در حیرت

سفرنامه کربلا 4

پنجشنبه, ۲۱ مهر ۱۳۹۰، ۰۹:۳۵ ق.ظ
کاظمین کاظمین شهری چسبیده به بغداد است. عراقیها به حرم، حرم جوادین می گویند. صحن بزرگ و دلگشایی دارد. زیاد آنجا وقت نداشتیم. فکر کنم در مجموع یک و نیم ساعت آنجا بودیم. اگر درست یادم بیاید پس از آن به زیارت سید محمد(پسر امام هادی(ع) و عموی مهدی(ع)) رفتیم. مردم عراق بسیار به کرامات سید محمد اعتقاد دارند و معتقدند اگر به اندازه یک سر سوزن چیزی از لوازم امامزاده از سید محمد بردارید خودرویتان از حرکت باز خواهد ایستاد و نمی توانید چیزی با خود ببرید.   سامراء سامراء در گذر زمان همچنان بافت ضد شیعی خود را حفظ کرده است. زائران در سامراء تحت تدابیر امنیتی قبور امام هادی و امام عسکری را زیارت می کنند. اتوبوسها چند کیلومتر بیرون شهر متوقف می شوند. موتورهای سه چرخ زائران را به ابتدای مسیر ایجاد شده در سامراء می آورند. مسیر با دیواره های بلند بتونی(شاید چهار متری) بصورت یک دالان در آمده است. زائران شاید یک کیلومتر یا بیشتر راه را از جاده بیرون سامراء پیاده یا با خودروهای حمل مسافر حرم می روند و به حرم می رسند. تمامی مغازه های سر راه بسته است و اغلب مخروبه اند. تمامی مغازه های سر راه خریداری شده و هیچ کاسبی دیده نمی شود. در طول مسیر گذرنده ای دیده نمی شود. کسانی هم که دیده می شوند با نگاههایی پر از بغض و غیظ به زائران نگاه می کنند. تمامی ساختمانهای مشرف به حرم خریداری شده و به صورت نیمه مخروبه در آمده اند. ساختمان حرم که در فجایعی قبلا بمبگذاری و تخریب شده اند، در حال باز سازی با مصالح جدید، اما با همان نقشه قدیمی هستند.  صحن حرم تماما حفاری شده و زیر زمین دار شده است. زیر زمینی که تا سرداب غیبت پایین رفته است. جالب است بدانید که کارگرانی که حرم را تعمیر می کردند ایرانی بوده و زندانیان زندان اصفهان بودند که دوران حبس خود را در آنجا سپری می کردند. سامراء خیلی سوت و کور بود و بخشهایی که به چشم ما می آمد مخروبه ای بیش نبود.   زیارت الزیارت، ما الزیارت و ما ادراک ما الزیارت. زیارت چیزی نیست که آدم بتواند خیلی توصیفش کند. میزان حال بردن از زیارت خیلی به خودتان و روحیاتتان، شخصیت و علایقتان بستگی دارد و قطعا مانند هر حال معنوی دیگر به میزان دوری گزیدن از گناه و میزان وقت و انرژی صرف کردنتان در عبادت بستگی شدید دارد.  خلاصه کنم. با کاروان به نجف رسیده اید. یکی دو ساعت بعد از رسیدن دیگر قصد درنگ ندارید و می خواهید زودتر کامروا شوید. همین طور که به سمت گنبد می روید با یک دروازه مواجه می شود. ناگهان بدنتان می لرزد وقتی که می خوانید  کنار دروازه را که نوشته است " انا مدینه العلم و علی بابها". حالت سکری که هنگام حرکت به شما دست داده است به هوشیاری بدل می شود. به خود می آیید که " آری اینجا درگاه شاه است". اذن دخول می گیرید و وارد می شوید. اما زهره مواجهه ندارید. ترجیح می دهید همانجا داخل صحن پرسه بزنید. با خودتان کلنجار می روید که "مرا چه به این درگاه". نماز می خوانید و بلاخره چون تا آنجا آمده اید به امید کرم شاه به زور وارد می شوید. احساس کردن عظمت شاه تمام مدت روحتان را می نوازد. پس از راز و نیاز خارج می شوید. حس خاصی از همان نوع که تنها در حرم امام رضا تجربه کرده اید به وجودتان حاکم است. گوشه ای بر روی مرمر سبز ایوان نجف پیدا می کنید. نماز می خوانید. نماز زیارت برای حضرت و هم قبرهایش آدم و نوح. بعدش همان گوشه می نشینید و ریه هایتان را پر از لذت استنشاق هوای آن محیط می کنید. شاید آنجا تنها جایی باشد که حاضر باشید همان لحظه جان خود را به خدا تحویل دهید. اما شیرینی زیارت در این سفر مکررا تکرار می شود. حلاوت نماز و نیایش در حائر الحسین و مرور وقایع کربلا در محل حادثه ، در تل زینبیه، خیمه گاه و مقتل عباس و حلاوت عزاداری حسین در خود خود کربلا، همراه عزادارانی که هر یک به زبانی سخن می گویند و مخاطبانی که بعضا اگر چه کلام عزاداران  را نمی فهمند، اما شور و حال آنها را درک می کنند و با آنها هم نوا می شوند. نشاط و سر زندگی حرم جوادین و آرامش و روح فزایی حرم عسکریین هر کدام تجربه ای هستند که هیچ گاه شیرینی آنها از یادتان نخواهد رفت و قطعا هرگاه بتوانید دوباره به امید تجربه مجدد آنها راهی این سفر خواهید شد.
  • حیران

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی