شخصیت و روان آدمی کند. به همین سادگی می توان آدم ها را شناخت و ساده تر از آن تغییر کرد. دوستی داشتم که روز اول ازدواجش موجودی عقلانی و خشک بود. اما با گذشت زمان آنقدر محبت کرد و محبت دید که بعد از مدتی شد آدمی احساسی و دل نازک. دوست دیگری داشتم که برعکس با گذشت زمان با بدبینی و بدرفتاری های خودش کم کم شد فردی بیرحم و غیر اخلاقی. حالا هر دو تغییر کرده اند. هر دو به واسطه ی تکرار آنچه از خود نشان داده اند. این دو، خود و دیگری، دو منبع متصل به یکدیگرند. هر دو به هم وابسته اند و بر یکدیگر اثرگذار. آلودگی یکی دیگری را آلوده میکند و پاکی اش آن یکی را تمیز و زلال. نمی توان در ظاهر طوری بود و در باطن چیز دیگری. پس خوب است که نگاهی به آدم های نزدیک خود بیاندازیم. ببینیم از ما خوبی و محبت می بینند یا نامردی و بد اخلاقی. ببینیم دل های دیگران را می شکنیم یا برایشان حرمتی قائلیم. ما همانیم که از خود بروز می دهیم. حواسمان باشد که نکند آنقدر بر لوح دل دیگران خط بیندازیم که دیگر در این آینه خود را هم نشناسیم. یادمان باشد که آدمی آرام و آرام و کم کم تغییر میکند. می شود همانی که رفتار کرده است. پس کمی مواظب باشیم و به همین سادگی از دل و روحمان مواظبت کنیم! پ.ن: با نگاه فوق وقتی از کسی بی مهری ببینیم، وقتی دلمان بشکند دیگر مثل طرف مقابل رفتار نمی کنیم. قبل از هر چیز سعی میکنیم خودمان را حفظ کنیم. در این جور مواقع شاید بتوان او را از کارها و عواقبش آگاه کرد. اگر نشد فقط می توان برایش افسوس خورد و  دعا کرد که خدا کند روزی بفهمد دارد چه بلایی سر خودش می آورد. دارد چگونه اول دل خودش را ویران میکند. با این نگاه راحتتر می توانیم در برابر بدی های دیگران صبر کنیم و حتی از آنها کینه ای به دل نگیریم. پ.ن2: تازگی ها به این رسیده ام که فقط ناظر به عملکرد خودم باشم. دیگران را واگذارم به وجدانشان و کاری نداشته باشم. همین که تلاش خودم را برای کاری کردم کافی است و خیالم راحت است که بعدا پشیمان نمی شوم. اما آنکس که شنید و نخواست اندکی درنگ کند باید نگران خود و آینده اش باشد. چقدر دلم تنگ شده است برای کسی که می شناختمش... برای آنکه به او دل داده بودم... کاش قدر خودت را می دانستی و اینگونه اول از همه خودت را نابود نمیکردی ... این طور بیرحم نمیشدی... این طور هر چه بود را نمیگسستی... کاش کمی به من اعتماد داشتی.. کاش به معجزه معتقد بودی... کاش می دانستی اراده ی آدمی بر هر چیز مقدم است... کاش کمی آهسته تر می تاختی و این بنای دو ساله را به سرعت باد خراب نمیکردی... کاش می دانستی دل من و تو هنوز به هم گره خورده است که این چنین روزگار زاری داریم... کاش کمی آرام میگرفتی... کاش قدر آغوش هم را می دانستیم... قدر گرمی و محبتی که با هم داشتیم...کاش...کاش...
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی