در حیرت

سفرنامه کربلا 5

سه شنبه, ۲۶ مهر ۱۳۹۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ
عراقی ها در عراق دو دسته بیشتر از بقیه فارسی می دانستند. یکی بچه های بازاری و دیگری پیرمردهای سن بالا که مثل ایرانیها فارسی حرف می زدند(زمان کودکیشان عبور و مرور زائران ایرانی برقرار بود). در کربلا ترکهای شیعه زیاد دیده می شدند. معمولا از مناطق اطراف کرکوک آمده بودند. خرید جنس از دست فروشها ارزانتر تمام می شود. بچه های دست فروش خیلی به آدم پیله می کنند اگر بدانند که می خواهی، تا نفروشند ول نمی کنند. مغازه داران بعضا یک ریال هم تخفیف نمی دهند. بعضا عراقیها وسط هفته از شهرهای دیگر راهی نجف و کربلا می شوند و بسیاری از آنها شبها کنار حرم می خوابند. در کنار حرم امیرالمومنین چادرهایی برای این مساله تعبیه شده است. اطراف حرم امیرالمومنین جا برای این چیزها هست. اما در کربلا چگالی بازارها و هتلها بیشتر است و تنها بین الحرمین عرصه مناسب را فرهم می کند. در زندگی اعراب از جمله عراقی ها قرآن و اسلام جایگاهی متفاوت نسبت به ما دارد. مردم ما یک هویت ایرانی دارند و یک هویت اسلامی. اما اعراب تنها یک هویت دارند آن هم هویت اسلامی که گاهی به آن هویت عربی می گویند. تمرکز تاریخ شیعه در عراق(بخشهای شیعه نشین) هم مزید بر علت شده است. بنابراین نقش قرآن و حدیث و درکل هویت شیعی در عراق بسیار پر رنگ تر است نسبت به ایران. ساختار اجتماعی عراق قبیله ای است. ما که خیلی نمی فهمیدیم چه می گویند هم متوجه می شدیم که اغلب همدیگر را به اسم قبیله صدا می زنند. به نظر من می رسید که در مقایسه با مردم ما عراقیها  نسبت به همدیگر مهربان ترند.     اگر بخواهید ارتباط برقرار کنید با عراقیها هنوز می توانید آثار جنگ و مساله عرب و عجم را مشاهده کنید.استبداد زدگی بیش از حد در رفتار عراقیها مشهود است. پرخاش کردن با آنها هزینه کمی دارد. معمولا زود کارشان به اخم و روی ترش کردن می کشد، اما اگر جدی نگیرید آنها هم کوتاه می آیند. اکثرا روبروی ایرانیها احساس کم آوردن می کنند. می دانند که ایرانیها احساس خود برتربینی نسبت به آنها دارند. اگر می خواهید اعصابشان را خورد کنید، صدام را به رخشان بکشید. واقعا پس از صدام شیعیان عراق به آرامشی رسیده اند که هر چه بمبگذری هم بشود، باز هم این وضعیت را ترجیح می دهند. بنده اغلب با عراقیهای خونگرم برخورد کردم و از همنشینی با آنها بسیار محظوظ شدم. به نظر می رسد اغلب ایرانیها را دوست دارند. حب اهل بیت پیامبر  اثر زیادی در نزدیکی ما و عراقیها دارد. هر وقت با عراقیها هم کلام شوید به احتمال زیاد بلافاصله بحث امام رضا پیش کشیده می شود. شبی همراه عراقیهایی که از شهرهای دیگر آمده بودند، کنار حرم امیرالمومنین روی فرشهایی که به همین منظور قرار داده شده بود خوابیدم. یک نفر عراقی به من پتو تعارف کرد. با هم هم کلام شدیم. آرزوی زیارت امام رضا را داشت. شاکی بود از اینکه در مشهد به هم وطنانش به جرم عراقی بودن و بخاطر گناهان صدام جنس فروخته نشده است. ادعا می کرد که باید ایران و عراق در بحرین با صعودی ها درگیر شوند.  یک برخورد با روستاییان عراق هم داشتم.  مانند روستاییان ما مهمان نواز بودند. محرمها از روستاهای اطراف کربلا و همینطور شهرهای اطراف آن مردم پیاده به سمت کربلا راه می افتند. در مسیرهای منتهی به کربلا پر است از مکانهایی که در هر روستا برای پذیرایی از زائرانی که راهپیمایی می کنند ایجاد شده است(البته همه در حد یک سقف و چند دستشویی نه چندان مجهز هستند).   بانوان شیعه عراق با وجود اینکه حجاب در عراق آزاد است در مکانهای عمومی با حجاب بسیار سختی ظاهر می شوند. البته اگر از کوچه ها گذر کنید متوجه می شوید که همان بانویی که چنین حجاب سختی داشت، چندان هم اصراری بر داشتن  حجاب ندارد. نمی دانم چه نتیجه گیری نسبت به این مساله می توان کرد، اما به نظر من در آن جامعه سنتی حجاب یک نوع پرستیژ است برای زن که هرگاه در مکانهای عمومی ظاهر می شود، لازم است داشته باشد و نمی توان اینگونه حجاب داشتن را خیلی اعتقادی دانست. ضمنا از جنبه تعاملات مردان و زنان به نظر می رسید سلامت روانی جامعه عراق در مقایسه با جامعه ایران بسیار بالا بود.   در پایان اگر تا به حال نرفته اید خدا قسمتتان کند. فرصتی پیش آمد از دست ندهید.
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی