در حیرت

در مذمت خودبینی

پنجشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ق.ظ
به هر کس دیگری هم که در طول 37 سال فرمانروایی‌اش علی‌الدوام گفته می‌شد که نابغه است، فرمانروایی تاریخی است، شاهنشاهی بزرگ است، کم کم دچار این باور می‌شد که واقعا هم هست. در سال‌های اواخر سلطنتش، شاه سابق فقط یک فرمانده بزرگ، یک نابغه، یک معجزه و یک رهبر فداکار و قهرمان توصیف نمی‌شد بلکه به تدریج در جایگاه «خدایگان» قرار گرفته بود. به تدریج در سخنرانی‌ها، در مطبوعات، در مکالمات رسمی و غیره، نمی‌گفتند و نمی‌نوشتند «اعلیحضرت همایون شاهنشاه آریامهر»، بلکه لقب وی شده بود «خدایگان شاهنشاه آریامهر». پذیرش همه آن تعریف و تمجیدها که جای خود دارد، او حتی اگر یک بخش کوچکی از آن تقدیس‌ها و تمجیدها را باور کرده بود (که کرده بود) طبیعی بود که به این نتیجه‌گیری برسد که نیرویی غیبی از او حمایت و نگهداری می‌کند تا او بتواند به مملکت و مردمش خدمت کرده و رسالت تاریخی خود را انجام دهد. بنابراین خیلی هم تظاهر نمی‌کرد وقتی از اوریانا فالاچی می‌پرسید که «کدام کار من خطا بوده و به نفع کشورم و مردمم نبوده؟» آیا خیلی به دور از تصور است که اگر کسی با «خدایگان» مخالفت کرده و سیاست‌هایش را تقبیح می‌کرد، متهم به خیانت و همکاری با دشمنان این آب و خاک نمی‌شد؟ پانوشت: برگرفته از مقاله" در مذمت خودبینی، به مناسبت سالگرد مرگ شاه، از صادق زیبا کلام".
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی