در حیرت

مغالطات کیهانی! (شرحی بر خطاهای رایج در فرهنگ)

دوشنبه, ۷ فروردين ۱۳۹۱، ۰۶:۰۰ ب.ظ
در برنامه ای که به مناسبت  تحویل سال از شبکه دو سیما پخش شد، مجادله ای میان احسان علیخانی مجری و شهاب مرادی مهمان برنامه درباره اسکار گرفتن "یک جدایی" در گرفت. در این گفتگوی جدلی، شهاب مرادی کسب جایزه اسکار را بی اهمیت خواند و آن را یکی از نقشه های دشمن بر شمرد که به همین دلیل نباید آن را جدی گرفت و از بابت آن خوشحال بود. وی این موضع را در حالی بیان میکرد که به گفته خودش تا به حال فیلم را ندیده است و حتی از اکران آن بی خبر بود. موضع گیریِ شبیه جناب مرادی را در عرصه فرهنگ و سیاست ایران بسیار می توان دید. اگر بخواهیم صورت بندی از آن ارائه کنیم به شکل زیر در می آید: - غرب و در رأس آن آمریکا با ما دشمن هستند. - ما و دشمنانمان در تمام وجوه، جزئیات و بنیان ها با هم اختلاف و تضاد داریم. در نتیجه: هر آنچه توسط دشمنان ما مورد ستایش و توصیه باشد، مکروه و به زیان ماست. استدلال فوق را می توان از جهات گوناگون مورد بررسی قرار داد. مقدمه اول می گوید:" غرب دشمن ماست." باید پرسید این غرب کجاست؟ آیا از مرزهای غربی ایران تا دورترین نقاط غربی را شامل می شود؟ در این صورت مثلاً ترکیه یا اسپانیا هر دو جزئی از غربند و با ما دشمن؟ منظور از غربی ها چه کسانی هستند؟ آیا منظورمان دولت های این کشورهاست یا هر کسی که در غرب زندگی میکند؟ آیا مردم کشورهای غربی (مثلاً انگلیسی ها و آلمانی ها) دشمن ما و منافع ما هستند؟ در غیر این صورت می توانیم بگوئیم در آنجا مردم و دولت دو جزء کاملا متفاوتند؟ آیا سازمان های مردم نهاد و یا جشنواره های غیر دولتی هم منافعی بر ضد کشور ما دارند؟ مقدمه دوم این استدلال، حاوی ادعای مهم تری است. اینکه کشورهای دشمن کاملا در خلاف جهت سیاست ها و منافع ما در تمام حوزه ها اعم از فرهنگی، سیاسی و نظامی هستند. به این ترتیب اگر آقای قالیباف به عنوان شهردار تهران، موفق به دریافت جایزه برای پیشبرد توسعه متوازن در شهر تهران شد، آیا به این معناست که ایشان در جبهه دشمن فعالیت کرده اند؟ ایا بین ما و غرب هیچ گونه منافع یا اصول مشترکی وجود ندارد؟آیا دروغ، خشونت، قتل و تجاوز ارزش هایی جهان شمول نیستند که هم ما و هم انها می توانند و باید محکومش کنند؟ حتی اگر این مقدمه را بپذیریم، چرا در بعضی مواقع همین تعریف و تمجیدهای غربی برایمان می شود حکم تایید عظمت و افتخار ایران؟ چرا می توان با چنین ادعایی دوگانه برخورد کرد و گاهی با آن مخالف را منکوب کرد و گاهی به این طریق برای خودی و موافق حکم تشویق و تحسین گرفت؟ مهم تر از مقدمات مشکوک این استدلال، مغالطه ای است که در پشت چنین اظهار نظرهایی نهفته است. این مغالطه بر این باور استوار است که هیچ ادعای درست و صادقی از شخصی با نیت پلید ممکن نیست. یعنی همین که ببینیم فردی یا دولتی در جایگاه دشمن و بدخواه ماست و یا صلاحیت اظهار نظر درباره موضوعی را ندارد، کافی است تا ادعایش را رد کنیم و به آن توجهی نکنیم. نام این مغالطه را "انگیخته و انگیزه" نهاده اند. در این خطای منطقی، به جای پرداختن به آنچه گفته شده و بررسی دلایل ادعا، صرفاً به انگیزه و موقعیت گوینده توجه می شود. به تعبیر دیگری ملاک حق و باطل/درستی و نادرستی یک ادعا، گوینده و مدعی آن است. در پایان باید یادآوری کنم که در اینکه هر کشوری، دارای منافع ملی و بین المللی است که ممکن است با منافع کشورهای دیگر در تضاد باشد شکی نیست. می توان حتی این کشورها را دشمن نامید. اما اینکه با توسل به دشمن بتوان هر چیزی را تأیید یا رد کرد، محل سوال است. آیا وقت آن نرسیده است که واعظان و بزرگانی که خود درس منطق خوانده اند، بیاموزند که باید منطق را برای رسیدن به حقیقت و نه برای فریب افکار عمومی به کار برد؟
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی